سهمم شده انگار قناعت به خیالت
بیهوده خطاییست تمنایِ وصالت
دیوانه شدن خصلت پنهان دلم بود
پیدا شده در حسرتِ دیدارِ محالت
شب نیست مرا خوابِ خوشی از تو چه پنهان
چرتی پیِ شب گونهء چشمانِ غزالت
آبِ خوش و بیچاره گلویم چه غریبند
از کشمکش فکر به آن گونهء چالت
در حیرتم از اینهمه حسنی که تو داری
قربان خدا گردم و اعجازِ جمالت
یا للعجب از نقطهء عطفی که چکیده
روی لب بالای تو مشکینهء خالت
این جلوه که ماهِ گلِ رخسار تو دارد
نقضیست عیان با نوساناتِ خصالت
جانی و جهانی و مرا آفت جانی
بیچاره دلم وای دلم وای به حالت
۳ فروردین
۳ فروردین
بلدم ناز کشیدن، بَلدی ناز کنی؟
بلدی حالِ دلم را تو کمی ساز کنی؟
بلدی عشوه کنی، غَمزه کنی، دل ببری؟
بلدی رقص کُنان، تن همه طناز کنی؟
بلدی کَف بزنی، ساز و نی و دف بزنی؟
چو قناری بلدی چَهچه و آواز کنی؟
به دلم می کشم از طرح نگاهَت غزلی
بلدی با نِگهت در دلم اعجاز کنی؟
غزلی از تپش این دل خود ساخته ام
بلدی عشق مرا در دل خود راز کنی؟
دل من سوی تو پر زد، پر و بالش مشکن
بلدی با دل من یکسره پرواز کنی؟
پُر از احساس نوازش شده سرپنجه ی من
بلدی روسری ات را تو کمی باز کنی؟
بلدی خط بکشی اسم رقیبان مرا؟
بلدی تا به اَبد، عشق نو آغاز کنی؟
بلدم دل بِستانم، بلدی دل بدهی؟
بلدی در دل من، جای خودت باز کنی؟
بلدم دل بسپارم، بلدی دل ببری؟
بلدی تا سند از قلب من اِحراز کنی؟
۳ فروردین
۳ فروردین
۳ فروردین
۳ فروردین
۴ فروردین
۴ فروردین
۴ فروردین