قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47)
وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ (48):
(مردم به صالح) گفتند: ما بهتو وهمراهانت فالبد زدهایم (وقحطى موجود به خاطر وجود شماست. صالح) گفت: فال (وسرنوشت نیك وبد) شما نزد خداست، بلكه شما گروهى هستید كه مورد آزمایش قرار گرفتهاید.
و در آن شهر نُه دسته (و گروه) بودند كه در آن سرزمین فساد مىكردند و اهل اصلاح نبودند.
كلمهى «رَهط» به دستهاى گفته مىشود كه میانشان رابطهى گرمى باشد.(60)
كلمهى «تَطیُّر» از «طیر» به معناى پرنده است. مردم عرب هنگام سفر، پرندهاى را رها مىكردند كه اگر به سمت راست مىپرید (این كار را به فال نیك مىگرفتند و) سفر مىكردند و اگر به سمت چپ مىپرید (فال بد مىزدند و) سفر را تعطیل مىكردند.(61)
در اسلام، فال بد زدن (به نام طیره) شرك دانسته شده است. فال بد، رها كردن دلایل اصلى و رفتن به سراغ خرافات است.
فال بد زدن به انبیا، در قرآن مكرّر آمده است: فرعونیان بدبختىها را از موسى مىدانستند؛ «یطّیّروا بموسى»(62) به حضرت عیسى مىگفتند: «انّا تطیّرنا بكم»(63) در این آیه نیز مىفرماید: به صالح گفتند: «اطّیّرنا بك»
جملهى «بل انتم قوم تفتنون» را چند نوع معنا كردهاند:
الف: شما توسط عوامل خدعهگر فریب خوردهاید كه این گونه مقاومت مىكنید. (بنا بر اینكه «فتنه» به معناى فریب و خدعه باشد)
ب: شما با حوادث تلخ آزمایش مىشوید. (اگر مراد از فتنه، امتحان وآزمایش باشد)
ج: شما به خاطر لجاجت كیفر مىشوید. (بنا بر اینكه مراد از فتنه، عذاب باشد)
-----
60) التحقیقفىكلماتالقرآن.
61) تفسیر كشّاف.
62) اعراف، 131.
63) یس، 18.
- پیامبر اسلام و مسلمانان بدانند كه انبیاى گذشته و یارانشان چگونه تحقیر مىشدند، پس سختىها را تحمّل كنند. «قالوا اطّیّرنا»
- فالزدن، تاریخى بس طولانى دارد. (كسى كه به خدا و حكمت الهى ایمان نداشته باشد، به خرافات روى مىآورد). «اطّیّرنا»
- در نظامى كه علم و ادب و منطق و وحى، حاكم نباشد، چهرههایى كه مایهى بركت هستند مایهى بدبختى معرّفى مىشوند. «اطّیّرنا بك»
- حضور انبیا، به معناى محو مشكلات طبیعى و روزمره نیست. «اطّیّرنا بك»
- تلخىها و ناگوارىها، هر یك دلایل حكیمانهاى دارد كه خداوند قرار داده است. «طائركم عنداللّه»
- برخورد با انبیا، یك آزمایش الهى است. «تفتنون»
تفسیر نور آقای قرائتی
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ (49):
(آن گروه مفسد) گفتند: به خداوند سوگند یاد كنید (و همقسم شوید) كه بر او و خانوادهاش شبیخون مىزنیم، سپس به ولىّ او خواهیم گفت: ما در محل قتل كسانش حاضر نبودیم (تا چه رسد به اینكه آنان را كشته باشیم)، و ما قطعاً راست مىگوییم.
«نبیّتنّه»، از واژهى «تبییت»، به معناى سوءقصد و هجوم شبانه است.
در اسلام، سوگندى ارزش دارد و وفاى به آن لازم است كه نسبت به انجام كارى ارزشمند یا ترك كارى ناپسند صورت گیرد، لذا اگر شخصى سوگند یاد كرد كه به مظلومى ضربهاى بزند یا از ظالمى حمایتى كند، این سوگند ارزش شرعى و قانونى ندارد.
