إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ (80)
وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ (81):
بىشك، نمىتوانى دعوت خود را به گوش مردگان برسانى، ونمىتوانى كران را آنگاه كه روى برمىگردانند و پشت مىكنند، فراخوانى (و حقیقت را به آنان بفهمانى).
تو هدایت كننده كوران از گمراهیشان نیستى؛ تو فقط مىتوانى سخن خود را به گوش كسانى برسانى كه به آیات ما ایمان آوردهاند و در برابر حقّ تسلیم هستند.
مرگ و حیات در فرهنگ قرآن، هم به مرگ و حیات طبیعى و مادّى گفته مىشود و هم به مرگ و حیات معنوى.
قرآن، كسانى را كه تحت تأثیر كلام حقّ قرار نمىگیرند، مرده مىداند «انّك لا تسمع الموتى» چنانكه مكرّر مىفرماید: شهدا را مرده ندانید، آنان زنده و شادمانند و به یكدیگر نوید مىدهند و از رزق الهى كامیابند. بنابراین، زندههاى سنگدل و لجوج، مردهاند، و شهیدان كه از دنیا رفتهاند، زندهاند. بهتر است مسئله را كمى باز و روشن كنیم:
مراحل حیات
حیات، داراى مراحلى است:
1. حیات نباتى. قرآن مىفرماید: «یحیى الارض بعد موتها»(79) خداوند زمین را بعد از مرگ به وسیلهى باران زنده مىكند.
2. حیات حیوانى. قرآن مىفرماید: «یحییكم»(80) ما به شما حیات دادیم.
3. حیات روحى. «لینذر مَنكان حیّاً»(81) تا افراد زندهرا هشدار دهى. یعنى كسانى كه عقل و فطرت سالم دارند ونیز مىفرماید: دعوت انبیا براى حیات شماست، «دعاكملمایحییكم»(82)
4. حیات سیاسى واجتماعى. «ولكم فى القصاص حیاة»(83) اگر با اجراى حكم قصاص، عدالت برقرار كردید، جامعه زنده است (وگرنه جامعهى مردهاى دارید).
5. حیات اخروى. «یالیتنى قدّمت لحیاتى»(84) اى كاش براى حیات و زندگى حقیقى در آخرت چیزى مىفرستادم و ذخیرهاى مىاندوختم.
پاسخ یك اشكال
در تفسیر نمونه(85) مىخوانیم: فرقهى وهّابیون، آیهى «انّك لاتسمع الموتى» را دستاویز تفكّر انحرافى خود قرار داده، مىگویند: پیامبر اكرم از دنیا رفته وهیچ سخنى را نمىشنود، بنابراین معنا ندارد كه ما پیامبر را زیارت كنیم وخطاب به او مطالبى را بیان كنیم.
پاسخ فرقهى مذكور این است كه آیه در مقام یك تشبیه اجمالى است؛ نظیر تشبیه قلب سنگدلان به سنگ در تأثیر ناپذیرى، «قلوبكم ... كالحجارة»(86) نه اینكه قلب آنان در همه چیز مثل سنگ است، زیرا قرآن، حیات برزخى را دربارهى شهدا پذیرفته ونسبت به آن، روایاتى از شیعه و سنّى نقل شده است:
1. محمّدبن عبدالوهّاب در كتاب الهدیة السنیه، ص 41، مىگوید: پیامبر بعد از وفاتش داراى حیات برزخى، برتر از حیات شهداست و سلام كسانى را كه به او سلام مىدهند مىشنود.
2. روایات فراوانى در كتب شیعه واهلسنّت، در این زمینه آمده است كه پیامبر و امامانعلیهم السلام سخن كسانى را كه بر آنها از دور و نزدیك، سلام مىدهند مىشنوند و پاسخ مىدهند و حتّى اعمال مردم بر آنان عرضه مىشود.(87)
3. ما خود شاهد هزاران نمونه از توسلاتى هستیم كه عین سخن و درخواست افراد متوسّل، لباس عمل پوشیده است.
4. در صحیح بخارى مىخوانیم: رسول خداصلى الله علیه وآله با كفّار هلاكشدهى جنگ بدر گفتگو مىكرد و همین كه مورد سؤال عمر قرار گرفت، فرمود: «والّذى نفس محّمد بیده ما انتم باسمَع» به خدایى كه جانم در دست اوست، شما از آنان شنواتر نیستید.(88)
5. حضرت علىعلیه السلام در پایان جنگ جمل فرمود: لاشهى كعببن سور را بنشانند، سپس به او كه هلاك شده بود فرمود: واى بر تو كه علم و دانش، تو را سودى نبخشید و شیطان تو را گمراه كرد و به دوزخ فرستاد.(89)
-----
79) عنكبوت، 50.
