eitaa logo
محمدجوادمنوچهری«گیدا»
534 دنبال‌کننده
578 عکس
74 ویدیو
2 فایل
آئینی ،انقلابی ارتباط @gidamjm
مشاهده در ایتا
دانلود
مصیبت دیده ی دیروز و امروزیم و فردا هم ولی ته می کشد یک روز آفت خوردن ما هم شبیه قلوه سنگی که درون کوچه افتاده گهی تیپا خور خلقیم و گاهی بین دعوا هم برای خود سری بودیم در سرها که آمد عشق به تنهایی گرفتاریم و در بند است تن ها هم میان جمع مشغولیم و سمت قبله ای دیگر نماز عشق می چسبد هر از گاهی فرادا هم به چشم دل خطا رفتیم اما عقل با شک هاش میان واقعیت یا حقیقت کشت مارا هم نه آب از آسیاب افتاد نه شور و شری خوابید گره افتاد و شد بغرنج تر حل معما هم شبیه ات هرکه را دیدم میان شهر ، غم خوردم سر بازی گرفت انگار با ما چرخ دنیا هم مچ ما را گرفتی عقل در خلوت ،ملالی نیست خیالش پر زد و بالاست تا دیوار حاشا هم... بلا دیدیم ما از عشق اما بی نفس هایش سرسوزن نمی ارزید این دنیا تماشا هم
۹ اسفند ۱۴۰۲
🔹شعر شاعر آئینی کشور محمد جواد منوچهری با موضوع انتخابات اگر غم می زند سیلی، گرانی می کند بیداد کجا حب وطن را می برد آزاد مرد از یاد!؟ گلایه بی شمار از گوش کم دارد وطن امروز نخواهد زد ولی با حنجر ابلیس ها فریاد درون هر لباس و مذهب و اندیشه ای قلبش همیشه می تپد در آرزوی میهنی آباد نه پا پس می کشد در التهاب هیچ بحرانی نه هرگز می زند دم از سکوت و قهرِ دشمن شاد جدا از حزب بازی ها و مشق و نسخه پیچی ها برای عزت ایران همیشه رای خواهد داد... @madihesara
۹ اسفند ۱۴۰۲
زمین از حجت حق لحظه ای خالی نمی ماند و این یعنی کـه باید شاه بیت آخری باشد 💚 @gida13
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
تقدیم به روح مطهر شهید عبدالحسین برونسی خدا کند که بیایی به خواب فرمانده سلام کردم و دارد جواب فرمانده نوشتم از تو و از حال و روزمان بی تو در این هوای به ظاهر خراب فرمانده عزیز زاده ی گلبوی مرد بی غل و غش کم است مثل تو پا در رکاب ،فرمانده شکست زیر شکنجه ،تمام دندان هات صبور بودی و شد انقلاب فرمانده امیر و خط شکن روزهای ترکش و خون حدیث سادگی ات شد کتاب فرمانده چقدر ضجه زدی تا که در قیامت «بدر» شد آرزوی دلت مستجاب فرمانده ببخش بعد شما ما اگر عوض شده ایم گذشت فصل تب و التهاب فرمانده حجاب دغدغه ات بود و غیرت زینب رسیده دوره ی کشف حجاب فرمانده کسی شبیه تو پیدا نشد به یکرنگی کجاست آنکه ندارد نقاب فرمانده همیشه در پی نان حلال می گشتی حلال باهمه رنج و عذاب فرمانده و از مرام تو دورند و در سر بعضی نمانده باور روز حساب فرمانده فقط برای خیابان و کوچه ی شهری شده است نام شما انتخاب فرمانده چقدر عکس تو رفتیم و سخت می گرییم به عکس خنده ی تان توی قاب فرمانده برای عرض ارادت همیشه آوردیم برای سنگ مزارت گلاب فرمانده شما به مرکز خورشید متصل شده اید و ما به سایه پی آفِتاب فرمانده به زیر دین شماییم و گوش مان شده کر سر شنیدن حرف حساب فرمانده بدا به حال هر آنکس که از ولایت عشق بریده رفته به سمت سراب فرمانده همیشه راه علی قبله است و می چرخد به سمت او جهت قبله یاب فرمانده @gida13
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
با کوه گناه، این سراپا تقصیر رو کرده به درگاه تو ای توبه پذیر از آتش دوزخ و گرفتاریها غیر از تو نجات بخش من کیست مجیر؟ @gida13
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
بخشندگی اهل کـرم ارثیه اش زهراست مرید حوزه ی علمیه اش آنکس که خدا سلام می داد به او امروز جهان نشسته در تعزیه اش @gida13
۱ فروردین ۱۴۰۳
هم سیرت و صورت پیمبر دارد هم جلوه ای از مرام حیدر دارد آقا و کریم اهل بیت است حسن اینها همه را به لطف مادر دارد @gida13
۶ فروردین ۱۴۰۳
دنیاسـت بـه زیـر دین الطاف کریم در مانـده جهـان ز ذکر اوصاف کریم با آن همه بذل ، حاتـم طائی داشت از چشمه ی معرفت فقط کاف کریم @gida13
۶ فروردین ۱۴۰۳
می خواست ذکر ما بکند یا «کریم» را بخشید هرچه داشت فقیر و یتیم را مظلوم و خاکی است و به نام حسن خدا شاید که آفریده چنین «یا کریم» را یکبار نه، دو‌مرتبه از هستی اش گذشت در سایه اش گرفت غریب و مقیم را اهل کرامتند همه، منتها حسن شد شهره سفره داری باب النعیم را یاور نداشت با خود و تسلیم صلح شد آن نعمت عطا شده ذبح عظیم را شد عقده های جنگ جمل تیر و می زدند بر پیکرش تلافی زخم قدیم را بی خادم است گرد بقیع و خدا گذاشت جارو کش مزار شریفش نسیم را @gida13
۶ فروردین ۱۴۰۳
هرچند ولادت است ناز قدمش دل رفته بقیع و مرقد محترمش ای کاش چراغان بشود یک روزی در روز ولادتش فضای حرمش @gida13
۶ فروردین ۱۴۰۳
کسی که درد و بلای عظیم می گیرد همیشه روضه برای کریم می گیرد همان که ثروت خود را دوبار بخشیده است و باز تا صف محشر سهیم می گیرد به جای زائر کویش همیشه بوسه ی ناب ز روی خاک مزارش نسیم می گیرد دو نیمه ی دل عاشق، حسینی و حسنی است به وقت ذکر حسن(ع)،هر دو نیم می گیرد دلی که تنگ حسن(ع) می شود در این وادی سراغ مرقد عبدالعظیم(ع)می گیرد خوشا به حال کسی که برات کرب و بلا به جای کنگره ها از کریم می گیرد...! @gida13
۶ فروردین ۱۴۰۳
شاید که برده ز خاطر قرار را دستان خالی چشم انتظار را امشب به کوچه ی ما سر نزد چرا؟ مردی که داشت به کولش بهار را او ساده بود ولی وقف کوچه کرد عمری تمامی دار و ندار را سر کرده ایم در آشوب و غصه ها با مهربانی او روزگار را امشب نیامد و از دست داده ایم یکباره طاقت و صبر و قرار را پیچیده بوی خزان باز هم محاق از ما گرفته تماشای یار را آورده اند ولی گریه های شهر پیغام حادثه ای ناگوار را تیغ جهالت و کینه، شکافته فرق سر یل شب زنده دار را از ما چه دیده که در سجده گفته است بعد از قسم به خدا، «رستگار» را آن کوچه گرد صمیمی همیشه داشت تصویر و عطر خداوندگار را مانند کوچه ی ما نیمه های شب می گشته کوچه به کوچه دیار را آن بی بدیل ابر مرد روزگار می بسته بر کمرش ذوالفقار را حق را گرفته اگر روزگار، باز ناحق نکرده لبِ روزه دار را با استخوان درون گلو ،به چشم یک عمر کرده تماشای خار را تنها علی است که در پادشاهی اش فهمانده معنی خدمتگزار را @gida13
۷ فروردین ۱۴۰۳