44.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بورکهارت ، رنسانس و کشف فردیت
#سید_محمد_تقی_طباطبایی
@goftman_ir
گفتمان
بورکهارت ، رنسانس و کشف فردیت #سید_محمد_تقی_طباطبایی @goftman_ir
📜 کشف فردیت و آغاز انسان
در قرون وسطی چنین مینمود که آدمی در حال رؤیا یا نیمه بیداری به سر میبرد؛ هر دو جهت آگاهی او- آگاهی معطوف به درون و آگاهی معطوف به بیرون- در زیر پردهای واحد قرار داشت. تار و پود این پرده از ایمان دینی و شرم و حجب کودکانه و وهم و خیال تشکیل یافته بود و از خلال آن، جهان و تاریخ به رنگهای عجیبی نمایان بود؛ و آدمی خود را تنها به عنوان عضو یک قوم با حزب یا خانواده یا گروهی از این قبیل میشناخت. این پرده نخستین بار در ایتالیا از میان برمیخیزد و آدمی آغاز میکند. به اینکه دولت و جامعه و همه چیزهای این جهان را به طور عینی و چنانکه به راستی هستند مشاهده کند؛ و در عین حال آگاهی معطوف به درون نیز با تمام نیرو سر برمیدارد و آدمی فردی روحی و معنوی میشود و بدین خصوصیت خود واقف میگردد. در گذشته انسان یونانی به همین سان به فرق خود با غیریونانیان (بربرها) و فرد عرب به فرق خود با آسیاییان دیگر که خود را فقط همچون عضوی از قومی میشناختند، واقف شده است. در زمانهای خیلی بیشتر در اینجا و آنجا شکوفایی شخصیت آزاد متکی بر خویشتن را در ایتالیا میتوان دید. معدود گروهی مانند"گناهکاران گستاخ"، در قرن دهم بدانسان که لیودپراند وصف کرده است، و بعضی از معاصران پاپ گرگور هفتم ، و چند تن از مخالفان نخستین شهر باران خاندان مومن اشتاوفن. ولی در پایان قرن سیزدهم ایتالیا یکباره پر از این گونه شخصیتهاست؛ و گویی سدی که بر سر راه ظهور فردیت قرار داشت در اینجا به کلی در هم شکسته است و هزاران چهره هرکدام با شکل و قراره خاص خود در برابر ما نمایان میشوند. پیدایش اثر بزرگ دانته به سبب غنای فردیتی که به معرض نمایش نهاده، ملی ترین مبشر زمان خود شده است؛ در اینجا موضوع بحث ما فقط خود واقعیت روانشناختی است. این واقعیت به صورت جدی و قاطع گام در مساحت تاریخ مینهد: در قرن چهاردهم در ایتالیا از فروتنی دروغین و سالوم و ریا خبری نیست، هیچکس بیم ندارد از اینکه جلب توجه کند و غير از دیگران باشد یا چنين بنماید که غیر از دیگران است.
یاکوب بورکهارت
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📘کتاب "فرهنگ رنسانس در ایتالیا" نوشته یاکوب بورکهارت ترجمه محمد حسن لطفی
📕کتاب "فلسفه روشنگری" نوشته ارنست کاسیرر ترجمه یدالله موقن
📗 کتاب "سنت روشنفکری در غرب از لئوناردو تا هگل" نوشته ج. برونوفسکی و ب. مازلیش ترجمه لیلا سازگار
@goftman_ir
18.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقدی بر امکان علم دینی
دکتر بیژن #عبدالکریمی
@goftman_ir
گفتمان
نقدی بر امکان علم دینی دکتر بیژن #عبدالکریمی @goftman_ir
📜 علم دینی و مسئله تاریخمندی
تکیه بر سرشت تاریخی و فرهنگی علوم جدید غربی و به چالش گرفته شدن ادعای جهان شمولی و فرا تاریخی بودن آنها، مبتنی بر «تفکر تاریخی» یا «تاریخی اندیشی» است که خود حاصل بصیرت انسانشناسانه و معرفتشناسانهای است که در دل سنت متافیزیک غربی و بر اساس دیدگاههای خود متفکران و فیلسوفان بزرگ غربی و چهره های شاخصی چون هگل، نیچه، دیلتای و هایدگر شکل گرفته است. لذا، اگر صرف تکیه بر سرشت تاریخی و فرهنگی علوم جدید و غربی بودن آنها، به این معنا که این علوم در دوره تاریخی و قلمرو جغرافیایی و فرهنگی خاصی قوام یافته اند، از ارزش و اعتبار آنها میکاهد، پس بنابراین، خود این استدلال نیز که علوم جدید علومی تاریخی و فرهنگی و نه حقایقی جهانشمول و فراتاریخی هستند، بر اساس همان استدلال، یعنی تاریخی و فرهنگی بودن