این آیه، مارا به یاد هم سوگند شدن كفّار مكّه مىاندازد كه تصمیم گرفتند شبیخون بزنند و پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله را در بستر خواب شهید كنند، ولى پیامبر اكرم، حضرت علىعلیه السلام را به جاى خود خواباند و توطئهى دشمن خنثى شد.
- گفتههاى مخفیانه، بعد از قرنها كشف مىشود. «قالوا تقاسموا»
- دشمن، از مقدّسات دینى سوء استفاده مىكند. «تقاسموا باللّه»
- مجرمترین افراد - كه قاتلان انبیا هستند - در دل، خدا را قبول دارند و با نام او شرارتهاى خود را سر و سامان مىدهند. «تقاسموا باللّه»
- افراد یا گروههاى باطل، براى اهداف مشترك خود، متحدّ و همقسم مىشوند. «تقاسموا»
- در تاریخ، عبرتهاى زیادى است. (سوگند به نام خدا براى قتل پیامبر خدا!) «تقاسموا باللّه لَنبیّتنه» (همچنان كه خوارج در خانهى خدا و در ماه خدا، ولىّ خدا را در حال عبادت خدا، به نیّت تقرب به خدا در لیالى قدر وسحر نوزدهم رمضان ضربت زدند و شهید كردند).
- استفاده از تاریكى شب، براى انجام توطئهها، تاریخى طولانى دارد. «لَنبیّتنّه»
- انبیا و یاورانشان، در معرض سختترین توطئهها بودهاند. «لَنبیّتنّه و اهله»
- قساوت بشر، حدّ و مرزى ندارد. (پیامبركشى، قتل بستگان پیامبر و شبیخون زدن). «لنبیّتنّه و اهله»
- قصاص، قانون عقلى و در تمام ادیان آسمانى نیز بوده است. «نقولنّ لولیّه»
- مجرم، با ظاهرسازى وتوجیه، بر گناه خود سرپوش مىگذارد. «ما شهدنا»
- به همهى كسانى كه ادّعاى صداقت دارند و شعار صداقت مىدهند، اطمینان نكنید. «لنقولنّ... انّا لصادقون»
- صداقت را حتّى قاتلان انبیا، یك شرف و ارزش مىدانند. «انّا لصادقون»
تفسیر نور آقای قرائتی
وَمَكَرُوا مَكْراً وَمَكَرْنَا مَكْراً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (50)
فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51):
و (آن نه گروه مفسد) دست به تدبیر بزرگى زدند و ما نیز به تدبیر بزرگى دست زدیم، ولى آنها نمىفهمیدند.
پس بنگر كه پایان تدبیر آنان (و شبیخون به صالح و كسانش) به كجا انجامید، ما آنان و قومشان همگى را هلاك كردیم.
هلاكت قوم ثمود با چند تعبیر در قرآن آمده است:
الف: زلزله. «فاخذتهم الرَّجفة»(64)
ب: صاعقه. «فاخذتهم الصاعقة»(65)
ج: صیحه. «و اَخَذ الّذین ظلموا الصَیحة»(66)
البتّه هیچ مانعى ندارد كه هر سه عذاب، در یك زمان واقع شده باشد.
یكى از نمونههاى مكر الهى، همان مهلت و نعمت دادن به گناهكاران است، تا آنان سرگرم شوند و همین كه پیمانهى آنان پر شد، ناگهان به قهر الهى گرفتار شوند.
-----
64) اعراف، 78.
65) ذاریات، 44.
66) هود، 67.
