eitaa logo
گلچین پیام ها
293 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
25.9هزار ویدیو
244 فایل
مدیر: @Reza_faalian
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ❤عاشقان ولایت❤
✅از جمله اثرات تخلیه انرژی کودک و به رسیدن او در طول روز و خستگی و خواب راحت شبانه است و نیز آرامش او در سنین بالاتر است که به صورت طبیعی در روح کودک ایجاد میشود. ✅اگر کودک در تحرک و جنب و جوش کافی در سایه آزادی منطقی داشته باشد بعد از هفت سالگی به تدریج شاهد روحیه‌ای آرام در فرزندانمان خواهیم بود. ✍برگرفته از جلد۳ نوشته: 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @asheghanvlaiat
هدایت شده از ❤عاشقان ولایت❤
کودک در هفت سال اول باید آزاد باشد اما این آزادی دو خط قرمز دارد : ⁉️ ⛔️اول کار خطرناک 💥که به جسم یا روح کودک آسیب می زند ، مثلاً بازی با 🔪چاقو، چیزداغ 🌡و... یا دیدن فیلم ها👻 یا کارتون‌های👹 خشن که برای روح کودک آسیب زاست. ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ 🧐آزاد گذاشتن کودک به معنای آن نیست که ما به او اجازه بدهیم به جسم و روحش آسیب بزند. ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ ⛔️دوم کار زشت 😱 یعنی کاری که برای بچه زشت باشد، مثلاً بازی با غذا برای بزرگترها زشت است، اما برای کودکان نه تنها زشت نیست، بلکه جذاب هم هست. گفتن حرف رکیک 🤬و گاز گرفتن🤕 دیگران از جمله کارهای زشت است. ✍برگفته از جلد۳ نوشته 💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @asheghanvlaiat
🔴 (قسمت ۱۰) ❎یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت: اینها باشد اینجا تا سربازهایی که بعد می آیند در ساعات بیکاری استفاده کنند. 💥 کتابهای خوبی بود،یک سال روی تاقچه بود. سربازهایی که شیفت شب داشتند یا ساعات بیکاری استفاده می‌کردند. 🍃 بعد از مدتی من از آن واحد مکان دیگری منتقل شدم،همراه با وسایل شخصی که بردم کتاب‌ها را هم بردم. ✨ یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتاب‌ها استفاده نمی شود شرایط مکان جدید واحد قبلی فرق داشت و سربازان و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند. ☘لذا کتاب‌ها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشد بهتر استفاده می‌شود. 🍃جوان پشت میزش اشاره به ماجرای کتاب‌ها کرد و گفت: این کتاب‌ها جزو بیت‌المال و برای آن مکان بود. ♨️چون بدون اجازه آنها را به مکان دیگری بردی اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمی‌آوردی ⛔️ باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به مانند شما می آمدند حلالیت می‌طلبیدی. ⚠️خیلی ترسیدم! به خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم و کتاب‌ها را استفاده شخصی نکرده و به منزل نبرده بودم..خدا به داد کسانی برسد که بیت‌المال را ملک شخصی خود کرده‌اند! 🔆درآن لحظه یکی از دوستان همکار مخلص و مومن در مجموعه دوستان را دیدم. 🔰 مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند. 🔴اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت، ⛔️ روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت. وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت: خانواده فکر می‌کنند که این پول برای من است و آن را خرج کرده اند. تورو خدا برو به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برساند. من اینجا گرفتارم برای من کاری بکن. 💥 تازه فهمیدم چرا انقدر بزرگان در مورد بیت المال حساس هستند! راست می گویند که مرگ خبر نمیکند. ☘در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل شده که: روز حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت شد و همان دم شهید شد. 