من رأی میدهم به صبوری مَردمم
من رأی میدهم به همه بامرامها
من رأی میدهم به شهیدان که زندهاند زندهتر از تمامی پست و مقامها!
من رأی میدهم به بلندای پَرچمم که ایستاده در وسط اتهامها...
به عشق حماسه مشارکت و همدلی،
کل شهر رو گشتیم و شکلات و شیرینی پخش کردیم و سرود پیروزی خواندیم❤️
انشاءالله به زودی پیروزی نهایی رو در محضر حضرت ولی عصر (عجلاللهتعالی) در کنار مردم آزاده جهان جشن بگیریم🤲🏻🎉
ممنون از حُسن همدلی،دغدغه، همراهی و فهم و درک تک تک شما همراهان حضوری و مجازیِ اتفاق حماسهی مشارکت🌸🙏
ماجورید انشاءالله 🍃
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@golabbaton95
#جشن #پیروزی #ایران #انتخابات
#کاروان_خودرویی #دختران #حماسه
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
«برای آقای جمهوری اسلامی...»
قسم به آیههای فتح و ظفر؛
قسم به جِدّ و جَهد، به همت، به هجرت، به سفر؛
قسم به سُمّ ستوران مجاهدان جهاد تبیین؛
به تِرتِر پراید #سید_مطهر؛
به حرص و جوش و درد و داغ #سید_خضری؛
قسم به لکنت زبان و تیزی بیان #امیر_عباسی؛
به گفتوگوهای مهتابیِ شیفت شب اورژانس #عبدالله_باقری؛
به سوز نوحه #بی_مردم و خطابههای بین روضه #مهدی_رسولی؛
به سادگی و ادب، به اورکت همچنان خاکی حاج #مهدی_سلحشور؛
قسم به نجابت طلبه جوانی که تا آخر شب، تا آخرین لحظات رأیگیری، در سوز سرما، وسط میدان آستانه، برای آخرین برگههای رأی، با جوانانی که نمیشناختشان و نمیشناختندش، هممباحثه شده بود؛
ما با همین دستهای خالیمان، با همین پاهای برهنه، برای آقای جمهوری اسلامی، برای آقایی جمهوری اسلامی، هرآنچه داشتیم، آوردیم وسط...
اما شرمندهایم، شرمندهایم که جان ندادهایم در راهش... و البته #گله_مندیم از خودمان که جانمان قابل نبود تا قبولش کند، #گله_مندیم از کالبد جسممان که پرنده روحمان را به حبس درآورده است...
💠💠💠
ما افتخار میکنیم فدای #جمهوری_اسلامی شویم،
بدون آنکه از ویلاهای راست و برجهای چپش، بهرهای برده باشیم، فدای مظلومترین جمهوری جهان... یگانه جمهوری اسلامی...
ما فارغ از لیستهای دراز و کوتاه اینور و آنور، ورای ائتلافهای سفت و سست #چنارها و #پاجوشها، فرای تمام خطونشانکشیدنهای #صدای_ملت و #صبح_ایران... خارج از تمام این خطکشیها پای جمهوری اسلامی ایران ایستادهایم...
💠💠💠
ما حتی در این راه، رأی خریدیم... آری! رأی خریدوفروش کردیم! ما دست به معاملات سنگینی زدیم...
همسنگر حاج قاسم، کل پاداش هشتسال جنگ و ششسال سوریهاش را با یک رأی مردم معامله کرد، چه معامله بزرگی! حاج #رحیم_نوعی_اقدم! خداوند برکت دهد بر این معاملهات...
آن بانوی دیگر، بیستسال زیارت حرم بانوی آب و آیینه را تا آخر عمرش به شراکت گذاشت با رأی آنکه تا حالا رأی نداده بود...
مادران شهیدان که روزی جوانانشان را تقدیم این راه کرده بودند، پارههای تنشان را... امروز آبرویشان را بر دست گرفتند...
