🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🔰داستان
چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را براي چِرا در همان جا نگه دارد.
زیر درخت سه تکه سنگ بود.
چوپان همیشه از آن ها براي آتش درست کردن استفاده میکرد و براي خود چای آماده میکرد .
هر بار که او آتشی بین سنگها روشن می کرد متوجه ميشد که یکی از سنگها تا مادامی که آتش روشن است سرد است ولی علت آن را نمی دانست.
چند بار تلاش کرد با تغییر دادن جای سنگها چیزی دست گیرش شود ولی هم چنان در هر جایی که سنگ را قرار می داد سرد بود تا این که یک روز تحریک شد تا از راز این سنگ آگاه شود.
تیشه ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد.
آه از تمام وجودش بلند شد.
بین سنگ موجودی بسیار ریز مثل کرم زندگی میکرد.
رو به اسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و
گفت:« خدایا، ای مهربان، تو که براي کرمی اینگونه می اندیشی و به فکر ارامش او هستی پس ببین براي من چه کرده ای و من اصلاً سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را بخود ببینم.»😔
#داستان
#مهربانی_خدا
✅ دوستانتون را به کانال ما دعوت کنید.
@ghorbani1001
🌸❤️🌸❤️🌸❤️
14.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختر بچه آواره غزهای خواهر مجروح خود را حمل می کند و بیش از دو کیلومتر با او راه می رود.
😭😭😭😭
ننگ بر همهی مدعیان دروغین حقوق بشر، لعنت بر اعراب بی غیرت
#مرگ_بر_اسرائیل #طوفان_تبیین
https://eitaa.com/ghorbani1001
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام بصورت داستانی از زبان ایشان
🌹 قسمت اول : «ایام کودکی»
🔰 [من علی فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد در روز سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل در مکه و درون خانه کعبه متولد شدم. پدرم چندین فرزند داشت و در معشیت در تنگنا بود تا اینکه خویشان نزدیک به یاری شتافتند و هرکدام سرپرستی یکی از فرزندان را به عهده گرفتند. از آن میان رسول خدا مرا برگزیدند تا در کنارشان زندگی کنم.
رسول خدا پسری نداشتند اما تقدیر الهی چنان بود که از من چونان پدری مهربان نگهداری کنند و در رشد وتربیت من تمام مهر عطوفت پدرانه را به کار گیرند تا آنجاکه:]
🔻مرا در دامان خویش می نشاندند و در آغوش می گرفتند و در بستر مخصوص خود جای می دادند... بوی خوش آن حضرت به مشامم می رسید. حتی گاه غذا را لقمه لقمه در دهانم می گذاشتند. هرگز دروغ و خطایی در گفتار و رفتار من مشاهده نکردند...
🔻[من نیز همانند رسول خدا که در تکفل خداوند و تحت تربیت فرشته اش در راه کرامت و راستی و اخلاق نیکو بود] من نیز همواره با رسول خدا بودم همچون فرزندی که همیشه کنار مادر است...
رسول خدا هر سال چند ماهی را در غار حراء سپری می کردند... و در طول این مدت جز من کسی ایشان را ملاقات نمی کرد...
🔻....بعد از وفات پدرم ابوطالب، حضرت اجازه ندادند طعم یتیمی را بچشم و محبت های ایشان به من و خانواده ام کافی بود تا کمبودی احساس نکنیم. اما این همه سخن نیست ؛ بلکه بهره های معنوی و علمی که از رسول خدا برده ام و جایگاه والایی از این رهگذر نزد خدا یافته ام فراتر از آن است که بتوانم بیان کنم .
📗 کتاب علی از زبان علی
↩️ ادامه دارد...
..........علی از زبان علی..........
https://eitaa.com/ghorbani1001
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام بصورت داستانی از زبان ایشان
🌹قسمت دوم: «نخستین ایمان آورنده به رسول خدا»
🔻[دوران کودکی را در کنار پیامبر پشت سر گذاشتم و دوره نوجوانی را تجربه می کردم که خدای متعال آن بزرگوار را در چهل سالگی برای پیامبری برگزید]
🔻....آن روز ها من در میان خاندان پیامبر جوان ترین بودم و پیوسته در خدمت آن بزرگوار بودم. رسول خدا همه خاندان عبد المطلب را به توحید و پذیرش رسالت خود دعوت کردند اما آنان روی برتافتند و رسالت وی را انکار کردند و به انکار نیز بسنده نکردند و روی در روی ایشان ایستادند و از سر دشمنی با ایشان مقابله کردند و هرگونه رفت و آمد و مودت را از ایشان دریغ کردند.