🔰 یارانش گفتند: بهشت بر تو گوارا باد. ❤️خبر به پیامبر رسید.ایشان فرمودند: من با شما هم عقیده نیستم زیرا لباسهایی که بر تن او بود از بیت‌المال بود و آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش آن را احاطه خواهد کرد. 💠 در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دو بند کفش بدون اجازه برداشتم. 🌸 حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش🔥 در پای تو قرار می‌گیرد. 💥 در میان روزهایی که بررسی اعمال انجام شد ما به باطن اعمال آگاه می شدیم. 🔰 یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را می‌فهمیدیم. ❎چیزی که امروزه به اسم شانس نام برده می شود اصلا آنجا مورد تایید نبود! 🔆بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علت‌ها را می داد... 💠مثلا روزی در جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم. کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو رسید. ♻️ نمی‌دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم بیشتر این نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند. 🔷 یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. روز دوم اردو هم باز بقیه را اذیت کردیم. 🔵 البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. 📘وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده 🔮 من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم با دوعدد پتو برای خودم یک تختخواب قشنگ درست کرده بودم. 🔶چادر ما چراغ نداشت متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچه‌ها می‌خواهد من را اذیت کند. ✅لذا همین طور که پوتین به پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم. یک باره دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفت! داد میزد: کی بود،چی شد!؟ ♨️وحشت کردم...سریع از چادر آمده بیرون و فهمیدم حاج آقا جای خواب نداشته، بچه‌ها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست. 🔘 لگد خیلی بدی زده بودم.بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش. 🔆حاج آقا آمد بیرون و گفت: الهی پات بشکند، مگر من چه کردم که اینجوری لگد زدی؟ گفتم:حاج آقا غلط کردم ببخشید. من با کسی دیگه شمارو اشتباه گرفتم ..خلاصه خیلی معذرت خواهی کردم. ⚜ به حاج آقا گفتم: شرمنده من توی ماشین میخوابم شما بخوابید. فقط با اجازه بالش خودم را بر می دارم. 🌿 رفتم توی چادر همین که بالش را برداشتم دیدم یک عقرب بزرگی اندازه کف دست زیر بالش من قرار دارد . من و حاج آقا هر طور بود او را کشتیم. حاجی گفت :جون من را نجات دادی.. ادامه دارد..
🚨برنامه جامع طب سنتی برای پیشگیری و درمان کووید ۱۹ ارائه شد دبیر انجمن تغذیه سالم در گفتگو با تسنیم: 🔹به‌دلیل وجود برخی اختلاف نظرها در زمینه پیشگیری و درمان کرونا، دفتر طب ایرانی طی 2 ماه گذشته، سلسله نشست‌هایی را با حضور اساتید و صاحب‌نظران طب سنتی برگزار کرده و این اساتید به برنامه جامعی حول کووید 19 دست یافتند؛ این برنامه جامع شامل پیشگیری، درمان تخصصی و ... بود 🚨
هدایت شده از جارچی 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری که امروز موجب خشم مردم در سرزمین های اشغالی شده است 🔸مادر یک بیمار روانی با پلیس تماس می گیرد و می گوید پسرش با چاقو او را تهدید می کند؛ پلیس به خانه آن فرد می رود و فرد بیمار روانی با چاقو پلیس را دنبال می کند و پلیس هم هفت گلوله به سمت او شلیک می کند. @jaarchi
بارش تگرگ‌هایی شبیه تخم‌مرغ در شهرستان چگنی و وارد آمدن خسارات شدید به کشاورزی منطقه (لرستان) 🚨 🆔 @Roshangari_basirat http://eitaa.com/joinchat/2427518998C64cc7dd436