- كیفرهاى الهى، با جُرم انسان متناسب است. «مكروا - مكرنا»
- كسانى كه علیه اولیاى خدا توطئه مىكنند، طرف آنها خداست. «مكروا مكراً و مكرنا مكراً»
- در برابر نقشههاى كفّار شما نیز باید اهل تدبیر و نقشه باشید. «مكروا مكراً و مكرنا مكراً»
- خداوند تدبیر مردم را مىداند، امّا مردم تدبیر او را نمىدانند. «وهملایشعرون»
- چوب خدا صدا ندارد. «مكرنا... و هم لایشعرون»
- تاریخ، بر قانون و سنّت معیّنى استوار است و دقّت در آن، براى دورانهاى دیگر سودمند است. «فانظر كیف كان عاقبة مكرهم»
- سنّت الهى بر پیروزى حقّ بنا نهاده شده است. «فانظر كیف كان عاقبة مكرهم»
- زود قضاوت نكنید؛ از توفیقاتى كه به خاطر مكر، نصیب بعضىها مىشود، فریب نخورید، بلكه به عاقبت آنان توجّه كنید. «عاقبة مكرهم»
- آمادهباش دشمنان براى ارتكاب جنایت، سبب قهر الهى است، گرچه آنان به اهداف پلید خود نرسند. (دشمنان، همقسم شدند تا پیامبر را بكشند و در كمین هم نشستند، ولى حضرت را نكشتند، لكن خودشان هلاك شدند). «دمّرناهم»
- پیروى از مفسدان، عقوبت دارد. «دمّرناهم و قومهم»
تفسیر نور آقای قرائتی
فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52)
وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (53):
پس این خانههاى آنهاست كه به خاطر ظلمى كه كردند ویران و خالى شده است، و قطعاً در این (كیفر، عبرتو) نشانه روشنى است براى اهل علم و آگاهى.
و مؤمنان و كسانى را كه اهل پروا بودند، (از مهلكه) نجات دادیم.
كلمهى «خاویة»، هم به معناى سقوط، فنا و ویرانى است، و هم به معناى خالى شدن از ساكنان مىباشد.
- آثار باستانى عبرتآموز باید براى آیندگان حفظ شود. «فتلك بیوتهم»
- عقوبت، مخصوص آخرت نیست، گاهى ستمگران، در دنیا به عقوبت مىرسند. «فتلك بیوتهم خاویة»
- عبرتها و نشانهها، به تنهایى كافى نیست؛ انگیزهى عبرت آموزى در انسانها لازم است. «لآیة لقوم یعلمون»
- سرنوشت انسان، در گرو اعمال اوست. «خاویة بما ظلموا - انجینا الّذین آمنوا»
- قهر الهى،تر و خشك را با هم نمىسوزاند، لذا افراد متّقى استثنا مىشوند و نجات مىیابند. «و انجینا الّذین آمنوا و كانوا یتّقون»
- آثار ایمان و تقوا، مخصوص آخرت نیست؛ اهل تقوا، در دنیا نیز نتیجهى كار خود را مىبینند. «و انجینا الّذین آمنوا و كانوا یتّقون»
- ایمانى كارساز است كه با تقواى دائمى همراه باشد. «آمنوا و كانوا یتّقون»
تفسیر نور آقای قرائتی
وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ (54)
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55):
و (نیز) لوط را (فرستادیم) كه به قومش گفت: آیا این كار بسیار زشت را در حالى كه به زشتى آن آگاهید، انجام مىدهید؟
آیا شما با بودن زنان، براى غریزهى شهوت به سراغ مردان مىروید؟ بلكه شما مردمى (نادان و) جهالت پیشهاید.
قوم لوط در برابر چشم یكدیگر و در جلسهى علنى، لواط مىكردند. در آیهى 29 عنكبوت مىخوانیم: «و تأتون فى نادیكم المنكر» یعنى شما در انجمن و جلسهى علنى، منكر انجام مىدهید. در این آیه نیز مىفرماید: «و انتم تبصرون» یعنى در برابر چشم یكدیگر و یا با بصیرت و آگاهى گناه مىكنید.