80) جاثیه، 26.
81) یس، 70.
82) انفال، 24.
83) بقره، 179.
84) فجر، 24.
85) تفسیر نمونه، ج 15، ص 543.
86) بقره، 74.
87) كشفالارتیاب،ص109.
88) صحیحبخارى، ج5، ص97.
89) شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج 1، ص 248.
- كار كوردلان را به خداوند واگذار كن. «فتوكّل... انّك لا تسمع الموتى»
- اگر شنونده سنگدل باشد، سخن حقّ از گویندهى پاك و شایسته نیز در او اثرى ندارد. آرى، لامپ سوخته با اتّصال به هیچ برقى روشن نمىشود. «انّك على الحقّ المبین - انّك لا تسمع الموتى»
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
- بىاثر بودن تبلیغ پیامبران، به خاطر ابهام در كار نیست، بلكه به خاطر كوردلى منكران است. «اِنّك على الحقّ المبین - انّك لا تسمع الموتى»
- ایمان به منزلهى روح در كالبد است. كسانى كه با دیدن معجزه وشنیدن منطق، ایمان نمىآورند، لاشهاى بىروح و مرده هستند. «انّك لا تسمع الموتى» آرى حقّ شنوى و حقّ پذیرى، نشانهى سلامت روح است.
- اگر انسان به یقین برسد، اعراض مردم در او اثرى ندارد. «انك على الحق المبین - ولّوا مدبرین»
- افراد كر مىتوانند با اشاره چیزى بفهمند، ولى افراد شنوا كه به حقیقت پشت كرده واز اهل حق
ّ دور شدهاند، اشارات را هم نمىفهمند. «ولّوا مدبرین»
- بدتر از اعراض، تداوم اعراض است. «ولّوا مدبرین»
تفسیر نور آقای محسن قرائتی
وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ (83)
حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَكَذَّبْتُم بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْماً أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (84):
و (یاد كن) روزى كه از هر امّتى گروهى از كسانى كه آیات ما را انكار مىكنند محشور مىكنیم، پس آنان از پراكنده شدن منع مىشوند.
چون گردآیند، (خداوند) مىفرماید: آیا آیات مرا دروغ انگاشتید و حال آن كه به آنها احاطهى علمى نداشتید، آیا شما (در طول حیات جز تكذیب) چه مىكردید؟
با توجّه به اینكه در قیامت همهى مردم محشور مىشوند، «و حشرناهم فلم نغادر منهم احداً»(91) و آیهى مورد بحث (83 نمل) مىفرماید: از هر امّتى تنها گروهى را محشور مىكنیم، روشن مىشود كه این آیه مربوط به قیامت نیست، بلكه مربوط به رجعت است كه قبل از قیامت گروهى زنده مىشوند.
در قرآن براى زنده شدن در دنیا، نمونههایى آمده است، از جمله در سورهى بقره مىخوانیم: خداوند به گروهى فرمان مردن داد، سپس آنان را زنده كرد؛ «فقال لهم اللّه موتوا ثمّ احیاهم»(92) یا در جاى دیگر مىفرماید: ما شما را بعد از مرگ در همین دنیا زنده كردیم؛ «بَعَثناكم مِن بَعد مَوتِكم»(93) و به حضرت عیسىعلیه السلام مىفرماید: تو با اذن من مردهها را زنده از قبرها خارج مىكنى؛ «اذ تخرج المَوتى بِاِذنى»(94) و دربارهى یكى از اولیاى خدا مىفرماید: او را براى صد سال میراندیم و بعد از این مدّت او را زنده كردیم؛ «فاَماتَه اللّه مائة عام ثمّ بَعَثه»(95) همچنین در روایات بسیارى نیز وارد شده است كه قبل از قیامت، افرادى كه در ایمان یا كفر برجستگى دارند، به ارادهى خداوند زنده مىشوند و با حاكمیّت اهل حقّ، براى مدّتى زندگى مىكنند و سردمداران كفر، كیفر مىشوند.
-----
91) كهف، 47.
92) بقره، 243.
93) بقره، 56.
94) مائده، 110.
95) بقره، 259.
تفسیر نور آقای محسن قرائتی
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 385✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ ﴿۸۹﴾
كساني كه كار نيكي انجام دهند پاداشي بهتر از آن خواهند داشت و آنها از وحشت آن روز در امانند. (۸۹)
وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۹۰﴾
و آنها كه اعمال بدي انجام دهند به رو در آتش افكنده ميشوند آيا جزائي جز آنچه عمل ميكرديد خواهيد داشت. (۹۰)
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿۹۱﴾
(بگو) من مامورم پروردگار اين شهر (مقدس مكه) را عبادت كنم همان كسي كه اين شهر را حرمت بخشيده و همه چيز از آن اوست و من مامورم كه از مسلمين باشم. (۹۱)
وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ ﴿۹۲﴾
و اينكه قرآن را تلاوت كنم هر كس هدايت شود براي خود هدايت شده و هر كس گمراه گردد (گناهش به گردن خود اوست) بگو من فقط از انذار كنندگانم. (۹۲)
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۹۳﴾
بگو حمد و ستايش مخصوص ذات خداست به زودي آياتش را به شما نشان ميدهد تا آنرا بشناسيد و پروردگار تو از آنچه انجام ميدهيد غافل نيست. (۹۳)
متن و ترجمه سوره قصص
سوره 28 قرآن کریم
جزء 20
تعداد آیات 88
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طسم ﴿۱﴾
طسم. (۱)
تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۲﴾
اينها آيات كتاب مبين است. (۲)
نَتْلُو عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۳﴾
ما از داستان موسي و فرعون به حق بر تو ميخوانيم، براي گروهي كه ايمان بياورند. (۳)
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿۴﴾
فرعون برتريجوئي در زمين كرد و اهل آنرا به گروههاي مختلفي تقسيم نمود، گروهي را به ضعف و ناتواني ميكشاند، پسران آنها را سرمي بريد و زنان آنها را (براي كنيزي) زنده نگه ميداشت، او مسلما از مفسدان بود. (۴)
وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﴿۵﴾
اراده ما بر اين قرار گرفته است كه به مستضعفين نعمت بخشيم، و آنها را پيشوايان و وارثين روي زمين قرار دهيم! (۵)
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (93):
وبگو: ستایش براى خداست. به زودى آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت. وپروردگارت از آنچه انجام مىدهید غافل نیست.
«الحمدللّه»، بهترین جمله براى ستایش الهى است كه هم بارها پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله به گفتن آن مأمور شده و هم در سورهى حمد همهى مسلمانان، هر روز باید آن را تكرار كنند.
سعدى دربارهى غفلت انسان از عاقبت كارش مىگوید:
كنون باید اى خفته بیدار بود
چو مرگ اندر آید زخوابت چه سُود
تو غافل در اندیشهى سود و مال
كه سرمایهى عمر شد پایمال
كنون كوش كاب از كمر در گذشت
نه وقتى كه سیلاب از سرگذشت
سكندر كه بر عالمى حكم داشت
در آن دم كه بگذشت عالم گذاشت
میسّر نبودش كز و عالمى
ستانند و مهلت دهندش دمى
- رسالت الهى، لطفى است كه باید براى آن شكر كرد. «انّما اُمرت... و قل الحمدللّه»
- آنچه تاكنون از آیات الهى دیدهاید، گوشهاى از آنهاست؛ آیات دیگرى نیز در آینده به شما نشان خواهد داد. «سیریكم آیاته»
- مهلتهاى الهى را نشانهى غفلت خداوند نگیرید. «و ما ربّك بغافل»
- نظارت دائمى خداوند، از شئون ربوبیّت اوست. «وما ربّك بغافل»
- انسان در برابر اعمال خویش مسئول است. «وما ربّك بغافل عمّاتعملون»
- از كفر و شرك مخالفان نگران نباش. «و ما ربّك بغافل عمّاتعملون»
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 386 ✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ ﴿۶﴾
حكومتشان را پابرجا سازيم و به فرعون و هامان و لشكريان آنها آنچه را بيم داشتند از اين گروه نشان دهيم. (۶)
وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۷﴾
ما به مادر موسي الهام كرديم كه او را شير ده، و هنگامي كه بر او ترسيدي وي را در دريا (ي نيل) بيفكن، و نترس و غمگين مباش كه ما او را به تو باز ميگردانيم، و او را از رسولانش قرار ميدهيم. (۷)
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ ﴿۸﴾