هدایت شده از بیداری ملت
هُل دادن به سمت بورس و کُنش‌های سیاسی در آینده 👌 مواردی که اخیرا باعث سقوط ارزش شد: ترامپ تهدید کرد/ تحریم کرد/ سردارمان شهید شد/ fatf رد شد مردمِ بورس‌زده کنش سیاسی آینده‌شان چگونه است؟ وابستگی به بورس و گرفتاران درآمدبورسی طرفدار خواهند بود یا ؟ @bidariymelat
هدایت شده از بیداری ملت
😯یک شکار حیرت انگیز 📷 عکاس : داوود ایزدپناه . رقص رعدو برق بر بام شهر یاسوج ، پایتخت طبیعت ایران زمین 🔴 بیداری ملت @bidariymelat @bidariymelat
هدایت شده از بیداری ملت
🔰 در دستپاچگی تریبون اصلاحات در حمایت از همین بس که وام 5 میلیاردی به پیام رسان های بومی را 500 میلیارد اعلام می کنند.😱😱 🔸 درخواست محاکمه وزیر ارتباطات و حامی تمام قد او یعنی دبیر شورای عالی فضای مجازی خیلی واسه آقایون سنگین تمام شده و البته این ابتدای راه است. 🔸 جناب! دوران بزن در رو تمام شده. باید در محضر دادگاه پاسخگوی خیانت های خود به فرهنگ و امنیت مردم باشید. 🔸 تابحال صدای زجه ی پدران و مادران از ولنگاری و فساد تهوع آور فضای مجازی را نشنیدید بلکه خود را به نشنیدن زدید. آمار بالای طلاق و خانواده های افسار گسیخته، ناشی از فضای مجازی ولنگاری که شما توسعه دادید را ندیدید بلکه خود را به ندیدن زدید؛ اما جایگاه متهم به خوبی گوش و چشم شما را شنوا و بینا می کند. 🔊 ! مردم منتظرند. @bidariymelat
هدایت شده از بیداری ملت
🔴 بورس و خطر شرطی شدن مردم همانطور که می دانید بازار سرمایه و بورس بسیار فرّار و هیجانی است و با هر اتفاق سیاسی نوسان پیدا می کند. همین هیجانی بودن بازار سرمایه و بورس سبب می شود که سرمایه گذاران ، بسیار محتاط و طرفدار ثبات و در یک مغلطه منطقی برای حفظ ثبات طرفدار سازش باشند و هرگونه اقدام انقلابی یا هرگونه ایستادگی و مقاومت در برابر عربده کشی های دشمنان را به ضرر بازار سرمایه بدانند. با این وضع سرمایه گذاران به مرور زمان و با شیطنت های سیاسی بورس بازان و نیز به همراه چاشنی القائات رسانه ای به این نتیجه می رسند که اقداماتی از قبیل آزمایش های موشکی ، تقویت جبهه مقاومت ، ایستادگی در برابر تجاوز ناوهای آمریکایی به آب های سرزمینی و ... رونق را از بازار می گیرد و مستقیما بر موجودی جیبشان تاثیر می گذارد. نتیجه این روند ، شرطی شدن سرمایه گذاران و تمایل آنان به سازش و کرنش است. با این مقدمه حالا تصور کنید طبق اعلام دولت ، حدود ۶۰ میلیون ایرانی یعنی اکثریت مطلق مردم ، مستقیما وارد بورس شوند ، نتیجه چه می شود؟ ✍"قاسم اکبری" 🔴 بیداری ملت @bidariymelat @bidariymelat
هدایت شده از عرفان
✅آتش يعني همين مال حرام❗️ آیت الله جوادی آملی : 🔸اگر اهل علم‌اليقين باشي هم‌اكنون كه اينجا نشستي جهنم را مي‌بيني، چون بعد از مرگ كه خُب كفار هم مي‌بينند مي‌گويند رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا ... 🔸اين قصه را هم ما بارها به عرضتان رسانديم: 🔸سالي در مدينه در عمره مفرده در برابر ضريح مطهر رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نشسته بودم ديدم يك مرد ميانسالي تقريباً نزديك چهل سال بود، آمد نشست و گفت حاج آقا مي‌توانم چيزي بپرسم؟، گفتم بپرس. 🔸گفت كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ، لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ معنايش چيست؟؛ ما هم توضيح كوتاهي در موردش داديم. 🔸ديدم مي‌گويد من آبميوه‌ فروشم، آن روزها رسم بود كه چند قالب يخ را بين‌الطّلوعين جلوي اين مغازه‌هاي آبميوه‌فروشي و امثال آن مي‌آوردند. 