eitaa logo
گفتمان
102 دنبال‌کننده
6 عکس
64 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتمان
🎥 یکی از معانی عقل در #حکمت_اسلامی 🔺حجت الاسلام دکتر علی #لطیفی @goftman_ir
📜عالم عقل "...بنابراین انسان را مثالی جوهری است که در عالم اشباح قائم به نفس خودش است، و نیز مثالی عقلی و جوهری است که در عالم عقول قائم به ذات خودش می باشد، و کار در هریک از موجودات طبیعی نیز این گونه است، یعنی هر کدام را سه وجود است: اولی عقلی و دومی مثالی و سومی مادی. بدان که وجود عقلی از هر نوع، امکان ندارد که بیشتر از یکی و قابل شمار باشد، این بدان جهت است که اگر حقیقت، جزیک حد نوعی نداشته باشد، تعدد و شمار آن - جز از جهت ماده و یا از جهت سبب های خارجی اتفاقی و برخوردی - امکان پذیر نخواهد بود؛ اما دو وجود دیگر: در آن دو، کثرت و فزونی اعداد و شمار، از یک نوع جایز می باشد، خواه از جهت انفعالات مادۀ قابل باشد - چنان که در صورت های طبیعی است - و یا به واسطۀ جهات فعلیت ۔ چنان که در ادراکیّت است و آن را خیال حفظ می نماید، پس هر صورتی از یک نوع - مانند انسان - وقتی از این وجود و از تمثل خیالی مجرد و رها شد، به عالم عقل رسیده و اثرش بدانجا می انجامد، و چون صورت دیگری از همان نوع مجرد شود، به طوری که در تجرد بدان مقام رسد، وجودش در آنجا، غير از وجود اولی نیست و اثرش هم غیر از آن اثر نمی باشد، و همین طور در غیر این دو از آن نوع - چه سابق و پیشین و چه لاحق و پسین - اگرچه هزاران هزار صورت در این مقام باشد. پس از این بیان برهانی روشن شد که هرنوع طبیعی در این عالم را خواه دارای افراد فراوان نامحدود باشد و یا نوعی باشد که محدود در شخص باشد به صورتی عقلی است که در عالم عقلی ربانی قائم به ذات خودش می باشد - چنان که رأی و نظر افلاطون الهی است - و نپندارم در این زمان درازی که پس از او و کسانی که همطراز او بودند گذشته، کسی به فهم هدف و مقصود او رسیده و با یقین برهانی تفکر و اندیشه در مرام و نظریه او کرده باشد به جز یکی از فقرای گمنام منزوی (که خود مصنف قدس سره است)." صدرالدین محمد شیرازی جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می‌گردد: 📘کتاب "حکمت متعالیه در اسفار اربعه-جلد1" نوشته صدرالدین محمد شیرازی 📙کتاب "اتحاد عاقل و معقول" نوشته علامه حسن حسن زاده آملی 📗کتاب "هستی و هبوط" حمید پارسانیا @goftman_ir
12.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 سنت در بیان هانری کربن 🔺 دکتر انشاءالله @goftman_ir
20.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺متافیزیک و انسان جدید 🔺دکتر مهدی @goftman_ir
گفتمان
🔺متافیزیک و انسان جدید 🔺دکتر مهدی #بنایی @goftman_ir
📜متافیزیک و انسان مدرن تاریخ متافیزیک، تاریخ در حجاب رفتن هستی و به محاق فراموشی رفتن آن است؛ تاریخی که دیگر به هستی نمی‌پردازد و اموری چون ایده‌های افلاطونی و جوهر ارسطویی و.. را جایگزین آن می‌کند. این غفلت از هستی در شکل کامل شده خود با آغاز شدن عالم تجدد و علم مدرن ظهور یافته است. هایدگر بر این باور است که اساسا لفظ «فیزیک» که در کلمه «متافیزیک» آمده، در زبان یونانی همان «Phuisis» است که به معنای «هستی» است و از این رو «متا» که دلالت پر فراروی و گذر می‌کند، نشان می‌دهد که «متافیزیک» سخن و دانشی است که «فراتر از هستی» می‌رود و به نوعی هستی را پشت سر می‌گذارد و مورد غفلت قرار می‌دهد. Phuisis از کلمه «phuein» اخذ شده است که در اصل به معنای «پدید آمدن» و«رشد یافتن» است و هر چند در این معنا، پدید