💠💠💠
قسم به آیههای فتح و ظفر؛
قسم به جِدّ و جَهد، به همت، به هجرت، به سفر؛
قسم به سُمّ ستوران مجاهدان جهاد تبیین؛
چرا از فتح و ظفر در این نبرد نابرابر، خوشحال نباشیم، چرا این فتح را روایت نکنیم؟ چرا بگذاریم این فتح را دیگران وارونه روایت کنند؟ اگر نتیجه چنین مقابله نابرابری، اسمش فتح نیست، چیست؟ پس فتح کجاست؟
البته ناراحتیم، نگرانیم، شرمندهایم، گلهمندیم به خاطر تکتک دخترکان و پسرکانی که نتوانستیم حرفهای انقلاب را به گوش جانشان برسانیم، به خاطر تکتک همه انسانهایی که هنوز نتوانستهایم پیام جانفزای انقلاب را با هم مباحثه کنیم... شاید باورش سخت باشد، اما به واقع ناراحتیم، نگرانیم، شرمندهایم، گلهمندیم از اینکه حرفهای ناب امام، کلمات روحبخش آقا، شراب طهور معارف اسلام اصیل را به #مهسا نرساندیم، به #نیکا، حتی به #مسیح... به #سالومه، به #ندا، به #فرانَک...
💠💠💠
ما به فردایی امید داریم که صدای رسای جبهه حق، در گوش عالمیان طنینانداز شود... جهان بر مدار محبت حسین بن علی(ع)، حول فرزندش برای پایان سیاهی و ظلمت، یکدل و یکصدا شوند...
✍ #رحیم_آبفروش
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@golabbaton95
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
خاله رضوانه صدایش میکردیم!
دست های لاغر و کشیده اش و رگ های ظریف روی دستش اجازه نمیداد به جای دیگر نگاه کنم. به ماجرای زندان و اسارتش توی ۱۴ سالگی همراه مادرش(خانم مرضیه حدیدچی) که میرسد، کلمات را شمرده تر ادا میکند. از کمترین کلمات برای توصیفش استفاده میکند. دلش انگار نمیخواهد تصویر کند انچه را چشیده! مراعات حالِ ما و جشن را میکند. آرام و آهسته تر پلک میزند. میفهمم برایش چقدر سخت است. بچه ها با سوالهایشان میخواهند از عمق دلش باخبر شوند که چگونه یک تازه عروس زندان ساواک را دوام آورده؟ چگونه اتاق تمشیت و شکنجه هایش را از سر گذرانده؟ چگونه از قرص های اعصاب بعد از زندان نجات پیدا کرده؟ خانم رضوانه دباغ، دختر بانو مرضیه حدیدچی دباغ مهمان هیئت هستند. دخترِ یک بانوی مبارز، محافظ امام، فرمانده سپاه همدان و نماینده سه دوره مجلس! دخترِ چنین مادری پیش رویمان نشسته و از غوغاهای فرهنگی، از تجربیاتش تشنه شنیدنیم. گپ و گفت هایمان با صمیمیت همراه است. خاله رضوانه خطابش میکنند دخترها موقع سوال پرسیدن و او با همه بزرگیش، با مثال های ساده و لحن مهربان پاسخ میدهد:
هیچ کس غیر از خودتون شما رو خوب نمیشناسه! خودت باید ببینی با خودت چند چندی؟!باید مراقب باشی سرباز صفر نمونی، درجا نزنی!
برای چند خط نوشتن سخنرانی امام از رادیو عراق روی دفتر و بردنش به مدرسه و دست به دست کردنش با دوستانش، نزدیک ۴ ماه در زندان های ساواک شکنجه شده بود و بعد آزادی هر روز ۱۸ قرص اعصاب نُقل زندگیش شده بود! کلمات شان را میشنیدم و به دست های شان نگاه میکردم. تاکید داشتند برای پیش رفتن، با احساسمان به تنهایی، جلو نرویم! با اعتقاد، با تفکر پیش برویم و انرژی بگیریم! مثال خاله رضوانه به جان مینشست: از پارچ خالی هیچ انتظاری نیست! پارچ وجودتون رو از آب حیات پر کنید.
✨✨✨✨
@golabbaton95
#جشن #هیئت #مرضیه_حدیدچی_دباغ
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
نامزد مورد نظر!
وقتِ مسابقه شده بود، ۵ نفر از بین دواطلب ها انتخاب شدند. چالش بانمک بود، سر کلاف هر سوال را که میگرفتی آخرش به ایران ختم میشد. کف و جیغ و جایزه ها به همدیگر بافته شده بودند و امید و حالِ خوش غرور را نقش میزدند. چقدر دکور حالمان را توضیف میکند. جوهر اثر انگشت هر کداممان میجوشد در سه رنگ پرچم ایران... مجری در این حال و هوای خوش از نماینده کاملا مردمی درخواست میکند به جمع مان بیاید.