🔸گفت من صبح كه نماز خواندم آمدم جلوي مغازه که مغازه‌ام را باز كنم ديدم از اين قالب‌هاي يخي كه جلوي مغازه من است آتش شعله‌ مي‌كشد! هر چه مي‌بينم، مي‌بينم كه اين شعله‌هاي آتش است كه از اين قالب‌هاي يخ در مي‌آيد! 🔸فهميدم در مالِ ما حرامي راه پيدا كرده؛ رفتم از بعضي از علماي شهرم ـ اهل شيراز بود ـ سؤال كردم كه اين چيست كه من مي‌بينم؟ 🔸[آن عالم] گفت كه شما چطور آبميوه مي‌فروشي؟ 🔸گفت ما به اين مشتري‌ها مي‌گوييم مثلاً اين يك ليوان آبميوه صد تومان، اين ليوان آبميوه به اندازه‌اي كه ما همين آبميوه را در آن بريزيم چون گرم است خوشمزه نيست يك قالب يخ هم در آ‌ن مي‌گذاريم، خُب آن يك قالب يخ كه به اندازه آبميوه نمي‌ارزد! 🔸گفت آتش همين است! همين حرام به آن صورت در آمد. 🔸گفتم پس ما چه كار كنيم؟ 🔸گفت شما دو ليوان تهيه كنيد، يك ليوان بزرگ و يك ليوان معمولي، قراردادتان با همين ليوان معمولي باشد يعني وقتي مي‌گوييد يك ليوان آبميوه صد تومان با همين ليوان باشد، آن قالب يخي كه مي‌خواهي بگذاري كه قيمتش يك قِران است آن را در ليوان بزرگ بگذار كه اين آبميوه در آن ليوان بزرگ باشد، خنك و گوارا باشد به او بدهي. 🔸گفت ما اين كار را كرديم بعد ديگر آتش را نديديم. 🔸آتش يعني همين مال حرام! 🔹گزیده درس تفسیر قرآن حضرت آیت الله العظمی /سوره احزاب، آیات 60 الی 68 🌺کانال عرفان🌺 http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
هدایت شده از عرفان
☘توکل بر خدایت کن؛ کفایت میکند حتما؛ اگر خالص شوی با او؛ صدایت میکند حتما"؛ ☘اگر بیهوده رنجیدی؛ از این دنیای بی رحمی؛ به درگاهش قناعت کن؛ عنایت میکند حتما"؛ ☘دلت درمانده میمیرد؛ اگرغافل شوی از او؛ به هر وقتی صدایش کن؛ حمایت میکند حتما"؛ ☘خطا گر میروی گاهی؛ به خلوت توبه کن با او؛ گناهت ساده میبخشد؛ رهایت میکند حتما"؛ ☘به لطفش شک نکن؛ اگر دنیا حقیرت کرد؛ تو رسم بندگی آموز؛ حمایت میکند حتما"؛ ☘اگر غمگین اگر شادی؛ خدایی را پرستش کن؛ که هر دم بهترینها را؛ عطایت میکندحتما .... 🌺کانال عرفان🌺 http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
هدایت شده از عرفان
✨ 🌸 اگر سگ گرسنه ای به شما روی بیاورد و همراه شما نان و گوشت باشد، آیا با گفتن چخ ، سگ میرود؟! چوب هم بلند کنی فایده ندارد، او گرسنه است وچشمش به غذاست و دست بردار نیست، اما اگر هیچ همراه نداشته باشی، می فهمد چیزی نداری و میرود… 🌸 شیطان هم در کمین انسان است؛ نگاهی به دل می کند اگر آذوقه اش که همان : 🔴 حب مال 🔴 زَر و زیور 🔴 شهوت 🔴بخل 🔴حسادت و… درآن بود، همانجا متمرکز میشود و می ماند. و اگر صدبارهم بگویی: اعوذبالله من الشیطان الرجیم فایده ندارد. 🌸 اما اگر طعمه و آذوقه اش، را دور کنی آنگاه می بینی با یک استغفار فرار میکند... تا وقتی گناه رو قلبا دوست داریم و خودمون رو در موقعیت گناه قرار میدیم : نمیشه بشینیم صحنه های مستهجن ببینیم و بگیم پناه میبریم بخدا! تو مجلس گناه بشینیم و بگیم پناه میبریم به خدا!, مثل اینکه خودتو بندازی جلو ماشین و بگی پناه میبرم به خدا!!! باید از موقعیت گناه فرار کنیم و به خدا پناهنده بشیم. ˝آیت الله شهید دستغیب (ره)˝ 🌺کانال عرفان🌺 http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
هدایت شده از عرفان
🌹داستان توبه علی گندابی علی نامی که در محله فعلی که مصلای همدان نام دارد و در گذشته به آن گنداب میگفتند زندگی می کرد! به همین دلیل او را علی گندابی صدا می کردند. علی گندابی چهره ای زیبا بهمراه چشمهای زاغ و موهای بور داشت که یک کلاه پشمی خیلی زیبایی هم سرش میکرد. لات بود اما یکجور مرام و معرفت ته دلش بود،برای مثال یکروز که تو قهوه خانه نشسته بود و یک تازه عروس به او نگاه میکرد، به خودش گفت علی پس غیرت کجارفته که زن مردم به تو نگاه میکنه؟ بعد کلاهش را درآورد و بعد از ژولیده کردن موهاش از قهوه خونه بیرون رفت. یک روز آقای شیخ حسنی که از روضه خوان های همدان بود، برای روضه خوانی به یک روستا رفته بود. او تعریف کرده که: رفتم روضه را خواندم آمدم بیام که دیر وقت بود و دروازه های شهر رو بسته بودند و هنگامیکه خواستم به روستا برگردم، یادم افتاد که فردا در نماز جمعه سخنرانی دارم و گفتم اگر بمونم از دست حیوان های درنده در امان نخواهم ماند. زمانیکه خواستم در بزنم، دیدم علی گندابی با رفقاش عرق خورده و داره اربده کشی میکنه. دیگه گفتم خدایا توکل به تو و در زدم که دیدم علی گندابی درو باز کرد، اربده می کشید و قمه دست داشت. گوشه عبای منو گرفت و کشون کشون برد و گفت: آق شیخ حسن این موقع شب اینجا چیکار میکنی ؟ گفتم: رفته بودم یه چند شبی یه جایی روضه بخونم که گفت: بابا شما هم نوبرشو آوردید، هر 12 ماه سال هی روضه هی روضه. گفتم: علی فرق میکنه و امشب، شب اول محرمه اما تا این رو بهش گفتم علی عرق خورده قمه به دست جا خورد، بطوریکه سرش را به دروازه می زد با خودش می گفت: علی این همه گناه توی ماه محرمم گناه. به شیخ حسن گفت شیخ به خدا تیکه تیکت میکنم اگه برام همینجا روضه نخونی که شیخ میگه: آخه حسن روضه منبر میخواد . روضه چایی میخواد، مستمع میخواد. گفت: من این حرفاحالیم نیست منبر میخوای باشه من خودم میشم منبرت. چهار دست و پا نشست تو خاک ها بشین رو شونه من روضه بخون، اومدم نشستم رو شونه های علی شروع کردم به روضه خوندن که علی گفت: آهای شیخ این تجهیزات رو بزار زمین منو معطل نکن صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس و بهش بگو آقا علیت اومده. من هم روضه رو شروع کردم: "ای اهل حرم پیر علمدار نیامد/ سقای حسین نیامد" دیدم یک دفعه دارم بالا و پایین میرم و دیدم علی گندابی از شدت گریه یک گوشه صورتش را گذاشته رو زمینو اشک میریزه. روضه که تموم شد، علی گندابی گفت: شیخ ازت ممنونم میشم یک کار دیگه هم برام انجام بدی؟ رویت رو بکنی به سمت نجف امیر المومنین به آقا بگی علی قول میده دیگه عرق نخوره. گفتم باشه و رفتیم خونه. فردا که در مسجد بالای منبر رفتم، گفتم : آهای مردم به گوش باشید که علی گندابی توبه کرده. روضه که تموم شد مستقیم به در خونه علی گندابی رفتیم، در که زدیم زنش در رو باز کرد، گفتیم با علی گندابی کار داریم که زنش گفت علی گندابی رفت، دیشب که اومد خونه حال عجیبی داشت گفت باید برم، جایی جز کربلا ندارم یا علی آدم میشه بر میگرده یا دیگه بر نمیگرده. علی گندابی رفت مدتی مقیم کربلا شد و کم کم که دیگه خالی شده بود رفت نجف اشرف. میرزای شیرازی که به مسجد میومد تا علی رو نمی دید نماز نمیخوند، تاعلی هم خودش رو برسونه. یک روز که با هم تو مسجد نشسته بودن و علی داشته نماز میخونده به میرزای شیرازی خبر میدن که فلان عالم در نجف به رحمت خدا رفته، گفت: باشه همینجا یه قبری بکنید نمازشو میخونم بعد خاکش میکنیم. خبر اومد که قبر حاضره اما مرده زنده شد و قلبش به کار افتاده که میرزا گفت: قبر رو نپوشونید که حتما حکمتی در کاره. نماز دوم شروع کردن تموم که شد گفتن میرزا هر کاری میکنیم علی از سجده بلند نمیشه، اومدن دیدن علی رفته، علی تموم کرده بود . میرزا گفت: میدونید علی تو سجده چی گفته؟ خدا رو به حق امام علی قسم داد و گفت: خدایا یک قبر زیر قدم زائرای امام علی(ع) خالیه میزاری برم اونجا.... 🌺کانال عرفان🌺 http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
🌹داستان توبه علی گندابی علی نامی که در محله فعلی که مصلای همدان نام دارد و در گذشته به آن گنداب میگفتند زندگی می کرد! به همین دلیل او را علی گندابی صدا می کردند. علی گندابی چهره ای زیبا بهمراه چشمهای زاغ و موهای بور داشت که یک کلاه پشمی خیلی زیبایی هم سرش میکرد. لات بود اما یکجور مرام و معرفت ته دلش بود،برای مثال یکروز که تو قهوه خانه نشسته بود و یک تازه عروس به او نگاه میکرد، به خودش گفت علی پس غیرت کجارفته که زن مردم به تو نگاه میکنه؟ بعد کلاهش را درآورد و بعد از ژولیده کردن موهاش از قهوه خونه بیرون رفت. یک روز آقای شیخ حسنی که از روضه خوان های همدان بود، برای روضه خوانی به یک روستا رفته بود. او تعریف کرده که: رفتم روضه را خواندم آمدم بیام که دیر وقت بود و دروازه های شهر رو بسته بودند و هنگامیکه خواستم به روستا برگردم، یادم افتاد که فردا در نماز جمعه سخنرانی دارم و گفتم اگر بمونم از دست حیوان های درنده در امان نخواهم ماند. زمانیکه خواستم در بزنم، دیدم علی گندابی با رفقاش عرق خورده و داره اربده کشی میکنه. دیگه گفتم خدایا توکل به تو و در زدم که دیدم علی گندابی درو باز کرد، اربده می کشید و قمه دست داشت. گوشه عبای منو گرفت و کشون کشون برد و گفت: آق شیخ حسن این موقع شب اینجا چیکار میکنی ؟ گفتم: رفته بودم یه چند شبی یه جایی روضه بخونم که گفت: بابا شما هم نوبرشو آوردید، هر 12 ماه سال هی روضه هی روضه. گفتم: علی فرق میکنه و امشب، شب اول محرمه اما تا این رو بهش گفتم علی عرق خورده قمه به دست جا خورد، بطوریکه سرش را به دروازه می زد با خودش می گفت: علی این همه گناه توی ماه محرمم گناه. به شیخ حسن گفت شیخ به خدا تیکه تیکت میکنم اگه برام همینجا روضه نخونی که شیخ میگه: آخه حسن روضه منبر میخواد . روضه چایی میخواد، مستمع میخواد. گفت: من این حرفاحالیم نیست منبر میخوای باشه من خودم میشم منبرت. چهار دست و پا نشست تو خاک ها بشین رو شونه من روضه بخون، اومدم نشستم رو شونه های علی شروع کردم به روضه خوندن که علی گفت: آهای شیخ این تجهیزات رو بزار زمین منو معطل نکن صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس و بهش بگو آقا علیت اومده. من هم روضه رو شروع کردم: "ای اهل حرم پیر علمدار نیامد/ سقای حسین نیامد" دیدم یک دفعه دارم بالا و پایین میرم و دیدم علی گندابی از شدت گریه یک گوشه صورتش را گذاشته رو زمینو اشک میریزه. روضه که تموم شد، علی گندابی گفت: شیخ ازت ممنونم میشم یک کار دیگه هم برام انجام بدی؟ رویت رو بکنی به سمت نجف امیر المومنین به آقا بگی علی قول میده دیگه عرق نخوره. گفتم باشه و رفتیم خونه. فردا که در مسجد بالای منبر رفتم، گفتم : آهای مردم به گوش باشید که علی گندابی توبه کرده. روضه که تموم شد مستقیم به در خونه علی گندابی رفتیم، در که زدیم زنش در رو باز کرد، گفتیم با علی گندابی کار داریم که زنش گفت علی گندابی رفت، دیشب که اومد خونه حال عجیبی داشت گفت باید برم، جایی جز کربلا ندارم یا علی آدم میشه بر میگرده یا دیگه بر نمیگرده. علی گندابی رفت مدتی مقیم کربلا شد و کم کم که دیگه خالی شده بود رفت نجف اشرف. میرزای شیرازی که به مسجد میومد تا علی رو نمی دید نماز نمیخوند، تاعلی هم خودش رو برسونه. یک روز که با هم تو مسجد نشسته بودن و علی داشته نماز میخونده به میرزای شیرازی خبر میدن که فلان عالم در نجف به رحمت خدا رفته، گفت: باشه همینجا یه قبری بکنید نمازشو میخونم بعد خاکش میکنیم. خبر اومد که قبر حاضره اما مرده زنده شد و قلبش به کار افتاده که میرزا گفت: قبر رو نپوشونید که حتما حکمتی در کاره. نماز دوم شروع کردن تموم که شد گفتن میرزا هر کاری میکنیم علی از سجده بلند نمیشه، اومدن دیدن علی رفته، علی تموم کرده بود . میرزا گفت: میدونید علی تو سجده چی گفته؟ خدا رو به حق امام علی قسم داد و گفت: خدایا یک قبر زیر قدم زائرای امام علی(ع) خالیه میزاری برم اونجا.... 🌺کانال عرفان🌺
هدایت شده از سفیر روشنگری
💎 ♻ امام خامنه ای (دامت برکاته) : 🔅 ماه رمضان؛ بهترین فرصت براے درمانِ دردهاے لاعلاج روحے 🔅 همه‌ے بیماری‌هاے مُهلک و خطرناڪ؛ یعنے منیّت‌هـا، ڪبـرهـا، حسـدهـا، تعـدّی‌هـا، خیـانت‌هـا، لاابالیگـری‌هـا، در فرصتِ علاج پیدا می‌ڪنند، قابل درمان می‌شوند ... eitaa.com/safir_roshangari sapp.ir/Safir_Roshangari 🇮🇷
هدایت شده از سفیر روشنگری
🔴 (قسمت ۱۱) 🔰نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. ❤️جوان پشت میز گفت: عقرب مامور بود که تو را بکشد. اما صدقه ای که دادی مرگ تو را به عقب انداخت. 🍃لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم. همان روز خانم من زنگ زد و گفت: همسایه خیلی مشکل مالی دارد وچیزی برای خوردن ندارند. 🔆اجازه می‌دهی از پول‌هایی که کنار گذاشتی مبلغی به آنها بدهم؟ ♦️من هم گفتم آخر این پولها رو گذاشتم برای خرید موتور. اما عیب ندارد هرچه می خواهی بردار. 🌸جوان ادامه داد: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این لگد را می‌خورد ولی به نفرین ایشان پای توام شکست. ✔️ و به اهمیت صدقه و خیرخواهی مردم اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند: ✨کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند از آنچه به آنها روزی داده ایم پنهان و آشکار انفاق می‌کند تجارت (پرسودی)را امید دارند که نابودی و کساد در آن نیست. 🌿البته این نکته را باید ذکر کنم به من گفته شد که: صدقات صله‌رحم نماز جماعت و زیارت اهل بیت و حضور در جلسات دینی و هر کاری که خالصانه برای رضای خدا انجام دهید جزو مدت عمر حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می شود. 🌟 بسیاری از ما انسان ها از کنار موضوع مهم حل مشکلات مردم به سادگی عبور می‌کنیم. اگر انسان بداند حتی قدمی کوچک در حل مشکلات بندگان خدا بر می دارد اثر آن را در آن سوی هستی به طور کامل خواهد دید در بررسی اعمال خود تجدیدنظر می‌کند. 💥آنجا مواردی را دیدم که برایم بسیار عجیب بود مثلاً شخصی از من آدرس می‌خواست او را کامل راهنمایی کردم و او هم مرا دعا کرد و رفت. ✨نتیجه دعای او را به خوبی در نامه عمل می دیدم ما در طی روز حوادثی را از سر می گذرانیم که میگوییم: خوب شد این طور نشد ،نمیدانیم بخاطر دعای خیر افرادی که مشکل از آنها برطرف کردیم. ♦️این را هم بگویم که صلوات واقعاً ذکر دعای معجزه گر است آنقدر خیرات و برکات در این دعا است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم. 🔅 یادم می آید که در دوران دبیرستان بیشتر شب ها در مسجد و بسیج بودم یک نوجوان دبیرستانی در بسیج ثبت نام کرده بود چهره زیبا داشت و بسیار پسر ساده ای بود. ☘ یک شب پس از اتمام فعالیت بسیج ساعتم را نگاه کردم یک ساعت بعد از آن صبح بود من به دارالقرآن بسیج رفتم و مشغول نماز شب شدم. 💠ناگهان این جوان وارد اتاق شد و کنارم نشست.وقتی نمازم تمام شد بگفت شما الان چه نمازی می خوندی؟ گفتم نماز شب قبل از نماز مستحب است این نماز را بخوانیم خیلی ثواب دارد. 💠 گفت به من هم یاد می‌دهی؟ به او یاد داده و در کنارم مشغول نماز شد. ☘ می‌دانستم از چیزی ترسیده...گفتم اگر مشکلی برات پیش آمده بگو من مثل برادرتم. گفت: روبروی مسجد یک جوان هرزه منتظر من بود و می‌خواست من را به خانه اش ببرد تا نیمه شب منتظر مانده بود و فرار کردم و پیش شما آمدم. 