به تعبیر ساده تر، به دلیل همان غربی بودن ارزش و اعتبار خود را از دست می دهند. به تعبیر دیگر، باید گفته شود که تفکر تاریخی غربیان آبشخور ظهور ایده امکان تأسیس علوم غیر غربی، دینی یا اسلامی قرار گرفته است! پیروان ایده علوم دینی یا اسلامی، به دلیل سیطره تفکر جدلی کلامی بر دیدگاههایشان، متوجه نیستند که روش، شمشیری دولبه است که با هر ضربهای که به رقیب وارد میسازند ضربهای نیز بر خودشان وارد میشود. آنان توجه ندارند که با همان روشی که به نقد علوم جدید غربی میپردازند، مدعیات خود آنان نیز مورد نقد قرار خواهد گرفت. به تعبیر ساده تر، اگر علوم جدید غربی، بر اساس مبانی تفکر تاریخی، یعنی تلقی هر گونه معرفت بشری به منزله امری محصول شرایط تاریخی و فرهنگی، علومی تاریخی و فرهنگی و نه حقایقی جهانشمول و فراتاریخی اند، نتیجه طبیعی آن نیز آن خواهد بود که اساسا علوم به اصطلاح دینی یا اسلامی نیز اموری تاریخی و فرهنگی و نه حقایقی مطلق، جهان شمول، ازلی و ابدی باشند، و این درست برخلاف ادعای خود حامیان ایده علوم دینی یا اسلامی مبنی بر مطلق، جهانی ازلی و ابدی بودن یعنی فرا تاریخی بودن خود حقایق دین اسلام است.
بیژن #عبدالکریمی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📘کتاب " تئولوژی،عقلانیت وعلوم انسانی جدید " نوشته بیژن عبدالکرمی
📗 کتاب "پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر" نوشته بیژن عبدالکریمی
📕کتاب " تئولوژی و تاریخ " نوشته بیژن عبدالکریمی
@goftman_ir
4.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 پادکست گفتمان
دکتر سید حمید #طالب_زاده
🔗 لینک شنیدن نسخه کامل👇
https://soundcloud.com/goftman_ir/niwekatv0x5z
@goftman_ir
گفتمان
🎥 یکی از معانی عقل در #حکمت_اسلامی 🔺حجت الاسلام دکتر علی #لطیفی @goftman_ir
📜عالم عقل
"...بنابراین انسان را مثالی جوهری است که در عالم اشباح قائم به نفس خودش است، و نیز مثالی عقلی و جوهری است که در عالم عقول قائم به ذات خودش می باشد، و کار در هریک از موجودات طبیعی نیز این گونه است، یعنی هر کدام را سه وجود است: اولی عقلی و دومی مثالی و سومی مادی.
بدان که وجود عقلی از هر نوع، امکان ندارد که بیشتر از یکی و قابل شمار باشد، این بدان جهت است که اگر حقیقت، جزیک حد نوعی نداشته باشد، تعدد و شمار آن - جز از جهت ماده و یا از جهت سبب های خارجی اتفاقی و برخوردی - امکان پذیر نخواهد بود؛ اما دو وجود دیگر: در آن دو، کثرت و فزونی اعداد و شمار، از یک نوع جایز می باشد، خواه از جهت انفعالات مادۀ قابل باشد - چنان که در صورت های طبیعی است - و یا به واسطۀ جهات فعلیت ۔ چنان که در ادراکیّت است و آن را خیال حفظ می نماید، پس هر صورتی از یک نوع - مانند انسان - وقتی از این وجود و از تمثل خیالی مجرد و رها شد، به عالم عقل رسیده و اثرش بدانجا می انجامد، و چون صورت دیگری از همان نوع مجرد شود، به طوری که در تجرد بدان مقام رسد، وجودش در آنجا، غير از وجود اولی نیست و اثرش هم غیر از آن اثر نمی باشد، و همین طور در غیر این دو از آن نوع - چه سابق و پیشین و چه لاحق و پسین - اگرچه هزاران هزار صورت در این مقام باشد. پس از این بیان برهانی روشن شد که هرنوع طبیعی در این عالم را خواه دارای افراد فراوان نامحدود باشد و یا نوعی باشد که محدود در شخص باشد به صورتی عقلی است که در عالم عقلی ربانی قائم به ذات خودش می باشد - چنان که رأی و نظر افلاطون الهی است - و نپندارم در این زمان درازی که پس از او و کسانی که همطراز او بودند گذشته، کسی به فهم هدف و مقصود او رسیده و با یقین برهانی تفکر و اندیشه در مرام و نظریه او کرده باشد به جز یکی از فقرای گمنام منزوی (که خود مصنف قدس سره است)."