آمدن و رشد یافتن طبیعی هم موردنظر است،اما به آن محدود و منحصر نمی‌شود. اما این واژه به تدریج در اثر گذار از دنیای یونانی به قلمروی اندیشه‌های رومی و لاتینی به معنای «Physica» تغییر بافته و بر طبیعت و شناسایی «طبیعت» اطلاق شده است به عبارتی، در زبان لاتینی و براساس آنچه تفکر متافیزیکی اقتضا آن را داشته است. دیگر Phuisis معنای صریح هستی را نمی‌دهد،بلکه به عنوان Physica به راه‌های شناسایی «natura» یا همان طبیعت محدود می‌شود و اثری از هستی در آن باقی نمی‌ماند و رشد یافتن و پدید آمدن هم به پدید آمدن و رشد یافتن طبیعی محدود و منحصر می‌شود. البته در اندیشه ارسطو هنوز معنای باستانی Phusls مدنظر است و او در کتاب فیزیک خود در پی راهیابی به فهم هستی هستندگان است اما چنین وضعی استوار نمانده و براساس تحولات تاریخی، دچار تحول و دگرگونی شده است، تا آنجا که در جهان مدرن، فیزیک به قلمرو و حدود علم طبیعت منحصر می شود و دیگر هر ارتباط محتملی میان این واژه با اصل يونانی آن که هستی بوده از بین می رود. در عالم تجدد، فیزیک چنان در معنای طبیعت و موجودات طبیعی منحصر شده که تصور می رود اساسا ما با شناخت موجودات طبیعت و هستندگانی که در عرصه طبیعت هستند دیگر هیچ نیازی به آن نداریم که به بحث از هستی بپردازیم. مهدی جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد: 📘کتاب "متافیزیک چیست؟" نوشته مارتین هایدگر ترجمه سیاوش جمادی 📕کتاب "کانت و مسئله متافیزیک" نوشته مارتین هایدگر ترجمه مهدی نصر 📗 کتاب " تاریخ فلسفه غرب: از آغاز دوره یونانی تا پایان قرون وسطی" نوشته مهدی بنایی @goftman_ir
گفتمانرنسانس و عقلانیت مشترک.mp3
زمان: حجم: 20.89M
🎧 گفتمان دکتر سید محمد تقی با موضوع رنسانس و عقلانیت مشترک @goftman_ir
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 سرگرمی و انسان جدید 🔺 علیرضا شفاه @goftman_ir
26.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺تئولوژی و سرآغاز اندیشیدن در یونان 🔺دکتر سید محمدرضا @goftman_ir
گفتمان
🔺تئولوژی و سرآغاز اندیشیدن در یونان 🔺دکتر سید محمدرضا #بهشتی @goftman_ir
📜 تئوس در اندیشه باستان ارسطو وقتی می‌خواهد طالس را معرفی کند، می‌گوید طالس معتقد بود که آرخه یا مبدأ همه چیز آب است و یا جمله‌ی معروف دیگر طالس را ذکر می‌کند که: همه چیز مملو از خدایان است، شاید به این دلیل که...؛ یعنی این سخن نیاز به نوعی توجیه و استدلال دارد. هم میتولوگ‌های قدیم و هم فیلسوفان قدیم به دنبال آرخه، مبدأ یا «از کجایی» بوده‌اند، ولی سخن اسطوره گویان نیازی به «شاید به این دلیل که...» نداشت. «خدا» را در اندیشه ی یونان باستان نباید لزوما با تلقی از خدا در ادیان ابراهیمی منطبق کرد. خدا در یونان باستان چند خصوصیت دارد: اولا، نیرو و قدرتی است جاودانه -هرچند لزوماّ أزلی نیست ولی ابدی است- بر خلاف انسان که موجودی است میرا. ثانیا نیرویی است قاهر بر ما که در مواجه‌ی با آن از ما سلب اختیار می‌شود و ثالثا در زندگی ما دخیل است. این سه خصوصیت را هر پدیده یا موجودی داشته باشد، «خدا» خوانده می شود. اگر رودخانه قوی‌تر از انسان است و همیشه هست و جاریست و در زندگی انسان نقش ایفا می‌کند، یک تئوس یا تئا به آن نسبت داده می‌شود. یا چون به هنگام نبرد، روح جنگ حاکم می‌شود و انسان‌ها تحت تأثیر گریزناپذیر آن قرار می‌گیرند و لذا بر آنها غالب و قاهر است، آرس یا خدای جنگ مطرح می‌شود. به همین ترتیب، در اسطوره با خدای باد و خورشید و ستارگان روبه رو می‌شویم، همانطور که خدای کینه و عشق و حسد و نظایر آن را داریم. اساساً حقیقت، خودش را در ظهورهای مختلفی آشکار می‌کند، گاهی عقلی، گاهی علمی و گاهی هم اسطوره‌ای. لذا اسطوره‌، همانند سایر ظهورهای دیگر وجود، از حقیقت بی‌بهره نیست. به‌علاوه، لزوماً قائم به افراد و امری سوبژکتیو نیست و همه‌ی انسان‌ها کم‌وبیش این نحوه‌ی برقراری نسبت با وجود را دارند و با آن زندگی می‌کنند. این حقیقت فارغ از اختیار انسان است. درست است که «با» انسان ظهور آن حقیقت ممکن می‌شود، ولی تفاوت بسیاری در میان است که بگوییم «با» انسان محقق می‌شود یا این‌که «به‌وسیله»ی انسان تحقق پیدا می‌کند که دیگر نگاهی منحصراًً سوبژکتیو نیست. دکتر محمدرضا جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد: 📕کتاب "نخستین فیلسوفان یونان " نوشته شرف الدین خراسانی 📗کتاب " گذر از جهان اسطوره به فلسفه" نوشته محمد ضیمران 📙کتاب " جدال عقل و اسطوره در یونان باستان" نوشته پژمان گلچین @goftman_ir
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺محدودیت های تخصصی شدن علم جدید 🔺دکتر مهدی @goftman_ir
🎧 پادکست گفتمان دکتر سید حسین 🔗 لینک شنیدن در ساندکلاد👇 https://soundcloud.com/goftman_ir/03-1
32.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺تاثیر مباحث در مباحث هستی شناسی فلسفی 🔺حجت الاسلام علی @goftman_ir
گفتمان
🔺تاثیر مباحث #نفس_شناسی در مباحث هستی شناسی فلسفی 🔺حجت الاسلام علی #امینی_نژاد @goftman_ir
📜علم النفس اشراقی "...از دستگاه و نظام فلسفی شیخ اشراق بر می آید که علم النفس، مبدأ متافیزیک نوری است. از این رو، در بحث نظام نوری و برای تبیین نورالانوار، انوار قاهره و انوار مفارق و...، وی از نفس آغاز می کند. بی گمان اینکه سرآغاز بحث در یک دستگاه فلسفی چه باید باشد، نکته مهمی است. هر فلسفه ای مبدأ و آغازی دارد و از همان می توان فهمید که آن فلسفه چقدر استحکام دارد. مثلا دکارت از «می اندیشم پس هستم» و ملاصدرا از «وجود و اصالت آن» و شیخ اشراق از «علم النفس (معرفت نفس به خود)» شروع می کند. در واقع، سهروردی از علم نفس (ذات) به خودش (به ذاتش) آغاز می کند و به هویت نوری آن می رسد و از این طریق صعود می نماید و به مافوق نفس تا نورالانوار (واجب تعالی) می رود و می یابد که هویت همه آنها نوری است. به این ترتیب، وی متافیزیک نوری خود را می سازد و سپس از طریق همین متافیزیک نوری جایگاه نفس را نیز مشخص می کند؛ به این معنا که پس از اتمام قوس صعودی، دوباره قوس نزولی را آغاز می کند و از نورالانوار در متافیزیک نوری به نفس برمی گردد و جایگاه آن را در این نظام نشان می دهد. باید توجه داشت که رفتن از نفس به عالم بالا و بازگشت دوباره به نفس، مستلزم دور باطل نیست، بلکه چرخشی معقول و صحیح و از سنخ اجمال و تفصیل است. شیخ اشراق ابتدا از علم حضوری نفس به خویش آغاز می کند و اجمالا در می یابد که هویتش نوری است و با صعود از نفس و کشف نوری بودن همه امور مافوق تا نورالانوار، دوباره از نورالانوار به پایین باز می گردد و می رسد به نور اقرب (معلول اول)، بعد می رسد به انوار قاهره طولیه (عقول و مفارقات)، سپس می رسد به انوار قاهره متكافئه (ممثل)، سپس به عالم اشباح مجرده و در نهایت به انوار اسفهبدیه، یعنی نفس می رسد." سید یدالله جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد: 📘کتاب "حکمت اشراق- 2جلدی" نوشته سید یدالله یزدان پناه 📙کتاب "آموزش حکمت اشراق" نوشته علی امینی نژاد 📗کتاب "درآمدی به نظام حکمت صدرائی-جلد 3" عبدالرسول عبودیت @goftman_ir