eitaa logo
گُلابَتون
3.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
955 ویدیو
37 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom94
مشاهده در ایتا
دانلود
گُلابَتون
خاله رضوانه صدایش می‌کردیم! دست های لاغر و کشیده اش و رگ های ظریف روی دستش اجازه نمیداد به جای دیگر نگاه کنم. به ماجرای زندان و اسارتش توی ۱۴ سالگی همراه مادرش(خانم مرضیه حدیدچی) که می‌رسد، کلمات را شمرده تر ادا می‌کند. از کمترین کلمات برای توصیفش استفاده می‌کند. دلش انگار نمی‌خواهد تصویر کند انچه را چشیده! مراعات حالِ ما و جشن را می‌کند. آرام و آهسته تر پلک می‌زند. میفهمم برایش چقدر سخت است. بچه ها با سوال‌هایشان می‌خواهند از عمق دلش باخبر شوند که چگونه یک تازه عروس زندان ساواک را دوام آورده؟ چگونه اتاق تمشیت و شکنجه هایش را از سر گذرانده؟ چگونه از قرص های اعصاب بعد از زندان نجات پیدا کرده؟ خانم رضوانه دباغ، دختر بانو مرضیه حدیدچی دباغ مهمان هیئت هستند. دخترِ یک بانوی مبارز، محافظ امام، فرمانده سپاه همدان و نماینده سه دوره مجلس! دخترِ چنین مادری پیش رویمان نشسته و از غوغاهای فرهنگی، از تجربیاتش تشنه شنیدنیم. گپ و گفت هایمان با صمیمیت همراه است. خاله رضوانه خطابش می‌کنند دخترها موقع سوال‌ پرسیدن‌ و او با همه بزرگیش، با مثال های ساده و لحن مهربان پاسخ میدهد: هیچ کس غیر از خودتون شما رو خوب نمیشناسه! خودت باید ببینی با خودت چند چندی؟!‌باید مراقب باشی سرباز صفر نمونی، درجا نزنی! برای چند خط نوشتن سخنرانی امام از رادیو عراق روی دفتر و بردنش به مدرسه و دست به دست کردنش با دوستانش، نزدیک ۴ ماه در زندان های ساواک شکنجه شده بود و بعد آزادی هر روز ۱۸ قرص اعصاب نُقل زندگیش شده بود! کلمات شان را می‌شنیدم و به دست های شان نگاه می‌کردم. تاکید داشتند برای پیش رفتن، با احساسمان به تنهایی، جلو نرویم! با اعتقاد، با تفکر پیش برویم و انرژی بگیریم! مثال خاله رضوانه به جان می‌نشست: از پارچ خالی هیچ انتظاری نیست! پارچ وجودتون رو از آب حیات پر کنید. ✨✨✨✨ @golabbaton95
من مرضیه حدیدچی(دباغ) نیستم! با بیت های زیبایی از دل و جان شاعره بانو هداخانم هیئت به دقایقی اخرش نزدیک شد. با اشک میخواند و میگریاند جمع را. دعای عهد خواندیم و دست دعا بالا بردیم‌‌. صدای اذان اعلام میکرد آخرین جشن سال تمام شده. خانم دباغ باید می‌رفت. خیلی از سوالهایم را نپرسیدم. واقعیتش هنوز باور نکردم بانو مرضیه حدیدچی دباغ می‌تواند الگو من باشد یا نه! انتخاب مهمی است. با خدا که نمی‌شود تعارف داشت. باید خوب فکر کرد. باید تصویر درست و دقیقی از انچه می‌خواهی بشوی برای خودت ترسیم کنی... من مرضیه حدیدچی نیستم. من همان سرباز صفری هستم که میخواهد راهش را آغاز کند. با ذکر اهلبیت به شور و احساس آمده ولی باید برای پارچ خالی وجود بیش از این ها تلاش کند. باید با تفکر و اعتقاد عمیق خوب میدان را رصد کرد. بعد ببیند کجای دنیا می‌خواهد کار کند؟ اصلا چه کار کند؟ شاید هیچ وقت در نقشه حق و باطل من مرضیه حدید چی نباشم، کسی که شکنجه ها را با جان خریده و مبارز و چریک واقعی بوده، محافظ امام بوده، فرمانده سپاه همدان بوده و... او راهش را انتخاب کرده، دخترش خاله رضوانه هم، برای انتخابشان هزینه داده اند و حالا نام و رسم‌شان در بین دختران جوان و نوجوان ۴۵ سال بعد از انقلاب تکرار می‌شود. قرار نیست حتما مرضیه حدیدچی شوم ولی وقتِ آن است که من هم مسیرم را برای میدان دار حق بودن انتخاب کنم و هزینه دهم! ✨✨✨✨ @golabbaton95