eitaa logo
محمدجوادمنوچهری«گیدا»
550 دنبال‌کننده
542 عکس
70 ویدیو
2 فایل
آئینی ،انقلابی ارتباط @gidamjm
مشاهده در ایتا
دانلود
17.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تعجیل فرج شده است ورد لب ما در جاده ی سر سبز طریق العلما مـاییم و زمینه سازی فصل ظهور با حرکت مشایه ی تا کرب و بلا @gida13
هدایت شده از خانه ی پدری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز اربعین رسیده و عشاق صف به صف این گوشه من به گریه و دل رفته آن طرف یک رو سیاه غرق گناهم ولی خدا دلتنگ کربلایم و دیوانه ی نجف ✍️محمدجوادمنوچهری •┈┈•❀🔅 خانه پدری 🔅❀•┈┈• ──┅═ঊঈ@samer1402ঊঈ═┅─ دوستان خودتونو به کانال دعوت کنید
10.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر کار این موکب قشنگ بود فقط صوت قرآن پخش می کرد جاده طریق العلما موکب اولاد مسلم @gida13
محمدجوادمنوچهری«گیدا»
10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم نذر هر ساله جاده طریق العلما دستبند برای دختر و پسر بچه های عراقی در حال خدمت به زوار دما ۴۹درجه دیگه کسی تو جاده نبود اینا هنوز مشغول خدمت رسانی به محدود زوار باقی مانده توی جاده بودند طریق العلما @gida13
برای روز جهانی شاعر همه جور تبریک از دوستان عزیز و مهربان داشتم🌹 این از همه جالب تر بود😁
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• تمام اربعین یعنی همین یک معادله: رها شدن قطره ها از من‌های مبتذل + پیوستن به دریای وجود امام + زندگی آرام و امن، درست به رنگ خدا @ostad_shojae
عکسی که شبی کرد دچارش به حرم در دست، نگاه بی قرارش به حرم دل راهی و کوله و گذرنامه ردیف پایی که نیفتاد گذارش به حرم... @gida13
نبستم بار و کم کم جمع شد یک سفره ی دیگر نشد کرب و بلا در اربعینت سهم این نوکر در آوردم زتن بعد از چهل شب رخت مشکی را قبول افتاد یا نه؟ پاسخش با حضرت مادر...
هدایت شده از خلوتکده مستان
بارانی وبی قرار و عاشق چشمم در تاب و تب مرگ دقایق چشمم هستی همه جا و در تماشای رخت یک عمر نبود و نیست لایق، چشمم محمدجواد منوچهری @najvayeghalam
اربعینی گذشت و مشکی را از تنت کنده ای پر از اندوه حاجتی مانده آخرین فردِ کربلایی انجمن بشوی باز ایام آخر صفر است روی تقویم یک شماره ی سرخ می روی تا دوباره با اندوه متوسل به پیرهن بشوی کوچه ها غرق پرچم مشکی خیمه و روضه هر کجا برپاست از تمام تعلقات زمین باید اول جدا و من بشوی صبح و شب داده ای سلام حسین (ع) گشته ای مرغ جلد بام حسین (ع) کاش می شد که زائر حرمِ شاه و ارباب پاره تن بشوی در خودت غرقی و به چشمت اشک یک نفر می رسد بفرما چای دست در دست هم زمین و زمان وارد روضه ی حسن(ع) بشوی ای فدای غریبی ات آقا شاهد کوچه و غم و سیلی که رقم خورده قصه ی تقدیر تیر بارانِ در کفن بشوی او که یک عمر خورده خون جگر ریخت در طشت، پاره های جگر او که مسموم زهر زن شده است خواست امشب که سینه زن بشوی یک دلت کربلا و عشق حسین (ع) یک دلت اشکبار داغ حسن (ع) مانده ای از غم درون دلت با که اینبار هم سخن بشوی همچنان گیج و مات و مبهوتی می زند روی شانه ات دستی عازم کربلا شدم باید همسفر در طریق من بشوی... @gida13