eitaa logo
| قُلُّـق |
35 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
0 فایل
قُلُّق به زبان ترکی میشه کیسه ، جلد یا پاکت. مادر بزرگ داروهای گیاهی صحرائیش را در آن جای می داده و جایی برای نوشته هایم @fJoghataei
مشاهده در ایتا
دانلود
13.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در جستجوی مختصری که داشتم ،اسم پرنده را پیدا نکردم.فقط شنیدم،دوست ندارد موقع آواز خواندنش دیده شود. دو سه روز آخر اسفند ماه ،با شنیدن آوازش متوجه حضورش شدم.بالای میله بلندی که آنتن های یک ساختمان چهار واحدی بهش وصل بودند می ایستد و دقایقی بعد از اذان صبح شروع به خواندن می کند. خیلی دوست داشتم فیلمی با کیفیت از این صحنه بگیرم. تاریکی هوا در آن لحظات اجازه گرفتن چنین فیلمی را نمی داد. تا اینکه بالاخره ماه شب چهارده به کمک ام آمد. | @ghollogh |
سال ۱۴۰۳ را با خوندن این سه کتاب شروع کردم ۱.ماجراها و اتفاقات رمان آواز کشتگان مربوط به سال‌های قبل از انقلاب است.در تهران.رمانی که در آن از مبارزه وعشق به آزادی با نثری روان گفته شده. ۲.اتفاق های رمان تنگسیر در جنوب ایران در یک روستای ساحلی رخ می دهد. در سالهایی که انگلیسی ها رفت و آمد داشته اند.محمد زائر قهرمان در پی گرفتن حقی که ازش گرفته شده حادثه ها می آفریند. ۳.اما ماجراهای برف تابستانی و هفت ثانیه سکوت عشق درمشهد رقم می خورند. در اینجا از عشقی نوشته شده که در هفت سالگی به سراغ راوی این داستان بلند آمده.سی سال در ذهن راوی زیر و زبر می شود و بعد روایت می شود. | @ghollogh |
چهارمین کتاب در ۱۴۰۳ کتاب بندها را الکترونیکی خواندم. دومنیکو استارنونه نویسنده ایتالیایی است.جوایز زیادی را برای کتاب هایش به‌خودش اختصاص داده . استارنونه در این کتاب از دور دست های خیانت در یک زندگی مشترک می نویسد. بعد از گذشت دوازده سال زندگی مشترک، آلدو و واندا زندگی خود را آنی نمی بینند که قبلا بوده.آنهم با دو فرزند.با انتهایی جالب. کتابی که در اولین فرصت چاپی آنرا تهیه خواهم کرد. | @ghollogh |
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ | @ghollogh |
تلویزیون را روشن می کنم.دو روز از شنیدن خبر شهادت رئیس جمهور گذشته.شده ام عین یک لحاف که بعد از سالها استفاده پنبه هایش لُکه لُکه شده.به یک حلاج نیاز دارم،تا سبک بشوم. تلویزیون را بی صدا می کنم.تنم را توی مبل تک نفره ای جمع کرده ام.خبرهای زیر نویس شده شبکه شش را می خوانم.پیام های تسلیت بعضی از سران کشورها. انگار نه انگار چند ساعتی خوابیده ام.سنگینی سرب مانندی در جای جای بدنم لُکه شده . روی شانه هایم،توی ماهیچه های دست و پایم و روی دلم. به پشتی مبل فشار می آورم.شاید کمی از آن سنگینی را در خودش جای بدهد. در بعضی از پیام های تسلیت کلمه دوست را می بینم. رئیس جمهور روسیه گفته دوست معتبری را از دست داده.رئیس جمهور پاکستان گفته ،کشورش در غم از دست دادن یک دوست بزرگ عزادار است. مقامی از ونزوئلا ،رئیس جمهور را دوست بی قید و شرط اش می دانسته.در میان پیام یکی از سران چین دوست خوب را می بینم. دوست همه آنها رئیس جمهور من است. دوست ، یکی از چیزهایی است که آدم هیچ وقت مجبور به انتخابش نیست ، دوست تو نزدیک ترین کس به توست.به کمک اش خیلی می توانی امیدوار باشی. کمی از پشتی مبل فاصله می گیرم. پاهایم را روی فرش می گذارم. به چیزی که تا الان نداشته ام فکر میکنم دوستی که سه سال پیش انتخابش کردم، یک دوست شهید. | @ghollogh |
قد یک خودکار کتاب خوانده ام. جزیره سرگردانی دومین کتاب از سیمین دانشور بعد از سووشون و چاپ سی و نهم چشمهایش از آن دست کتاب هایی بودند که مدت ها در کتابخانه ام داشتم ولی نخوانده بودم. فیل در تاریکی.داستانی به قول نویسنده پلیسی. نوشته قاسم هاشمی نژاد که نثرش را دوست داشتم. ثریا در اغما مطرح ترین اثر اسماعیل فصیح داستان مردی را روایت می کند که در روزهای آغازین جنگ مجبور می شود به خاطر خواهرزاده اش راهی پاریس شود .آن هم از دل جنگ.از آبادان دو رمان شطرنج با ماشین قیامت و همنوایی شبانه ارکستر چوبها،برنده چند جایزه داستانی هستند.شطرنج با ماشین قیامت از روزهای جنگ می گوید. همنوایی شبانه ارکستر چوبها از مردی که به پاریس رفته و در طبقه ششم یک ساختمان زندگی می کند ،روایت می کند.پازل وار.باید موقع خواندن حواست را جمع کنی.تا پازل ها را درست بچینی. زمین سوخته کتابی از احمد محمود که باز روایت گر روزهایی از جنگ است.روزهایی که آدم هایی از شهر آبادان کم کم باورشان می شود که جنگ شروع شده. و بالاخره هر صبح می میریم که به پیشنهاد نویسنده کتاب تمام کتاب های گفته شده را خواندم. | @ghollogh |
نُه روایت بنفشه رحمانی در کتاب گورهای بی سنگ از تمام تلاش های او برای بچه دار شدن حرف می زند.لُخت و لُحم.بی پروا.نمی دانم این همه پوست کنندگی لازم بود یا نه. نویسنده ازدردها و موقعیت های پرتنش هم می گوید. ولی کتاب با امید تمام می شود.همین کتاب را برای من دوست داشتنی تر کرد. شاید آن همه عریانی لازم بود تا جلوه امید به چشم بیاید. چند روایت آخر کتاب پخته تر و جا افتاده تر هستند. I @ghollogh |
این روزها خیلی به کلمه فکر می کنم.به قدرتی که پشت آن پنهان شده.همین کلمات هستند که با در کنار هم قرار گرفتن ،جملات را می سازند.اصلا جملات همان رگبار کلمه ها هستند.رگبار گلوله می تواند همیشه کشنده باشد.اما رگبار کلمات اینطور نیستند.می توانند آدم ها را خاموش کنند یا سر ذوق بیاورند.در خلوت و جمع. | @ghollogh‌ |
ـــــــــــــ گفتم: دیدی چی شد؟! گفت: عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم @zaatar