در کت و شلوار نمایش، نماینده مردمی همراه جارپایه اش وارد میشود و شعری سر میدهد:
من اگر رای آورم آن می کنم این می کنم
آب دریای خزر را بنده، شیرین می کنم
جای ماهی قرمز تنگ بلور شام عید
داخل هر حوض خانه بنده دلفین می کنم
صدای کف زدن ها بالا میرودی. چند نفری شعار سر میدهند و از کاندید مورد نظر حمایت میکنند و او همچنان با استدعا دارم و دیت روی سینه ادای احترام میکند و ادامه میدهد:
گر روم مجلس شوم شاید زمانی من رییس
بعد از آن رفتن به دولت را که تمرین می کنم
هر کسی مانع شود تا رای من کم آورم
در دل خود من به او بس آه و نفرین می کنم
✨✨✨✨
@golabbaton95
#جشن #هیئت #انتخابات۱۴۰۲ #من_رای_میدهم
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
زائر نجف بودیم!
معلومه انرژی هاتون بالاست ماشاالله! مولودی خوان این را میگوید وقتی صدای کف و جیغ دخترها بلند میشود. همانطور که گوشه لپ آخرین برش از ساندویچ اولویه خوشمزه را چپاندم، من هم همراهیشان میکنم. صدای دست های مشتاق قطع نمیشود تا خانم مولودی خوان با مدح حضرت رقیه آغاز میکند و ما ذکر "رقیه جان" را تکرار میکنیم.
برف شادی، صدای کِل و کف های مکرر درهم میپیچد و دل مان را شعرها به صحن و سرای نجف میبرد و از مهربان پدربزرگ حضرت رقیه مدد میخواهد. مولودی خوانی هیئت را برای همین دوست دارم. دل ادم با هر ذکر پرواز میکند در صحن و سرای حرمی... روی سنگ فرش ها مرمر قدم گذاشته باشی انگار... آن یا امیرالمومنین سبز رنگ درب ورودی را ببینی و دلت بلرزد انگار... به خانه امیرالمومنین در ذکرهای آخر مولودی مهمان شدیم انگار.... به چه شبی شد، در هوای سرد و برفی ما زائر نجف بودیم.
✨✨✨✨
@golabbaton95
#جشن #هیئت #مولودی
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
من مرضیه حدیدچی(دباغ) نیستم!
با بیت های زیبایی از دل و جان شاعره بانو هداخانم هیئت به دقایقی اخرش نزدیک شد. با اشک میخواند و میگریاند جمع را. دعای عهد خواندیم و دست دعا بالا بردیم. صدای اذان اعلام میکرد آخرین جشن سال تمام شده. خانم دباغ باید میرفت. خیلی از سوالهایم را نپرسیدم. واقعیتش هنوز باور نکردم بانو مرضیه حدیدچی دباغ میتواند الگو من باشد یا نه! انتخاب مهمی است. با خدا که نمیشود تعارف داشت. باید خوب فکر کرد. باید تصویر درست و دقیقی از انچه میخواهی بشوی برای خودت ترسیم کنی... من مرضیه حدیدچی نیستم. من همان سرباز صفری هستم که میخواهد راهش را آغاز کند. با ذکر اهلبیت به شور و احساس آمده ولی باید برای پارچ خالی وجود بیش از این ها تلاش کند. باید با تفکر و اعتقاد عمیق خوب میدان را رصد کرد. بعد ببیند کجای دنیا میخواهد کار کند؟ اصلا چه کار کند؟ شاید هیچ وقت در نقشه حق و باطل من مرضیه حدید چی نباشم، کسی که شکنجه ها را با جان خریده و مبارز و چریک واقعی بوده، محافظ امام بوده، فرمانده سپاه همدان بوده و...
او راهش را انتخاب کرده، دخترش خاله رضوانه هم، برای انتخابشان هزینه داده اند و حالا نام و رسمشان در بین دختران جوان و نوجوان ۴۵ سال بعد از انقلاب تکرار میشود. قرار نیست حتما مرضیه حدیدچی شوم ولی وقتِ آن است که من هم مسیرم را برای میدان دار حق بودن انتخاب کنم و هزینه دهم!
✨✨✨✨
@golabbaton95
#جشن #هیئت #مرضیه_حدیدچی_دباغ
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم