{ أَلَيْسَ الله بِكَافٍ عبده } ... ؟!
آویزهی گوشام کنم
اگر که خود را بسپارم به «تـو»
و ببُرم از «غیــر»
چهها که برایم نمیکنی ...
#سوره_مبارکه_زمر_(٣۶)
@ghoratoainy
دقایقی در زندگی هست
که دلت برای
کسی آنقدر تنگ میشود
که میخواهی او را
از رویاهایت بیرون بکشی
و بغلش کنی ...🌱
@ghoratoainy
11.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا
چند کنیم
از طو
قناعت به نگاهی ؟!🥺
#شهـریار
گاهی شبیه آدم و حوّا در اوجِ غم؛
بنشین و جای توبه، فراوان بگو علی🌱
#عاشقم_بر_نامِ_جانْ_آرامِ_تو
@ghoratoainy
«فزع» یعنی وحشت کردن
طوری که دیگه نتونی خودت رو کنترل کنی و
سریع به یکی پناه میبری و ازش کمک میخوای.
#امام_سجاد(علیه السلام) تو دعای ابوحمزه میگه مولای من،
وقتی به گناهانم نگاه میکنم، دچار فزع میشم و
وقتی یادم میاد تو چقدر کریمی،
به بخشش تو طمع میکنم.
نمیگه امیدوار میشم، میگه طمع میکنم...🌱
@ghoratoainy
♥️
بانو سلام !
کاش زمان با همین سلام
در آستانه در ساعت بایستد
و گردش نگاه تو در بین زائران
روی من؛ این فتاده به لکنت بایستد
#سلام_مهربان_بانو
@ghoratoainy
حال مَن شده چون
زاهد رُسوا ماندِه
مِثل نوحی که
خود از کِشتی خود
جامٰانده...🌱
@ghoratoainy
مَن ؛
بــه شــوقِ
قفــسات
آمَـده ام !
دَر بگشا ؛
وَعدهی دٰانه مَـده !
دور و بَـرم
ریختِه است...🌱
@ghoratoainy
حاج آقا شیخ علی ثمری تعریف می کردند:
برای افطار یه طلبه ای که تو بازار زندگی میکرد مارو دعوت کرده بود خونهش .. دم اذان داشتم میرفتم خونهش دیدم این طلبه ای که مارو دعوت کرده کنار یه مغازه نشسته داره گریه می کنه! صداش کردم گفتم فلانی اینجا چیکار میکنی؟ چرا گریه میکنی؟ گفت: من شمارو دعوت کردم افطار گفتم خوبه که سر سفره سبزی هم باشه اومدم مغازه سبزی بخرم، سبزی که خریدم به مغازه دار گفتم چقدر شد؟ گفت صد تومن. دست کردم تو جیبم دوتا صدی بود. یکیش نو بود. یکیش کهنه. صدی نو رو گذاشتم جیبم کهنه رو دادم به مغازه دار...
داشتم از مغازه میومدم بیرون یک لحظه به خودم گفتم داری کجا میری!؟
توی نو و کهنگی یه صدی هنوز گیری...🌱
@ghoratoainy