eitaa logo
دختر باید خانوم باشد
10.7هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
95 فایل
مداحی رمان شعر داستان کلیپ حجاب عفاف تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3 " نشر مطالب صدقه جاریه است "
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌هشدار تکان‌دهنده امام خامنه‌ای: «دشمن تصمیـــم گرفته خانواده را از بین ببرد.»
چه آروم و چه خوبه ، چه قد دورم شلوغه !!!😍 پدر، مادر، برادر نشسته در کنارم عزیز دردونه خواهر پدر این مرد خونه، به فکر آب و نونه واسه آینده ما همش دل ناگرونه یه وقتایی که خستس، دل از دنیا شکستس به ما چیزی نمیگه، پدر بس مهربونه💔 به پاکی دو دیده به قلب صاف سینه به فرزندان و همسرپدر عاشق ترینه میاره روزی پاک واسه ما اهل خونه تو این روزوشب سخت ، تو این جورزمونه خد ایا ازتو خواهم ، به آوایی پر ازدرد نباشد هیچ مردی شود محتاج نامرد🤲 بگم حالا ز مادر ، همان دلدار و یاور همان که بوسه کارم به دستانش سراسر ننه آرومه جونه، به فکرآرزومه نشونم میده چاه و میگه راهم کدومه ننه آب روونه، زلال و مهربونه♥️ الهی که بمیرم، به جای من بمونه بهشتی زیر پاش، خدا تو خنده هاش به هر حال و به هر جا به فکر بچه هاش چه آروم و چه خوبه ، چه قد دورم شلوغه !!!😍 پدر ،مادر ، برادر نشسته در کنارم عزیز دردونه خواهر چه شیرین و چه ساده دلم آروم و شادِ خدایاخیلی ممنون،،، چه خوبه خانواده🤲🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5870590513987455520.mp3
7.3M
🎙حجت‌الاسلام عالی پادکست «ماجرای یک عهد» ماجرای شخص گناهکاری که در شرایط بسیار سخت به متوسل شد.
🌷🌷🌷🌷🌷 شهیــدی ڪہ نه پدرش را دید و نه پسـرش را ... پدرش در عملیات والفجر۹ درسلیمانیه عـراق به شهـادت رسید و پیڪر مطهرش حدود ۱۰ سال بعـد برگشت... سجـاد دو ماه بعـد از شهـادت پـدرش به دنیا آمد و پـدر شهیدش را هرگز ندید... پسر خـودش نیز دو مـاه بعد از شهــادتش به دنیا آمد و او هم پدرش را ندید ... سجـاد در آذرمـاه سال ۹۱ براثر انفجــار درحین خنثی سازی گلـوله های عمل نکرده به فیـض شهادت نائل آمـد . وقتی بالای سرش رسیدند درحالیکه یک دستش قطع شده بود و غـرق به خـون بود فقط ذڪر یا حسین(علیه‌السلام) بر لب داشت... مهربان بود، با صفا بود، خاکی و بی ادعا بود و ... 📝 فرازی از دستنوشته شهید: «قافله سالار شهــدا حسین(علیه السلام) است پروردگارا مرا به این قافله برسـان» (علیه السلام) ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
الحمدالله علی کل حال «يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِکَ»🤲
*═✧❁﷽❁✧═* حالا مرد و مردونه ... صادقانه می پرسم جواب بده ... وضع مالیت💶 چطوره؟ ... چند لحظه جدی بهش نگاه کردم ... مغزم داشت همه چیز رو همزمان محاسبه می کرد ... شرایط و موقعیت ... چیزهایی رو که ممکن بود ندونم ... و ... اونقدر که حس کردم الان می سوزه ... داشتم قدم هایی👣 بزرگ تر ظرفیتی که فکرش رو می کردم برمی داشتم ... - بستگی داره ... به اینکه سوال تون واسه کار فی سبیل الله باشه ... یا چیزی که من اهلش نباشم ... لبخند😁 عمیقی صورتش رو پر کرد ... - پس اینطوری می پرسم ... حاضری یه موقعیت عالی کاری رو ... فدای کار فی سبیل الله کنی؟ ... نگاهم جدی تر از قبل شد ... - اگر فقط ادا و برگه و رزومه پر کردن نباشه ... بله هستم ... دستم به دهنم می رسه ... به داشته هامم راضیم ... ولی باید ببینم کاری که می گید مثل خیلی چیزها ... فقط یه اسم رو یدک نکشه ... موثر و تاثیرگزار باشیم؛ چرا که نه ... من رو رسوند در خونه ... یه آدرس روی یه برگه نوشت📝، داد دستم ... - شنبه ساعت 4 بیا اینجا ... بیا کار و موقعیت رو ببین ... بچه ها رو ببین ... خوشت اومد، قدمت روی چشم ... خوشت نیومد، بازم قدمت روی چشم ... شنبه، ساعت 4 ... پام رو که گذاشتم ... آقای علمیرادی هم بود ... تا سلام کردم با خنده به افخم نگاه کرد ... - رو هوا زدیش؟ .. خندید😊 ... - تو که خودت هم اینجایی ... به چی اعتراض می کنی؟ ... آقای افخم حق داشت ... اون محیط و فعالیتش و آدم هاش ... بیشتر با روحیه من جور بود ... علی الخصوص که اونجا هم ... می تونستم از مصاحبت آقای علمیرادی استفاده کنم و چیزهای بیشتری یاد بگیرم ... بودن توی اون محیط برکات زیادی داشت ... و انگیزه بیشتری برای مطالعه📚 توی تمام مسائل و جنبه های مختلف بهم می داد ... تا حدی که غیر از مطالعه دروس دانشگاه و سایر فعالیت ها ... روزی 300 تا 400 صفحه کتاب می خوندم ... و خودم و یافته هام رو در عرصه عمل می سنجیدم ... هر چند، حضور من توی اون محیط ارزشمند، یک سال و نیم بیشتر طول نکشید ... نشست تهران ... و یکی از اون دعوتنامه ها💌 به اسم من، صادر شده بود ... آقای علیمرادی، ابالفضل و چند نفر دیگه از بچه های گروه راهی شدیم ... کارت ها که تقسیم شد ... تازه فهمیدم علیمرادی، من رو به عنوان مسئول جوانان گروه مشهدی، اعلام کرده بود ... با دیدن عنوان بدجور رفتم توی شوک ... - خدایا ... رحم کن ... من قد و قواره این عناوین نیستم ... وارد سالن که شدم ... جوان ترین چهره ها بالای سی و چند سال داشتن ... و من ... هنوز 23 نشده بودم ... برنامه شروع شد ... افراد، یکی یکی، میکروفون های مقابل شون رو روشن می کردن ... و بعد از معرفی خودشون ... شروع به رزومه دادن می کردن ... و من، مات و مبهوت بهشون🙄 نگاه می کردم ... هر چی توی ذهنم می گشتم که من تا حالا چه کار کردم ... انگار مغزم خواب رفته بود نوبت به من نزدیک تر می شد و لیست کارها و رزومه هر کدوم ... بزرگ تر و وسیع تر از نفر قبل ... نوبت من رسید ... قلبم، وسط دهنم می زد، چی برای گفتن داشتم؟ هیچی ... نگاه مسئول جلسه روی من خشک شد ... چشم که چرخوندم همه به من نگاه می کردن ... با شرمندگی خودم رو جلو کشیدم ... و میکروفون مقابلم رو روشن کردم .. - مهران فضلی هستم ... از مشهد🕌 ... و متاسفانه برخلاف دوستان، تا حالا هیچ کار ارزشمندی برای خدا نکردم ... میکروفون 🎤رو خاموش کردم و به پشتی صندلی تکیه دادم. حس عجیب و شرم بزرگی تمام وجودم رو پر کرده بود .. - این همه سال از خدا عمر گرفتی تا حالا واسه خدا چی کار کردی؟ هیچی ... حالم به حدی خراب بود که اصلا واسم مهم نبود ... این فشار و سنگینی ای که حس می کنم ... از نگاه بقیه است یا فقط روحمه که داره از بی لیاقتیم زجر می کشه ... سالن بعد از سکوت چند لحظه ای به حرکت در اومد ... نوبت نفرات بعدی بود اما انگار فشاری رو که من درونم حس می کردم ... روی اونها هم سایه انداخته بود یا کوله بار اونها هم مثل خالی بود.. برنامه اصلی شروع شد ... صحبت ها، حرف ها، نقدها و بیان مشکلاتی که گروه های مختلف باهاش مواجه بودن ... و من سعی می کردم تند تند ... تجربیات و نکات مثبت کلام اونها رو بنویسم ... هر کدوم رو که می نوشتم📝 ... مغزم ناخودآگاه دنبال یه راه حل می گشت ... این خصلت رو از بچگی داشتم.. مومن، ناله نمی کنه ... این حدیث رو که دیدم، ناله نکردن شد سرلوحه زندگیم ... و شروع کردم به گشتن ... هر مشکلی، راه حلی داشت فقط باید پیداش می کردیم ... محو صحبت ها و وسط افکار خودم بودم ... که یهو آقای مرتضوی، مسئول جلسه ... حرف ها رو برید و من رو خطاب قرار داد ... - شما چیزی برای گفتن ندارید؟ چهره تون حرف های زیادی برای گفتن داره ... شخصی که حرف می زد ساکت شد🤐 و نگاه کل جمع، چرخید سمت من. ♻️ادامه دارد... ══ ೋ💠🌀💠ೋ══
طرح ▪️حجاب فاطمی، عفاف زینبی 🔻تو میشه مظهر زهرا باشی وقتی خدا از روز اول باورت کرده بیا و امتحان کن تا ببینی که فاطمی زیباترت کرده🔺 @girl_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 《قال فانّا قَد فَتنّا قومَکَ الیکَ رَبِّ لِتَرضی》 رضایت خدا و موسی علیه السلام عرض کرد ومن برای رسیدن به کوه طور شتاب کردم نه از دوی فخربلکه شتاب کردم تا ازمن خشنود و راضی شوی
❤️‍🩹❤️‍🩹 💟السلام علیڪَ یاوعداللہ الذّے ضمنہ... 💟سلام بر مولاے مهربانے ڪہ آمدنش وعده ے حتمے خداست و سلام بر منتظران و دعاگویان آن روزگار نورانے و قریب... 🔆سلام روزتون منوربا ذکرصلــــــــوات برمحمدو آل محمدصلی الله....▫️ به رسم ادب↘️ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ❣ بر شما، اى خاندان نبوّت !❣ ‎‎‌‌‎
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و بیست و هشتم ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄ 📜 : ( در ذی الحجه سال ۲۳ هجری پس از قتل عمَر ، در روز شورا آن هنگام که مردم به ناحق، با عثمان جمع شدند، فرمود:) 🔹ويژگيهای امام علی (علیه السلام) از زبان خود ♦️همانا می دانيد که سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا، به آنچه انجام داده ايد گردن می نهم، تا هنگامی که اوضاع مسلمين رو به راه باشد و از هم نپاشد و جز من به ديگری ستم نشود و پاداش اين گذشت و سکوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زيوری که به دنبال آن حرکت می کنيد پرهيز می کنم. ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄ 📜 : ( این خطبه را درباره مروان بن حکم ایراد فرمود.) گویند در سال ۳۶ هجری وقتی مروان بن حکم، داماد عثمان، در جنگ جمل اسیر شد، امام حسن علیه السلام وامام حسین علیه السلام نزد پدر عذر او خواستند و امام علی علیه السلام او را رها کرد. گفتند: پدر، مروان با شما بیعت می کند. فرمود:) 🔹خبر غيبی از حكومت چهار فرمانروای فاسد از پسران مروان مگر پس از کشته شدن عثمان با من بيعت نکرد؟ مرا به بيعت او نيازی نيست، دست او دست يهودی است، اگر با دست خود بيعت کند، در نهان بيعت را می شکند. آگاه باشيد، او حکومت کوتاه مدّتی خواهد داشت، مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان بينی خود را پاک کند. او پدر چهار فرمانرواست «قوچ های چهارگانه» و امّت اسلام از دست او و پسرانش روزگار خونينی خواهند داشت. ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄ 📜 : ( مردم را آموزش داد تا چگونه بر پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم» درود فرستند ) 1⃣ ويژگيهای پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ♦️بار خدايا! ای گستراننده هر گسترده و ای نگهدارنده آسمان ها و ای آفريننده دل ها بر فطرت های خويش، دلهای رستگار و دلهای شقاوت زده. گرامی ترين درودها و افزون ترين برکات خود را بر محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده ات اختصاص ده، که خاتم پيامبران گذشته و گشاينده درهای بسته و آشکارکننده حق با برهان است. دفع کننده لشکرهای باطل و در هم کوبنده شوکت گمراهان است، آنگونه که بار سنگين رسالت را بر دوش کشيد و به فرمانت قيام کرد و به سرعت در راه خشنودی تو گام برداشت. حتّی يک قدم به عقب برنگشت و اراده او سُست نشد و در پذيرش و گرفتن وحی نيرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پيمان تو بود و در اجرای فرمانت تلاش کرد تا آنجا که نور حق را آشکار و راه را برای جاهلان روشن ساخت و دل هايی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدايت شدند. پرچم های حق را برافراشت و احکام نورانی را برپا کرد؛ پس او پيامبر امين و مورد اعتماد و گنجينه دار علم نهان تو و شاهد روز رستاخيز و برانگيخته تو برای بيان حقايق و فرستاده تو به سوی مردم است. 2⃣ دعا برای پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ♦️ پروردگارا! برای پيامبر(صلی الله علیه و آله) در سايه لطف خود جای با وسعتی بگشای و از فضل و کرمت پاداش او را فراوان گردان. خداوندا! کاخ آيين او را از هر بنايی برتر و مقام او را در پيشگاه خود گرامی تر گردان و نورش را کامل گردان و پاداش رسالت او را پذيرش گواهی و شفاعت و قبول گفتار او قرار ده، زيرا که دارای منطقی عادلانه و راه جداکننده حق از باطل بود. بار خدايا! بين ما و پيغمبرت در نعمت های جاويدان و زندگانی خوش و آرزوهای برآورده و خواسته های به انجام رسيده، در کمال آرامش و در نهايت اطمينان همراه با مواهب و هدايای با ارزش جمع گردان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 حجاب اجباری، کلمه‌ی متناقضی است « استاد علی غلامی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حجت الاسلام دارستانی توبه فَرَجِ تُرابْ ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانمی که در جشن خیابانی و مهمانی یک کیلومتری عید سعید غدیر شهر پرند گفته بود دوست دارد چادر سر کند ، در روز تولدش چادری شد و یک سفر کربلا و نجف به وی هدیه داده شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه اونایی که میگن من کمر درد دارم ،من اعصابم خرابه ، من بدنم کشش بارداری نداره ، پس نمی تونم بچه دار بشم ... :
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 زن و مرد با تفاوت‌های ساختاری
🔖 | فلسفه و کالایی شدن زنان 📌 یک وقتی چند سال قبل در یک جمع یک نفر از من پرسید که شما در قضیّه زن در مقابل غرب چه دفاعی ‌دارید؟ من گفتم من دفاع ندارم، من حمله دارم! آنها باید دفاع کنند، آنها باید جواب بدهند. زن را تبدیل به کالا کردند. 📙 امام خامنه‌ای مدّظلّه‌العالی؛ 5 مرداد 1401. 👈حجاب دستور خداست 🔗حجاب @girl_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا