راستش من به یک خونه قدیمی تعلق دارم....
به یک خونه آجر نمای قدیمی با پنجره های چوبی هفت و هشتی ....
به یک حیاط بزرگ پر از درخت های میوه و چنار
که وسطش یه حوض فیروزه با چند تا ماهی قرمزو یه آب نمای شش ضلعی داره ....
به جایی که هر صبح با قلقلک نور خورشید چشمامو باز می کنم و عصرا با دوستان روی تخت قدیمی گوشه حیاط میشینیم و دور هم نون و پنیر و هندوانه میخوریم....
و با عطر چای لاهیجان که تو قوری گل قرمزی داره دم میکشه مست میشیم و صدای خنده ها و خاطره هامون لابلای آواز گنجشک ها گم میشه...🍃🍃
طبیبانم چھ دانند که دردم درد تنهاییست
تو نبضم را بگیری بیگمان آرام میگیرم(:
• ⏠ ♥️ ⏠ •
بیا بریم دورترین نقطه از آدم ها ..
سرم و بذارم روی پاهات و همینطورۍ که با موهام
بازی میکنی برام کتاب بخونی و مطمئـن باشم اون
لحظه هیچ چیز قرار نیست اذیتم کنھ :)🌴🌪''
كمی از غسل زیر پیرهن ماند
كمی از خون خشك بر بدن ماند
كفن را در بغل بگرفت و بو كرد
همان طفلی كه آخر بی كفن ماند
#حضرت_مادر❤
من میخوام همونے باشم كه جـوونیت ڪنارم پیر میشه !
من میخوام خودم بھ چـشم ببینم تارهایِ سفید شَـقیقت رو !
من میخوام لمس کنم موهای جو گندمیت رو !
من میخوام خودم بگـیرم دستای لرزونت از ڪهولَت سن رو !
من میخوام کنارت باشم بمونم پیر بشم
میخوام کنار تو بمیرم :))🌿🫂
⊰ ــــــــــ[ 💙🖇 ]ـــــــــ ⊱
آخرین باری که دیدم یکۍ به عشقش رسید وعاشق موند هم کلاسیم بود .
تو راهِ مدرسه ، عاشقِ یه پسرِ سرباز شده بود باکلی بدبختی خانوادش رو راضی کــرد ، بعد دیـگه نیومد مدرسه !
میگـفت : همین که دارمش ، دیگــه هیچی
نمیخوام ! امروز دیدمش بعد سیزده سال ، میگفت :« هنوزم وقتۍ اونو دارم ،
دلم هیچی نمیخواد 💙🔗 »
ـ
﹏ 🌧🥀﹏
تمـٰامروزراباخـٰاطراٺخویشدرجنگم
بخوانازاشکچشمـٰانمکهبیشازپیش
دلتنگم . !
فکرش رو بکن!
یک روزی به جایگاهی میرسی که تمام آدمایی که تو رو از دست دادن افسوس میخورن، اما تو خوشحالی که آدمای بی ارزش زندگیت رو پشت سر گذاشتی و بی محابا به سمت اهدافت رو به جلو حرکت کردی!🌝🤍
من فکر میکنم موفقیت اینجوری رقم میخوره که تو کاریو که بهش مطمئن نیستی، انجام ندی ولی کاری که بهش مطمئنی رو به هر قیمتی شده انجام بدی!
حواست باشه زندگی انقدر طولانی نیست که وقت کنی بدهیاتو با خودت صاف کنی!🌏✨
تو به خودت بدهکار نباش دیگه هیچی مهم نیست!❤️🩹