eitaa logo
حفظ و دفاع از خون شهداء
416 دنبال‌کننده
88.8هزار عکس
61.8هزار ویدیو
311 فایل
باسلام هدف از کانال مقابله با جنگ فرهنگی و نرم دشمن به سبک زندگی شهدایی _ زنده نگه داشتن یادونام شهدا کمتر از شهادت نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 آتشی در خیمه‌ها دارد فروزان می‌شود پیکری آماده‌ی سُمِّ ستوران می‌شود🖤 قلب اهل آسمان می‌سوزد از داغ حسین عرش حق آماده‌ی شام غریبان می‌شود
🔸خواص عاشورایی: حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) قسمت اول 💠مادر سیدالشهداء (علیه‌السّلام) فاطمه زهرا بنت رسول‌الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است که قرآن کریم در آیه تطهیر به طهارت وی شهادت داده است . پدر ایشان نیز حضرت علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام)، امیر مؤمنان و مولای متقیان است. 🔺روز عاشورا بعد از آن که امام (علیه‌السّلام) تمام یاران خود را از دست داد و یکه و تنها ماند، به فرمان عمر سعد از هر سو امام (علیه‌السّلام) را محاصره و به او حمله کردند. به این ترتیب بین حضرت و خیمه‌ها فاصله ایجاد کردند. 🔻امام، دشمن را به مبارزه طلبید. هر کس از جنگاوران نامدار دشمن را که به او نزدیک می‌شد، از تیغ می‌گذراند و گروه بسیاری را به هلاکت رساند. امام (ع) شجاعانه می‌جنگید و به سپاه دشمن که تعداد آنان به سی هزار رسیده بود، یورش می‌برد و آنان همانند ملخ‌های پراکنده شده، از برابر وی فرار می‌کردند. 🔹عمر سعد به سپاهش گفت: وای بر شما آیا می‌دانید با چه کسی مبارزه می‌کنید؟ این شخص فرزند قَتّال (بسیار کشنده) عرب است؛ از هر سو بر او یورش برید. پس گروهی بزرگ از نیزه‌داران و تیراندازان به او حمله کردند.
🔸خواص عاشورایی: حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) قسمت دوم 💠امام حسین (علیه‌السّلام) آنقدر جنگید تا آنکه پیکر پاکش ده‌ها زخم برداشت و در حالی‌که از نبرد، ناتوان شده بود، ایستاد تا‌ اندکی بیاساید. در همان حال که ایستاده بود، سنگی آمد و بر پیشانی او خورد و خون از پیشانی‌اش جاری گشت. 🔹گوشه جامه را برگرفت تا با آن، خون از پیشانی‌اش پاک کند که تیر سه شعبه حرمله آمد و در قلب حضرت جای گرفت. امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله». سپس تیر را گرفت و از پشت بیرون کشید. ♦️خون، همچون ناودان جاری شد. دست خود را روی زخم گذاشت، چون پر از خون شد، به طرف آسمان پاشید، حتی یک قطره هم برنگشت. سپس بار دیگر دست را پر از خون کرد و آن را به سر و صورت و محاسنش کشید و فرمود: به خدا سوگند، این‌گونه خون‌آلود خواهم بود تا جدم را دیدار کنم. ✅آنگاه سنان بن انس (یا شمر بن ذی‌الجوشن) لعنت الله علیه، از اسب پیاده شد و محاسن حسین (علیه‌السّلام) را گرفت و با شمشیر بر گلوی وی می‌زد و می‌گفت: «به خدا سوگند، سرت را از تنت جدا می‌کنم، در حالی‌که می‌دانم تو پسر رسول خدایی ». سپس سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولی داد.
