هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
پیرزن، نه با اتوبوس مدرسه آمده و نه استخدام دولت است که بگویند بهاجبار آمده. پیرزن عوام است. مستضعف. صورتش هنوز از دوره کرونا به ماسک عادت کرده؛ البته ماسک، بین طبقه مستضعف، برای پنهان کردن دندانهای خراب هم بهکار میرود. پیرزن از کف جامعه است. با چادر کهنه، روسری معوج،چند دندان خراب در دهان. اهل محلهای از گلپایگان. نه از مجتمعهای تجاری و «سرا»ها و «مال»های عریض و طویل لاکچری خرید میکند و نه حتی احتمالا توان مسافرتهای زیارتی زود به زود دارد. استضعاف و سادگی از جزء به جزء تصویرش پیداست. او هیچ از «سفره انقلاب» بهره نبرده. پیرزن اما هرچه که ندارد، تا دلت بخواهد فریاد دارد. آنقدر که رودربایستی و خجالت را کنار بزند، از بین زنان همسالش جلو بیاید و بیآنکه حتی دستی به مرتبکردن ظاهرش بکشد، مقابل دوربین، اعتقاداتش را فریاد کند. درد نکشیدهها نمیفهمندش. پیرزن از همه آنهایی که نمیفهند کجای تاریخ ایستادهاند جلوتر است. از همه آنهایی که برای دفاع از عقایدشان رودربایستی میکنند. پیرزن نماینده مستضعفین بود. نورچشمی خمینی. بین همه شوخیهای بامزه و بیمزه، ما خاک پای پیرزنایم و مستضعفان همشکل او.
«مهدی مولایی»
من واقعا نیازمندم مثل اون شبی، خیلی رندوم راه بیفتیم بریم مزار شهدای گمنام دانشگاه چمران. یهجور عجیبی خوش گذشت. یهجور عجیبی جمع قشنگ بود. یهجور عجیبی سادگی و صمیمیت و خوبی میبارید🥲
کاش الان گلزار شهدا بودم. یا مثلا معراج.
یا مثلا برمیگشتیم به اعتکاف پارسال وقتی تونستیم بریم پیش شهید.
از بودن تو جمع آدمایی که وصل دنیان خسته شدم. خودم که عرضهشو نداشتم ببُرم، لااقل چند ساعت بشینم پیش اونایی که تونستن. شاید یکم آروم شدم...
یه مسئلهای بود که واقعا نیازه بگم. امروز متوجه شدم و یه طنز به شدت تلخه.
طبق آخرین اخبار، امسال برای دهمها امتحان نهایی برگزار نمیشه اما بچههایی که ۴۰۵ کنکور دارن، معدل دهمشون مؤثره.
حالا قسمت خندهدارش کجاست؟ دانش آموز یازدهمی ما که قراره ۴۰۵ کنکور بده، احتمالش هست که نیاز به ترمیم معدل دهم داشته باشه اما! از امسال به بعد قرار نیست امتحان نهایی برای پایه دهم برگزار بشه😂
الان یعنی ترمیم نداریم؟ امتحان جدا برای ترمیم داریم؟ چیکار دارن میکنن با خودشون و ما؟ معلوم نیست.
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کفر متحرک به اسلام می رسد
اما اسلام ساکن پدر بزرگ کفر است
ع.ص💚
نامحرمات-
امشب شب قشنگی بود و واقعا خوش گذشت
خیلی ملو آخرش غمگین شد
خدایا خودت مواظبمون باش، باشه؟ :)
هدایت شده از لَیْلِ قصهها | لیلی سلطانی
✨رازهایی که فقط اینجا میخوانی❤️☁️
مردمکهای بیقرار سحاب به قاب چشمهای ناردانه دوخته شد؛ چشمهای تیرهای که زیر موج موهای خرماییاش میدرخشید. لبهایش لرزید: تو از جنس طوفانی... طوفانی که هرچی سر راهشه، با خودش میبره. حتی... حتی من...
لبخند ناردانه پر کرشمه شد. نزدیک رفت و چشم در چشم سحاب دوخت: و طوفان هیچجا آروم نمیگیره... منم قرار ندارم.
فریاد بلند حرف نگاهشان را درید. با دیدن کسی که نزدیکشان بود، مبهوت ماندند. سحاب به خودش آمد و ابروهایش را گره زد: پشت من باش ناردانه.
ناردانه مردد زمزمه کرد: اما...
تیزی نگاه سحاب ساکتش کرد. پشت او که پناه گرفت، سایه بهسمتشان خیز برداشت. نفس ناردانه تحلیل رفت: اون... اون...
♥️روایتی از عشق و انتقام در کوچهباغهای پر هیاهو و ماجرای تهران و ورقههایی از ایران.
اینجا سال ۱۴۰۳ نیست!👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3706388480C6acd183008
گلهاهمهآفتابگردانند.✨🤏🏻
✨رازهایی که فقط اینجا میخوانی❤️☁️ مردمکهای بیقرار سحاب به قاب چشمهای ناردانه دوخته شد؛ چشمهای
لیلی گفته اگه ۸۰۰ نفر برن رمان رو تو کانال اصلی ادامه میده
بریم همراه بشیم با قصهی ۸۵ سال پیش؟
هدایت شده از خیآلِخوش.
يَا مُنْقِذَ الْغَرْقىٰ؛ غرقِ اندوهم، نجاتم ده..