🔻وقتی نزدیکترین خویشان آن حضرت این گونه با وی رفتار کردند گروه های دیگر نیز تاب این دعوت را نداشته و اندیشه خود را به کار نمی گرفتند تا حقیقت پیام ایشان را درک کنند و پذیرش این دعوت برایشان سنگین بود.
در چنین وضعیتی من به تنهایی و بی درنگ فردای روز بعثت، با شور شوق دعوت و اطاعت ایشان را پذیرفتم و چنان به حقانیت ایشان یقین داشتم که کمترین تردیدی در قلبم نداشتم. سه سال با رسول خدا و خدیجه که او نیز با جان و دل دعوت رسول خدا را پذیرفته بود همراه بودم و باهم نماز می خواندیم.
🔻در آن روز های آغازین که اسلام هنوز به هیچ خانه ای راه نیافته بود من در خانه پیامبر نور وحی را مشاهده و عطر نبوت را استشمام می کردم. هنگامی که وحی بر پیامبر نازل می شد، ناله شیطان را می شنیدم لذا از رسول خدا می پرسیدم این ناله چیست؟ فرمودند این ناله شیطان است، او از زمانی که دریافت بر من وحی می شود، مأیوس شده است از اینکه مردم از او فرمان برداری کنند. و در ادامه فرمودند: «آنچه من می شنوم؛ تو نیز می شنوی و آنچه من می بینم، تو نیز می بینی، اما تو پیامبر نیستی و یاور من هستی و راه خیر را طی خواهی کرد».
🔻در همان روز های نخست بعثت روزی در کنار رسول خدا مشغول عبادت بودم و هردو به سجده رفته بودیم، پدرم ابوطالب وارد شد و مارا در حال عبادت مشاهده کرد، با شگفتی گفت: حواست را جمع کن و با تمام وجودت پسر عمویت را یاری کن. مبادا او را تنها گذاری و از همراهی او دریغ کنی. پدرم با این سخنان مرا به همیاری و همراهی رسول خدا حمایت و تشویق کرد.
📘 کتاب علی از زبان علی علیه السلام
↩️ادامه دارد...
.........علی از زبان علی.........
https://eitaa.com/ghorbani1001
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام بصورت داستانی از زبان ایشان
🌹 قسمت سوم: «محبوب ترین فرد نزد رسول خدا »
🔻رسول خدا یک نوبت در روز و یک نوبت در شب را به صحبت کردن با من اختصاص داده بودند، من خدمت ایشان می رسیدم و درباره موضوعات مختلف با هم گفتگو می کردیم. همه یاران رسول خدا می دانستند که ایشان برای هیچکس چنین برنامه ای نداشتند، جز برای من! بیشتر در منزل من و گاهی در منزل ایشان که در این صورت خانه را برای گفتگو خلوت می کردند، اما هنگامی که به منزل ما می آمدند همسرم فاطمه و پسرانم را بیرون نمی فرستادند.
🔻هرگاه از ایشان پرسشی داشتم پاسخ می دادند و هنگامی که سؤالاتم تمام می شد، ایشان سخن را آغاز می کردند. بعد از نزول هر آیه ایشان حتما آیه را برای من املا می کردند تا من با خط خود آن را بنویسم. علاوه بر این آن حضرت تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم، متشابه، خاص و عام آن را به من تعلیم می دادند و دعا می کردند که خدا توان فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید.
🔻چنین بود که پیامبر خدا همه آنچه خدا به ایشان از حلال و حرام، امر و نهی، علوم گذشته و آینده و هر آنچه به پیامبران پیشین نازل شده بود، به من تعلیم دادند و من چنان آن ها را فرا گرفتم که حتی یک کلمه از آن ها را فراموش نکردم.
📘 کتاب علی از زبان علی علیه السلام
↩️ادامه دارد...
...... علی از زبان علی ......
https://eitaa.com/ghorbani1001