(هنگامي كه مادر از سوي كودك خود سخت در وحشت فرو رفت او را به فرمان خدا به دريا افكند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند تا سرانجام دشمن آنان و مايه اندوهشان گردد، مسلما فرعون و هامان و لشكريان آن دو خطاكار بودند. (۸)
وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۹﴾
همسر فرعون (هنگامي كه ديد آنها قصد كشتن كودك را دارند) گفت او را نكشيد، نور چشم من و شماست ؟ شايد براي ما مفيد باشد، يا او را پسر خود برگزينيم و آنها نميفهميدند (كه دشمن اصلي خود را در آغوش خويش ميپرورانند!). (۹)
وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۰﴾
قلب مادر موسي از همه چيز (جز ياد فرزندش) تهي گشت، و اگر قلب او را به وسيله ايمان و اميد محكم نكرده بوديم نزديك بود مطلب را افشا كند. (۱۰)
وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۱﴾
مادر به خواهر او گفت وضع حال او را پيگيري كن، او نيز از دور ماجرا را مشاهده كرد، در حالي كه آنها بيخبر بودند. (۱۱)
وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ ﴿۱۲﴾
ما همه زنان شيرده را از قبل بر او تحريم كرديم (تا تنها به آغوش مادر برگردد) خواهرش (كه بيتابي ماموران را براي پيدا كردن دايه مشاهده كرد) گفت: آيا شما را به خانواده اي راهنمائي كنم كه ميتوانند اين نوزاد را كفالت كنند و خيرخواه او هستند؟ (۱۲)
فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾
ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود، و غمگين نباشد، و بداند وعده الهي حق است ولي اكثر آنها نميدانند. (۱۳)
وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (7)
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ (8):
و ما به مادر موسى الهام كردیم كه او را شیر بده، پس هرگاه (از فرعونیان) براو بیمناك شدى، او را (در جعبهاى گذاشته و) بهدریا بیفكن و (از این فرمان) مترس و (از دوریش) غمگین مباش، (زیرا) ما او را به تو بازمىگردانیم و او را از پیامبران قرار مىدهیم.
پس (مادر موسى چنان كرد، چیزى نگذشت كه) فرعونیان، او را (دیده و از آب) برگرفتند تا سرانجام، دشمن و مایه اندوهشان گردد. همانا فرعون و هامان و سپاهیانشان خطاكار بودند.
به فرعون گفته شده بود كه امسال كودكى به دنیا مىآید كه اگر بزرگ شود تو را سرنگون مىكند. او دستور داد تمام نوزادانى را كه به دنیا مىآیند بكشند؛ امّا همین كه موسى به دنیا آمد، خداوند به مادرش الهام كرد كه او را شیر دهد، آنگاه در صندوقى گذارده و به دریا اندازد.
در این آیه نسبت به مادر حضرت موسى، دو امر، دو نهى و دو بشارت آمده است: دو امر: «اَرضعیه - اَلقیه»، دو نهى: «لاتخافى - لاتحزنى»، دو بشارت: «رادّوه - جاعلوه»
كلمه «خوف»، در مورد احتمال خطر و كلمه «حُزن» در مورد نگرانى قطعى بكار مىرود.(25)
مراد از دریا در این آیه، رود عظیم نیل در كشور مصر است كه به جهت بزرگى و عظمت، دریا خوانده شده و كاخ فرعون در ساحل آن بنا شده بود.
وقتى خداوند بخواهد، دشمن انسان نیز مأمن و ملجأ او مىشود. «التقطه آلفرعون» (عدو شود سبب خیر، گر خدا خواهد.)
گر نگهدار من آن است كه من مىدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه مىدارد.
-----
25) تفسیر المیزان.
- در اضطرابها و بنبستها، خداوند بهترین هادى و حامى مؤمنان است.«اوحینا»
- زن نیز مىتواند مورد الهام الهى قرار گیرد. «اوحینا الى امّ موسى»
- نزول امدادهاى غیبى با بهرهگیرى از امكانات مادّى منافاتى ندارد. شیردادن و در صندوق گذاردن، منافاتى با توكّل ندارد. «ارضعیه»
- در هیچ شرایطى نباید شیر مادر را از فرزند دریغ داشت. «ارضعیه»
- در دستورهاى الهى اسرارى نهفته است كه شاید در نظر ابتدایى، معقول نیاید. «القیه فى الیم»
- در راه اجراى فرامین الهى، نه از چیزى بترسیم و نه نسبت به مسئلهاى نگران باشیم. «لاتخافى و لاتحزنى» (مادر موسى دو نگرانى داشت: یكى ترس از كشته شدن فرزند و دیگرى غم فراق او، كه خداوند هر دو را همان گونه كه در آیات بعد خواهیم خواند به نحو احسن جبران فرمود.)
- آنچه در راه خداوند داده شود، به بهترین وجه باز مىگردد. «القیه - رادّوه، جاعلوه من المرسلین» (مادر موسى به فرمان خداوند فرزندش را رها كرد،خداوند هم او را برگرداند و هم به مقام نبوّت رساند.)