لواط از گناهان كبیره است، زیرا در آیات بعد آمده است كه عذاب الهى را به دنبال دارد.
در آیات دیگر قرآن كریم آمده است: همسر براى آرامش، تربیت نسل و تعاون در زندگى، است، ولى در این جا تنها مسألهى شهوت را بیان كرده است، زیرا قوم لوط هدفى جز شهوت نداشتند. «شهوة من دون النساء»
- پیامبران و رهبران مصلح جامعه با گناهانِ شایع زمان خود به شدّت مبارزه مىكنند. «أتأتون الفاحشة»
- با سؤال انتقادى، وجدانها را بیدار كنید. «أتأتون الفاحشة»
- یكى از وظایف انبیا، مبارزه با منكرات است. «أتأتون الفاحشة»
- حرمت لواط، مخصوص اسلام نیست. «أتأتون الفاحشة»
- گناه علنى و آگاهانه، زشتى، كیفر و انتقاد بیشترى دارد. «و انتم تبصرون»
- زشتى لواط بر همه روشن است. «و انتم تبصرون»
- در نهى از منكر، به سراغ منكرات علنى بروید. «و انتم تبصرون»
- دفع شهوت باید از طریق مشروع باشد. «أئنّكم لتأتون الرجال شهوة...»
- انحراف از مسیر طبیعى و شرعى در امور جنسى، جهل و حماقت است. «بل انتم قوم تجهلون»
- همجنسگرایى، برخاسته از بىفرهنگى است. علم و دانشى كه انسان را از گناه باز ندارد، جهل است. «لتأتون الرجال... انتم قوم تجهلون»
تفسیر نور آقای قرائتی
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 382 ✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ﴿۵۶﴾
آنها پاسخي جز اين نداشتند كه به يكديگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد كه اينها افرادي پاكدامن هستند! (۵۶)
فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ ﴿۵۷﴾
ما او و خانواده اش را نجات داديم، بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باقي ماندگان باشد. (۵۷)
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ ﴿۵۸﴾
سپس باراني (از سنگ) بر آنها فرستاديم (كه همگي زير آن مدفون شدند) و چه بد است باران انذار شدگان. (۵۸)
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۵۹﴾
بگو حمد مخصوص خداست و سلام (و درود) بر بندگان برگزيده اش، آيا خداوند بهتر است يا بتهائي را كه شريك او قرار ميدهند؟ (۵۹)
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ ﴿۶۰﴾
آيا بتهائي كه معبود شما هستند بهترند يا كسي كه آسمان و زمين را آفريده ؟، و براي شما از آسمان آبي فرستاد كه با آن باغهائي زيبا و سرور انگيز رويانديم، و شما قدرت نداشتيد درختان آنرا برويانيد، آيا معبود ديگري با خداست ؟ نه، آنها گروهي هستند كه (از روي ناداني) مخلوقات خدا را در رديف او قرار ميدهند. (۶۰)
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۶۱﴾
يا كسي كه زمين را مستقر و آرام قرار داد، و در ميان آن نهرهائي روان ساخت، و براي زمين كوههاي ثابت و پا بر جا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعي قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند، با اين حال) آيا معبودي با خدا است ؟، نه بلكه اكثر آنها نميدانند (و جاهلند). (۶۱)
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ ﴿۶۲﴾
يا كسي كه دعاي مضطر را اجابت ميكند و گرفتاري را برطرف ميسازد، و شما را خلفاي زمين قرار ميدهد، آيا معبودي با خداست ؟ كمتر متذكر ميشويد! (۶۲)
أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۶۳﴾
يا كسي كه شما را در تاريكيهاي صحرا و دريا هدايت ميكند، و كسي كه بادها را بشارت دهندگان پيش از نزول رحمتش ميفرستد، آيا معبودي با خداست ؟ خداوند برتر است از اينكه شريك براي او قرار دهند. (۶۳)
فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ (57)
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَراً فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ (58):
پس ما لوط و خانوادهاش را نجات دادیم، جز زنش را كه (به خاطر انحراف) مقدّر كرده بودیم از بازماندگان (و هلاك شدگان در آن شهر) باشد.
سپس بارانى (از سنگ) بر سر آنها باریدیم (و همگى زیر آن دفن شدند) و چه بد است باران انذار شدگان.
كلمهى «غابرین» به معناى بازماندگان و هلاك شدگان است، این كلمه هفت بار در قرآن به كار رفته و تمام هفت مورد دربارهى همسر لوط است.
مراد از باران، گِل سخت است، به دلیل آیهى «و اَمطرنا علیهم حجارة من سِجّیل»(67)
خداوند بارها نجات مؤمنان و خوش عاقبتى متّقین را وعده داده و تحقّق آن را در تاریخ انبیا و امّتها بیان كرده است، از جمله:
الف: «انّا لننصر رسلنا والّذین آمنوا»(68) ما قطعاً پیامبران و كسانى را كه ایمان آوردهاند یارى خواهیم كرد.
ب: «حقّاً علینا ننج المؤمنین»(69) بر ما لازم است كه اهل ایمان را نجات دهیم.
-----
67) حجر، 74.
68) غافر، 51.
69) یونس، 103.
- ثمرهى تقوا و پاكدامنى در دنیا، نجات از قهر الهى است. «فانجیناه»
- نجات الهى از طریق اسباب طبیعى است. (لوط به امر خدا از منطقه خارج شد تا نجات پیدا كند). «فانجیناه»
- رهبران الهى، تحت حمایت خداوند هستند. «فانجیناه»
- زن در انتخاب عقیده، مستقلّ است ونظام خانوادگى، محیط زندگى و وابستگى اقتصادى به شوهر، او را در انتخاب عقیده و عمل مجبور نمىكند. «الاّامراته»
- وابستگى، عامل نجات نیست؛ شایستگى لازم است. «الاّامراته»
- در كیفر و مجازات متخلفان، تحت تأثیر روابط قرار نگیرید. «الاّامراته»
- در برخوردها، حساب هر كسى را جداگانه بررسى كنیم؛ انحراف همسر، به پاكى شوهر ضررى نمىزند. «فانجیناه... الاّامراته» (همسر پیامبر مىتواند دوزخى باشد)
- گاهى همسر، عامل نفوذى مخالفان است. (هرگاه زمینهاى براى لواط پیدا مىشد، مثلاً اگر مهمانان زیبا صورتى به خانهى حضرت لوط مىآمدند، این زن مردم را خبر مىكرد و به گناه دیگران راضى بود). «الاّامراته»
- مقدرات الهى، به عملكرد خود انسان بستگى دارد. «قدّرناها»
- كسانى كه با لواط تولید نسل را قطع مىكنند، با سنگباران شدن، نسل خودشان قطع مىشود. «امطرنا»
- تغییر مسیر ازدواج، به همجنسبازى، و تغییر قانون خلقت، سبب تغییر باران رحمت به باران عذاب مىشود. «فساء مطر المنذرین»
- عقابهاى الهى، بعد از اتمام حجّت است. «مطر المنذرین»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ «59»
بگو: سپاس براى خداست و سلام بر آن بندگانش، كه آنان را برگزيد. آيا خدا بهتر است يا آنچه را كه شريك قرار مىدهند؟
پیام ها
1- مجازات مجرمان و نجات مؤمنان، از الطاف الهى است و بايد شكر آن را به جاى آورد. «فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ- قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ»
2- شيوهى شكر را بايد از خدا بياموزيم. «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ»
3- ستايش بندگان خدا و سلام بر آنان، در كنار ستايش خدا مطرح است.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ»
جلد 6 - صفحه 441
4- به ياد خدا باشيم، «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» تا خدا هم ياد ما را زنده بدارد. «سَلامٌ عَلى عِبادِهِ»
5- ياد اولياى خدا را فراموش نكنيد. «سَلامٌ عَلى عِبادِهِ»
6- اولياى خدا زندهاند و سلام ما را دريافت مىكنند. «سَلامٌ عَلى عِبادِهِ»
7- دل به خدا بسپاريم و بندهى او شويم تا سلام خدا و رسول را دريافت كنيم.
