اگر یک شخص ثروتمند که به او اطمینان و اعتماد داری؛
به تو بگوید نگران نباش وغصه بدهیهایت را نخور
خیالت راحت باشد
من هستم...✅
ببین این حرف او چقدر به تو آرامش میبخشد و راحت میشوی
خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است:
✨✨ألَیسَ اللهُ بِِکافٍ عَبدَهُ✨✨
آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست؟
🌸حاج_اسماعیل_دولابی
#شبتون_منور_به_نور_خدا✨
🌺@Gilan_tanhamasir
🌸🍃 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
هرگاه یك نفر دعا مى كند، براى همه دعا كند؛ زیرا این دعا به اجابت نزدیكتر است.🤲
📚بحارالانوار، ج۹۰، ص۳۱۳
#عکس_نوشت_روایی
🌺@Gilan_tanhamasir
🔴 #برای_تغییر_دیر_نیست
👌 زن فرعون تصميم گرفت که عوض شود، و پسر نوح تصميمی براي عوض شدن نداشت...! اولی همسر يک طغيانگر بود و دومی پسر يک پيامبر...!!!
💠 براي عوض شدن خود و تغییر وضع موجود هيچ بهانهای قابل قبول نيست اين خودت هستی که تصميم میگيری تا عوض شوی.
🔸در اسلام چیزی به نام بنبست نداریم. هر مشکل و گرفتاری قابل حل است. مهم آن است که بخواهید و اراده کنید که شرایط را تغییر دهید.
👌 قدم بعد این است که با مشورت و همفکری با آدمهای فهیم و باتجربه و کمکخواستن از مشاورهای دینی و متخصص، گامهای حل مشکل را با آرامش، تلاش و توکّل به خدا طی کنید.
🔸 فقط فراموش نکنید که مشکلات همانطور که یک شبه بوجود نیامدهاند یک شبه نیز حل نمیشوند. صبور باشید و پله پله، نسخههای صحیح را عمل کنید.
💠 اگر در مراحل اولیه، تغییراتی احساس کردید، برای حفظ آن حتماً تلاش بیشتری کنید و هرگز ناامید نشوید. 💖
🌷@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا باید ریسک کرد و مدیریت کشور را به نسل مدیران جوان سپرد؟
#سردار_دلها
#نسل_جوان
❇️@Gilan_tanhamasir
10.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ استاد #رائفی_پور
📝 «ناگفتههای معاهده پاریس»
⭕️رفاه مردمی که فدای خوش رقصی برای غرب شد.
⭕️چه شد که #برقها به یکباره بعد از توافقنامه پاریس، قطع میشود.
@Gilan_tanhamasir
💥 افتتاح سی و یکمین مرکز نیکوکاری کارآفرینی در گیلان
💠 نخستین مرکز نیکو کاری کارآفرینی کمیته امداد امام خمینی در #فومن افتتاح شد.
💠 هدف از راه اندازی این مرکز استفاده از ظرفیت خیران برای #توسعه_اشتغال_پایدار است تاکنون ۳۱ مرکز #نیکوکاری کارآفرینی در استان گیلان راه اندازی شده و بیش از ۲۰۰ خیر کارآفرین به عضویت این مراکز در آمده اند.
💠 امسال ۴۳۰ میلیارد تومان تسهیلات قرض الحسنه بانکی با سود ۴ درصد و بازپرداخت ۷ ساله برای ایجاد ۱۰ هزار و ۷۰۰ فرصت شغلی به کمیته امداد استان اختصاص یافته است.
#گیلان
💟@Gilan_tanhamasir
🔴 بازگشت محدودیت های کرونایی به شهرستان های قرمز گیلان
⭕ ورود و خروج خودرو با پلاک های غیربومی به شهرستان های قرمز #رشت و #آستارا و فعالیت مشاغل به جز گروه یک در این شهرستان ها ممنوع است.
🔸 جانشین رئیس ستاد مدیریت و مقابله با کرونای گیلان گفت: براساس ستاد ملی مدیریت و مقابله با کرونا، ورود و خروج خودروها با پلاک غیربومی به شهرستان های قرمز رشت و آستارا ممنوع است.
🔸محمود قاسم نژاد افزود: همچنین بنا بر اعلام این ستاد، فعالیت گروه های شغلی 2، 3 و 4 تا اطلاع بعدی در این شهرستان ها ممنوع شده است.
☔️@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥چه بازیهایی برای بجه ها مناسب هست ⁉️
استاد پناهیان🌷
#تربیت_فرزند
🏡@Gilan_tanhamasir
#تلنگری💥
بهوقتعاشقی💕
هر موقع در زندگیت نقصی دیدی، نقص مادی و معنوی، نقص روحی و جسمی،
👈به عنوان اولین اقدام، نمازت رو بررسی کن، شاید در #نماز کم میزاری!