⚫️ عاشورا؛ ⚫️ وقتی زمان در برابر حقیقت زانو می‌زند صحبت از عاشورا که می‌شود، ذهن‌ها در یک آن به صحرای کربلا می‌رود. همه، آنچه که بر حسین و اهل بیت و یارانش گذشته را مرور می‌کنند. عاشورا تبدیل می‌شود به یک نقطه در دورترین افق تاریخ که فقط روایت‌های شفاهی از آن به جا مانده ... اما وقتی دهم محرم هر سال می‌رسد، این معادله‌ی زمانی بر هم می‌خورد. پرده‌ی رازگونه زمان کنار می‌رود، آسمان نقابِ بی‌خیالیِ هر روزه‌اش را کنار می‌زند و قلب زمین به جوش و خروش می‌افتد. مهم نیست کجای این کره خاکی باشی، زمین و آسمان ندای غریبانه تاریخ را طوری که انگار همان لحظه و همان آن دارد اتفاق می‌افتد، در گوشت زمزمه می‌کند. و تو می‌مانی و حقیقتی بزرگ که در قلبت می‌گذرد. در آن لحظه حتی اگه بخواهی هم نمی‌توانی به خودت دروغ بگویی ... بی‌روتوش‌ترین صحنه‌ی زندگی هر انسان، پیش چشمش نمایان می‌شود. ناگهان به خودت می‌آیی و می‌بینی که انتخابت چیست! یا لباس سرخ اشقیا به تنت قواره کرده یا دلت به مهر حسین گره خورده و مستانه در رکاب مظهر تام حقیقت، شمشیر می‌زنی ... 🖋️ محمد حسین شیرخدایی
📚 🌟عنوان:تنهاترین علاج🌟 ✍به قلم:سید علی اصغر علوی 🖨ناشر:انتشارات سدید 📓📝📓📝📓📝📓📝📓 کتاب تنها علاج نوشتهٔ سیدعلی اصغر علوی است که در انتشارات سدید منتشر شده است. درباره کتاب تنها علاج نویسنده در این کتاب قصد دارد بگوید تنها راه، حسین است، با امام حسین (علیه‌السلام) به همه‌جا می‌توان رسید. نویسنده در کتاب تنها علاج قصد دارد به مسلمان امروز یادآوری کند عاشورا را باید به‌عنوان «تنها راه» برای نجات بشر دانست و نه راهی از میان راه‌های دیگر. باید فهمید که تنها راه، حسین (ع) است. امام حسین را صرفاً به‌عنوان «یک راه» دانستن، شناختی نیست که به ظهور منجر شود؛ او تنها راهی است که در آخرالزمان می‌توان یافت. این درک بزرگ را اصحاب امام حسین در سال ۶۱ هجری تجربه کرده بودند. برای همین وقتی امام، رخصتِ رفتن به آن‌ها داد اما بی‌تابانه به‌پای حسین افتادند، زیرا راهی و جایی دیگر جز او نمی‌شناختند. راز عظمت شهدای کربلا را در فهم این مطلب دقیق و عمیق باید دانست. تنها با امام حسین (ع) می‌توان فتح‌الفتوح عالم را به دست گرفت؛ آن‌چنان‌که حتی امام عصر هم به این ابزار نیرومندِ عاشورا برای ظهورش محتاج است. این کتاب مجموعه‌ای منظومه‌وار از «نگاهی دوباره» و «فهمی دیگرگونه» از کربلا است. باور نویسنده بر آن است که برای عبور از وادی «سبک زندگی دینی» و وصول به قله رفیع «تمدن نوین اسلامی» آموزه‌های عاشورا و درس‌های کربلا منبعی سرشارند و اگر دستگاه فکری جامعه، مبتنی بر نظام فکری عاشورایی امام حسین و اصحابش بشود، نوید عصر ظهور است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از ضربه های پیرمردان پیکرت سوخت از اضطراب زینبت چشم ترت سوخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنيا اگر از يزيد لبريز شود ما پشت به سالار شهيدان نكنيم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی برای سال ۱۳۴۸ است؛ شهید مطهری یک قرن از خیلی ها جلوتر بود. بعد از قتل عام هزاران کودک هنوز هم عده ای نفهمیدند...
رقص زلفت سر نی دیدم و با خود گفتم بین هفتاد و دو سر کاش سری بود مرا .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت ابوالفضل را طبق نقل معتبر نوشتیم که رهبری هم اینجا طبق همین روضه میخواند.
بعد از شما به سایۀ ما تیر می‌زدند زخم زبان به بغضِ گلوگیر می‌زدند پیشانی تمامی‌ِشان داغِ سجده داشت آنان که خیمه گاه مرا تیر می‌زدند...💔
قَالَ علی بن الحسین (ع) لَا یَوْمَ کَیَوْمِ الْحُسَیْنِ (ع) ازْدَلَفَ عَلَیْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ وَ هُوَ بِاللَّهِ یُذَکِّرُهُمْ فَلَا یَتَّعِظُونَ حَتَّى قَتَلُوهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً. امام زین العابدین (ع) فرمود: هیچ روزی مانند روز عاشورا نیست که ۳۰هزار نفر علیه او جمع شدند و همه گمان می‌کردند مسلمان هستند و همه می‌خواستند با ریختن خون او به خدا نزدیک شوند در حالی که حسین آن‌ها را نصیحت می‌کرد، اما تاثیری نداشت تا اینکه او را از روی سرکشی و ظلم و دشمنی کشتند. امالی شیخ صدوق، ص ۴۶۳‏.
امام علیه‌السلام بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آن‌ها را به صبر و جهاد دعوت کرد؛ و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری» آن‌طرف نماز را به امامت عمر سعد خواندند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
حدود ساعت ۶ صبح  امام (ع) دستور داد تا اطراف خیمه‌ها خندق بکنند و آن را با خار و بوته‌ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آن‌ها خطبه‌ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته‌اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرارداد و از حجارین ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آن‌ها او را دعوت نکرده‌اند؟ آن‌ها انکار کردند. امام نامه‌هایشان را به‌طرف آن‌ها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آن‌ها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی‌پذیرید و آن‌ها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی‌رهانید؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «الا و ان الدعی بن الدعی، قد رکز بین اثنین: بین السله و الذله و هیهات منا الذله... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیده است.
بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن‌خوان) های کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب و کوفیان سخنان مشابهی گفتند. بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چندنفری دچار تردید شدند؛ ازجمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که درگذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
حدود ساعت ۹ صبح شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این‌قدر تعلل می‌کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی باهم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «این‌ها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره‌ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیرباران شهید شدند.
حدود ساعت ۱۰ برای تیراندازی یسار غلام زیادین آبیه و سالم غلام این زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن‌به‌تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین (ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده‌ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.   بعدازاین نبرد تن‌به‌تن، حمله سراسری سپاه امام حسین (ع) انجام شد؛ امام حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام (ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب‌نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام (ع) را تیرباران کردند و درآن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام (ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را ۵۰ نفر و این شهرآشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است.   اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام (ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام (ع) حمله کنند زهیر و ۱۰ نفر به آن‌ها حمله کردند.
حدود ساعت ۱۱ تک‌تک به میدان رفتن را داد. اصحاب باهم قرار گذاشتند تازنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای کشته شدن باهم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام (ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد. پیرمرد زاهد بربر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین (ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است.» یک‌بار هفت نفر از اصحاب امام (ع) در محاصره واقع شدند. حضرت عباس (ع) محاصره آن‌ها را شکست و نجاتشان داد.
حدود ساعت ۱۲ و اذان ظهر ،حبیب بن مظاهر شهید شد. چون‌که نوشته‌اند امام (ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره کند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما دوستانش به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام (ع) از شهادت حبیب متأثر شده و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به‌حساب تو می‌گذارم.»
حدود ساعت ۱۳ ، ۳۰ نفر از اصحاب امام (ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعدازآن ساعت شهید شدند؛ ازجمله زهیر و حر. بعد از کشته شدن اصحاب نوبت به بنی‌هاشم رسید. اولین نفر علی‌اکبر پسر امام حسین (ع) بود البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی‌هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی‌هاشم خوانده است و بر بنی هاشم گران آمد. دسته‌جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آن‌ها را آرام کرد. فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید به خدا پس‌ازاین هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
حدود ساعت ۱۴ ، ۲۸ نفر از مردان بنی‌هاشم کشته شدند: ۷ برادر امام حسین (ع)، ۳ پسر از امام حسن (ع) ۲ پسر امام حسین (ع)، ۲ نوه جعفر بن ابیطالب، ۹ نفر آل عقیل و بقیه از نوادگان باقی عموهای پیامبر. یکی از کشتگان نوه ابولهب بود. عاقبت امام حسین (ع) و حضرت عباس تنها ماندند. عزم کردند تا دونفری به قلب دشمن بزنند و آخرین سواری را باهم انجام بدهند. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس دلاور در محاصره کشته شد. پس از شهادت حضرت عباس (ع)، امام (ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»
حدود ساعت ۱۵ ، امام (ع) به‌طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره‌پاره کرد و پوشید تا بعداً در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل‌بیت، کودک شیرخواره او (یعقوبی می‌گوید: در همان روز به دنیا آمده بود اما بقیه چنین نمی‌گویند) توسط تیر حرمله کشته شد. امام (ع) رو به آسمان کرد و فرمود: «خدایا اگر نصرتت را از ما دریغ کردی. این را در مقابل چیزی قرار بده که برای ما بهتر است» امام (ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام (ع) آمدند. بعد از شهادت امام (ع) بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴ زخم شمشیر شمرده شد. امام (ع) در آستانه مهاجرت بود اما کسی جرئت نمی‌کرد به سمت ایشان برود. اهل حرم از صدای ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام برای سومین بار ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
وقت شهادت امام (ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: «به خدا هرگز شکسته‌ای را ندیده بودم که فرزند و کسان و یارانش کشته‌شده باشند و چون او محکم و دل آرام باشد...» گوید در این حال بود که زینب (س) دختر فاطمه به‌طرف وی آمد. درحالی‌که می‌گفت: «کاش آسمان به زمین می‌افتاد.» زینب (س) به عمر سعد خطاب کرد: «ای عمر! اباعبدالله را می‌کشند و تو نگاه می‌کنی؟» گوید: اشک‌های عمر را می‌بینم که بر دو گونه و ریشش روان بود؛ و روی از زینب بگردانید. حمید بن مسلم گوید شنیدمش که می‌گفت «به خدا پس از من کسی را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من، بر شما خشم آرد.» گوید: آنگاه شمر میان کسان بانک زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند. بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه را فروبرد...»