«سَلامٌ عَلى عِبادِهِ»
8- بندگى انسان، معيار گزينش الهى است. «عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى»
9- با سؤال، وجدانها را بيدار كنيد. «آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ»
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ (60):
كیست كه آسمانها و زمین را آفرید؟ و از آسمان براى شما آب فرستاد، پس به وسیلهى آن، باغهایى بهجتانگیز رویانید؛ كار شما نبود كه درختانش را برویانید، آیا معبودى با خداست؟ (نه) بلكه آنان قومى منحرفند.
«حدائق»، جمع «حدیقه»، به معناى باغى است كه دیوار داشته باشد، نظیر حدقهى چشم.
- تفكّر در آفرینش، بهترین راه وصول به خداست. «أمّن خلق»
- هر درخت و گیاهى كه مىروید، زیر نظر خداوند و با ارادهى اوست. «اَنبتنا»
- اِعمال قدرت الهى، از طریق اسباب عادّى است. «اَنبتنا به»
- زیبایى دلانگیز، یك ارزش است. «ذات بهجةٍ»
- طورى سخن بگوییم كه همه بفهمند. (خواصّ و اسرار گیاهان را همه نمىفهمند، ولى شادابى وزیبایى سبزه وگلها را همه درك مىكنند. «حدائق ذات بهجةٍ»
- وقتى به قدرت خدا پى مىبریم كه به ناتوانى خود - حتّى براى رویاندن یك درخت - پى ببریم. «ما كان لكم ان تنبتوا»
- با سؤالهاى پیامدار، وجدانها را بیدار كنیم. «أمّن خلق... ءالهٌ مع اللّه»
- جلوى شبهات را بگیرید. آفرینش آسمانها و زمین، مدعى ندارد، ولى كشت و زرع، مدعى دارد. بعضى مىگویند: ما منطقه را سبز و آباد كردیم. و لذا خداوند مىفرماید: «ما كان لكم ان تنبتوا شجرها» و در جاى دیگر مىفرماید: «ءانتم تَزرعونه ام نحن الزّارعون»(70) آیا شما كشت و زراعت مىكنید یا ما؟
- توحید، راه مستقیم و شرك، راه انحرافى است. «یعدلون»
-----
70) واقعه، 64.
تفسیر نور محسن قرائتی
دربارهى تلاوت آیهى 62
در روایات مىخوانیم: نمونهى مضطرّ واقعى، امام زمان (عجّلاللّه تعالى فرجه الشریف) است و بدترین سوء «و یكشف السوء»، سلطهى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف مىشود و نمونهى «یجعلكم خلفاء» حكومت صالحان در آن زمان است.(72)
هر جا كه دعاى ما مستجاب نشود، دلیلى دارد، همچون:
الف: دعاى ما، طلبِ خیر نبوده وما گمان مىكردیم خیر است. (زیرا دعا، یعنى طلبِ خیر)
ب: نحوهى درخواست، جدّى و همراه با درماندگى نبوده است.
ج: در دعا اخلاص نداشتهایم، یعنى اگر به درگاه خداوند رو كردهایم، به دیگران نیز چشم امید داشتهایم.
البتّه گاهى به جاى استجابتِ آنچه مىخواهیم، خداوند حكیم مشابه آن را به ما مىدهد و گاهى به جاى خواستهى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نیست، خداوند بلائى از ما دور مىكند و گاهى به جاى برآوردن حاجت در دنیا، در قیامت جبران مىكند و گاهى به جاى لطف به ما، به نسل ما لطف مىكند كه همهى این مطالب در روایات آمده است.
اجابتِ مضطرّ، كارى الهى است ولى سنّت الهى را تغییر نمىدهد. مثلاً سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوى باید از دنیا بروند و همهى انسانها در لحظهى احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، باید قانون مرگ را لغو كند.
ریشهى ایمان به خدا
ریشهى ایمان به خدا، عقل و فطرت است؛ لكن مادّیون مىگویند: ریشهى ایمان به خدا ترس است. یعنى انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مىبیند، هنگام بروز حادثهاى تلخ، قدرتى را در ذهن خود تصوّر مىكند و به آن پناه مىبرد.
مادّیون با این محاسبه، ایمان را زاییدهى ترس مىدانند؛ امّا اشتباه آنان این است كه تفاوت رفتن به سوى خدا را با اصل ایمان به خدا نمىفهمند. مثلاً ما هنگام دیدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ مىرویم. امّا آیا مىتوان گفت: پیدایش سنگ به خاطر سگ است؟ همچنین ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مىرویم، آیا مىتوان گفت: اصل ایمان به خدا زاییدهى ترس است؟
علاوه بر آنكه اگر سرچشمهى ایمان ترس باشد، باید هر كس ترسوتر است، مؤمنتر باشد. در حالى كه مؤمنان واقعى، شجاعترین افراد زمان خود بودهاند و باید انسان در لحظاتى كه احساس ترس ندارد، ایمانى هم نداشته باشد، در حالى كه ما در لحظههایى كه ترس نداریم خدا را به دلیل عقل و فطرت قبول داریم. در حقیقت ترس و اضطرار، پردهى غفلت را كنار مىزند و مارا متوجّه خدا مىكند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپیما یا كشتى نشسته باشند و خبر سقوط یا غرق شدن را بشنوند و یقین كنند كه هیچ قدرتى به فریادشان نمىرسد؛ از عمق جان به یك قدرت نجاتبخش امید دارند. آنها در آن هنگام به یك نقطه و به یك قدرت غیبى دل مىبندند كه آن نقطه، همان خداى متعال است.
-----
72) تفسیر نورالثقلین.
- از راههاى شناخت خدا و یكتایى او، توجّه به یك قدرت نجاتبخش و بریدن از قدرتها ووسایل دیگر در هنگام اضطرار است. «أمّن یجیب»
- شرط استجابت دعا، قطع امید از دیگران واخلاص در دعاست. «یجیبالمضطر»
- آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتى مىخواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولى دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. «اذا دعاه»
- انسان بر طبیعت حكومت دارد. «یجعلكم خلفاء الارض»
- آیا در حال اضطرار، به قدرتهاى مادّى توجّه مىكنید؟! «ءاله معاللّه»
تفسیر نور آقای محسن قرائتی
أَمَّن يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (63):
كیست كه شما را در تاریكىهاى خشكى و دریا (به وسیلهى ستارگان) هدایت مىكند، و كیست كه بادها را پیشاپیش (باران) رحمتش به عنوان بشارت مىفرستد، آیا معبودى با خداست؟ خداوند برتر است از آن چه براى او شریك قرار مىدهند.
شاید مراد از هدایت در تاریكىهاى دریا و خشكى، هدایت از طریق ستارگان باشد. زیرا در جاى دیگر مىخوانیم: «و بالنّجم هم یهتدون»(73)
-----
73) نحل، 16.
- بهترین راه خداشناسى، توجّه كردن به مشكلات و بنبستهاى زندگى و پیدا شدن راهحل وروزنههاى امید به لطف خداوند است. «أمّن یهدیكم - منیرسل»
- حركت بادها با تدبیر اوست. «یرسل الریاح»
- اگر وجدان خود را قاضى كنیم، در مىیابیم كه جز او خدایى نیست. «ءالهٌ مع اللّه»
- هرگونه شرك، محكوم است. «عمّا»
- قرار دادن شریك براى خداوند، توهین به مقام اوست. «تعالى اللّه عمّایشركون»