🦋 @Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت4 سارا صندلی آورد و کنار دوست مشترکشان گذاشت و گفت: –
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت5
آخرین کلاس که تمام شد پالتوام را از روی تکیه گاه صندلی برداشتم و زود از کلاس بیرون زدم. باید زودتر به سر کارم می رفتم.
بعداز دانشگاه در شرکت فروش میلگرد کار می کردم. برایشان مشتری پیدا می کردم. به جاهایی که می خواستند ساختمان بسازند، میرفتم. شماره تماسشان را پیدا می کردم و زنگ می زدم. شرکت رامعرفی می کردم تا میلگردهایشان را از ما بخرند.
خریدهای خانه همیشه با من بودوحقوقم راحت کفاف همه ی هزینه های خودم و مادرم را می رساند. البته مادرم خودش حقوق پدرم را داشت، ولی خوب من هم گاهی در مخارج کمکش می کردم.
کنار ماشین که رسیدم باران شروع شد. سریع پشت فرمان نشستم و روشنش کردم و راه افتادم. هوا سرد تر شده بود.به خیابون اصلی که رسیدم. راحیل را دیدم که منتظرتاکسی کنار خیابان جدی و با ابهت ایستاده بود. متانت و وقارش به باران دهن کجی می کرد. به من برخورد که هم کلاسیام کنار خیابان ایستاده باشد.
🔷🔶🔹🔶🔷🔸🔷🔶
جلو پایش ترمز زدم و شیشه راپایین کشیدم و سرم را کج کردم تا صدایم به او برسد.
نمی دانستم چه صدایش کنم فامیلیاش را بلد نبودم. فکر کردم شاید خوشش نیاید اسم کوچکش را صدا کنم، برای همین بی مقدمه گفتم:
–لطفا سوار شید من می رسونمتون، به خاطر بارندگی، حالا حالا ماشین گیرتون نمیاد.
سرش را پایین آوردتا بتواند من را ببیند، با دیدنم گفت:–نه ممنون شما بفرمایید.مترو نزدیکه دیگه با مترومیرم.حالا از من اصرار و از او انکار.
نمی دانم چرا ولی دلم می خواست سوارش کنم. انگار یک نبرد بود که من می خواستم پیروز میدان باشم.
پیاده شدم و ماشین را دور زدم با فاصله کنارش ایستادم و خیلی جدی گفتم:–خانم مم...ببخشید من اسمتون رو نمی دونم.
همانطور که از حرکت من تعجب کرده بود، به چشم هایم نگاه کردو آرام گفت:– رحمانی هستم.ــ خانم رحمانی لطفا تعارف رو کنار بزارید.
می خواستم بگویم شماهم مثل خواهرم، ولی به جایش گفتم: –فکر کنید منم راننده تاکسی هستم، بعد اخم هایم را در هم کردم و گفتم:– به اندازه ی راننده تاکسی نمی تونید بهم اعتماد کنید؟
چشمهایش را زیر انداخت و گفت: –این حرفا چیه، من فقط...نگذاشتم حرفش را تمام کند، در عقب ماشین را باز کردم و گفتم:– لطفا بفرمایید،در حد یه همکلاسی که قبولم دارید.با تردید دوباره نگاهی به من انداخت و تشکر کرد و رفت نشست.
🔷🔶🔹🔶🔷🔸🔷🔶
من هم امدم پشت فرمان نشستم و حرکت کردم. آهنگ عاشقانه ایی در حال پخش بود، از آینه نگاهی به او انداختم سرش در گوشیاش بود. چند دقیقه که گذشت سرش را بلند کرد و گفت:
–ببخشید که مزاحمتون شدم،لطفا ایستگاه بعدی مترو نگه دارید.
صدای پخش را کم کردم تا راحت تر صدایش را بشنوم.–نه خانم رحمانی می رسونمتون.
خیلی جدی گفت: –تا همین جا هم لطف کردید، ممنونم.
بیشتر اصرارنکردم صورت خوشی نداشت. گفتم:
–هر جور راحتید، دوباره صدای پخش را زیاد کردم.
نگاهی با اخم از آینه نثارم کرد و گفت: –همون صداش کم باشه بهتره.ــ اصلا خاموشش می کنم، به خاطر شما صداش رو زیاد کردم، گفتم شاید بخواهید گوش کنید.
ــ من این جور موسیقی هارو گوش نمی کنم.
دوباره به خودم جرات دادم و گفتم:– پس چه جورش رو گوش می کنید؟
به رو به رو زل زدو گفت:–این سبک موسیقی ها آدما رو از حقیقت زندگی دور می کنه.لطفا همینجا نگه دارید، رسیدیم. بعدهم تشکر کردو پیاده شد.همانطورکه رفتنش را نگاه می کردم. حرفهایش در ذهنم میچرخیدند.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
✿○○••••••══
💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