- خداوند، اخبارى از غیب را در اختیار افرادى كه بخواهد قرار مىدهد. «جاعلوه من المرسلین»
- فرعون واسطه نجات موسى از دریا شد، وسرانجام به دست او در همان دریا غرق گردید. «التقطه آل فرعون لیكون لهم عدوّاً وحزنا» (آرى، خدا مىتواند نوزاد بىدست وپا را در دریا حفظ كند، ولى انسان صاحب دست وپا را غرق سازد)
- خواست انسان در مقابل ارادهى الهى بى اثر است. «لیكون لهم عدوّاً و حزنا»
فرعون گمان كرد كه هدیهاى براى او رسیده است؛ امّا خداوند اراده فرموده بود كه دشمنش را در دامان او بپروراند.
- فرعون و وزیر و لشكریانش طرح دادند و عمل كردند، ولى تدبیر خداوند همهى آنها را خنثى كرد. «كانوا خاطئین»
- طرّاح، مشاور، آمر ومباشر، همگى به نوعى در جرم شریكند. «كانوا خاطئین»
وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (9):
و (چون) همسر فرعون (احساس كرد كه آنان قصد كشتن كودك را دارند خطاب به فرعون) گفت: او را نكشید (كه او) روشنى چشم من و توست. شاید به ما سودى برساند یا او را به فرزندى بگیریم، ولى آنها نمىفهمیدند (كه چه كسى را در آغوش خویش مىپرورانند).
در زندگى حضرت موسى، چند زن، نقش محورى و اساسى داشتهاند: مادر موسى، خواهر موسى، زن فرعون و همسر موسى، در این آیه نقش زن فرعون در جلوگیرى از قتل او بیان شده است.
- زنان، در امور اجتماعى داراى نقشى مؤثّرند. «قالت امرأت فرعون»
(زن فرعون، رأى فرعون را تغییر داد و شوكت، سلطنت وثروت فرعون هیچ یك مانع او نشد)
- با طرح پیشنهادات صحیح و سریع، از القاى طرحهاى انحرافى جلوگیرى كنیم. قبل از آنكه فرعون تصمیم خود را ابراز كند، همسرش راه درست برخورد با مسئله را القا نمود. «قالت امرأت فرعون قُرّة عین لى و لك لاتقتلوه»
- در بیان پیشنهادات از كلمات عاطفى ودلنشین استفاده كنیم. «قُرّة عین لى ولك»
- دلهاى همه به دست خداست. او مىتواند سختترین دلها همچون دل فرعون را نیز نرم سازد. «قُرّة عین لى و لك»
- در برخورد با منكرات، ابتدا از راه عاطفه وارد شویم و سپس به امر و نهى بپردازیم. «قرة عین لى و لك لا تقتلوه»
- از نهى از منكر زبانى، غفلت نورزیم كه بسیار كارساز است. «لا تقتلوه» (زن فرعون با گفتن «لاتقتلوه» از كشته شدن موسى جلوگیرى كرد، چنانكه یكى از برادران یوسف با گفتن «لاتقتلوا یوسف» از كشته شدن یوسف جلوگیرى كرد.)
- طاغوتها از ابتدایىترین عواطف انسانى نیز بىبهرهاند و نیاز به تذكّر دارند. «لا تقتلوه»
- فوائد امر ونهى را بگوییم تا مردم آسانتر بپذیرند. «لاتقتلوه عسى أن یَنفعنا»
- در نظام طاغوتى، ملاك وضع یا لغو قوانین، هوسها و منافع شخصى طاغوتهاست. (قانون قتلِ عام نوزادانِ پسر، بر اساس منافع شخصى فرعون وضع شد و باز بر پایهى امید به منافع آینده در مورد نوزاد آب آورده (حضرت موسى) همین قانون لغو گردید.) «لا تقتلوه عسى أن یَنفعنا»
- برخى انسانها در ظاهر بسیار بلند پروازند، ولى درباطن اسیر نیازهاى درونى خویش هستند. فرعون كه ادّعا مىكرد: «انَاربّكمالاعلى» سرانجام مىپذیرد كه ممكن است یك نوزاد آب آورده براى او سودمند واقع شود. «عسى أن یَنفعنا»
- فرعون از فرزند پسر محروم بود. لذا با پذیرش نوزاد از آب آورده، به حقارت و عجز خود بیشتر پى برد. «نتّخذه ولدا»
- گاه ایجاد علاقه و محبّت میان افراد بر اساس یك خط غیبى است كه خود طرفین نیز از آن غافلند. «وهم لا یشعرون»