صدرالدین محمد شیرازی #ملاصدرا
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📘کتاب "حکمت متعالیه در اسفار اربعه-جلد1" نوشته صدرالدین محمد شیرازی
📙کتاب "اتحاد عاقل و معقول" نوشته علامه حسن حسن زاده آملی
📗کتاب "هستی و هبوط" حمید پارسانیا
@goftman_ir
12.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 سنت در بیان هانری کربن
🔺 دکتر انشاءالله #رحمتی
@goftman_ir
20.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺متافیزیک و انسان جدید
🔺دکتر مهدی #بنایی
@goftman_ir
گفتمان
🔺متافیزیک و انسان جدید 🔺دکتر مهدی #بنایی @goftman_ir
📜متافیزیک و انسان مدرن
تاریخ متافیزیک، تاریخ در حجاب رفتن هستی و به محاق فراموشی رفتن آن است؛ تاریخی که دیگر به هستی نمیپردازد و اموری چون ایدههای افلاطونی و جوهر ارسطویی و.. را جایگزین آن میکند. این غفلت از هستی در شکل کامل شده خود با آغاز شدن عالم تجدد و علم مدرن ظهور یافته است. هایدگر بر این باور است که اساسا لفظ «فیزیک» که در کلمه «متافیزیک» آمده، در زبان یونانی همان «Phuisis» است که به معنای «هستی» است و از این رو «متا» که دلالت پر فراروی و گذر میکند، نشان میدهد که «متافیزیک» سخن و دانشی است که «فراتر از هستی» میرود و به نوعی هستی را پشت سر میگذارد و مورد غفلت قرار میدهد. Phuisis از کلمه «phuein» اخذ شده است که در اصل به معنای «پدید آمدن» و«رشد یافتن» است و هر چند در این معنا، پدید آمدن و رشد یافتن طبیعی هم موردنظر است،اما به آن محدود و منحصر نمیشود. اما این واژه به تدریج در اثر گذار از دنیای یونانی به قلمروی اندیشههای رومی و لاتینی به معنای «Physica» تغییر بافته و بر طبیعت و شناسایی «طبیعت» اطلاق شده است به عبارتی، در زبان لاتینی و براساس آنچه تفکر متافیزیکی اقتضا آن را داشته است. دیگر Phuisis معنای صریح هستی را نمیدهد،بلکه به عنوان Physica به راههای شناسایی «natura» یا همان طبیعت محدود میشود و اثری از هستی در آن باقی نمیماند و رشد یافتن و پدید آمدن هم به پدید آمدن و رشد یافتن طبیعی محدود و منحصر میشود. البته در اندیشه ارسطو هنوز معنای باستانی Phusls مدنظر است و او در کتاب فیزیک خود در پی راهیابی به فهم هستی هستندگان است اما چنین وضعی استوار نمانده و براساس تحولات تاریخی، دچار تحول و دگرگونی شده است، تا آنجا که در جهان مدرن، فیزیک به قلمرو و حدود علم طبیعت منحصر می شود و دیگر هر ارتباط محتملی میان این واژه با اصل يونانی آن که هستی بوده از بین می رود. در عالم تجدد، فیزیک چنان در معنای طبیعت و موجودات طبیعی منحصر شده که تصور می رود اساسا ما با شناخت موجودات طبیعت و هستندگانی که در عرصه طبیعت هستند دیگر هیچ نیازی به آن نداریم که به بحث از هستی بپردازیم.
مهدی #بنایی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📘کتاب "متافیزیک چیست؟" نوشته مارتین هایدگر ترجمه سیاوش جمادی
📕کتاب "کانت و مسئله متافیزیک" نوشته مارتین هایدگر ترجمه مهدی نصر
📗 کتاب " تاریخ فلسفه غرب: از آغاز دوره یونانی تا پایان قرون وسطی" نوشته مهدی بنایی
@goftman_ir