🌿 روز بعد یک برخورد جدی با آن جوان هرزه کردم و حسابی او را تهدید کردم و دیگه به سمت بچه های مسجد نیامد. ✅مدتی بعد از دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند خیلی درگیر مسائل گزینش شدند اما کل زمان پیگیری استخدام من یک هفته هم بیشتر طول نکشید. ⚜همه فکر کردند که من پارتی داشتم اما در آن وادی به من گفتند: زحمتی که برای رضای خدا برای نوجوان کشیدی باعث شد که در کار استخدام کمتر اذیت شوی و کار شما زودتر هماهنگ شود. ♻️ این پاداش دنیایی، پاداش اخروی هم در نامه عمل شما محفوظ است... ادامه دارد... 📌کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد وحلال میباشد🌹 eitaa.com/safir_roshangari sapp.ir/Safir_Roshangari 🇮🇷
هدایت شده از سفیر روشنگری
🔴 ، یک داستان🔴 🌹بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ 🍀ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻭﺿﻊ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺶ ] ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﺘﺮﺍﺷﺪ (قیامة/١٤و١۵) 🍃عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر... امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد، آن هم نه در کلاس،در خانه، دور از چشم همه ☘ اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم.نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم. فردای آن روز در کلاس فهمیدم همه بیست شده اند به جز من، به جز من که از خودم غلط گرفته بودم. من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم.بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم. 🍁 مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت. چهره ی هم کلاسی هایم دیدنی بود. آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همه ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند.اما این بار فرق داشت.این بار قرار بود حقیقت مشخص شود. ⏪ فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم و خودم را فریب نمی دادم. 🌷 زندگی پر از امتحان است. خیلی از ما انسان ها اشتباهاتمان را نادیده می گیریم و خودمان را فریب میدهیم. اما یک روز برگه ی امتحانمان دست معلم می افتد... eitaa.com/safir_roshangari
هدایت شده از سفیر روشنگری
🍂🌸🍁🥀🌺🍃🌼🍂🍃 🌸🍁🥀🌺🍂🍃 🍁🥀🌺🍂🍃 🥀🌺🍃 🌺 هدیه ی 🎁 سفیر روشنگری به همه ی اساتید بزرگوار که خالصانه در راستای گسترش علم، فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام تلاش می‌کنند .👇👇👇 https://digipostal.ir/ci6uatq 🌺 🥀🌺🍃 🍁🥀🌺🍂🍃 🌸🍁🥀🌺🍂🍃 🍂🌸🍁🥀🌺🍃🌼🍂🍃 eitaa.com/safir_roshangari sapp.ir/Safir_Roshangari 🇮🇷
هدایت شده از سفیر روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قوی ترین سرباز امام زمان(عج) الان کیست؟ بیانات کمتر شنیده شده ی استاد محمد شجاعی : اون کسی که شمشیر می زنه و مقدمه ظهور را فراهم می کنه وجود رهبر عزیز انقلاب است! دروغ میگوید که میگه منتظر امام زمان عج هستم اما ولایت فقیه را قبول نداره eitaa.com/safir_roshangari sapp.ir/Safir_Roshangari 🇮🇷
هدایت شده از شبکه خبری سفیر
💠 دعای افطار اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَ عَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ ✅eitaa.com/safir_channel ایتا ✅ sapp.ir/safir_channel سروش
🔴 (قسمت ۱۱) 🔰نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. ❤️جوان پشت میز گفت: عقرب مامور بود که تو را بکشد. اما صدقه ای که دادی مرگ تو را به عقب انداخت. 🍃لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم. همان روز خانم من زنگ زد و گفت: همسایه خیلی مشکل مالی دارد وچیزی برای خوردن ندارند. 🔆اجازه می‌دهی از پول‌هایی که کنار گذاشتی مبلغی به آنها بدهم؟ ♦️من هم گفتم آخر این پولها رو گذاشتم برای خرید موتور. اما عیب ندارد هرچه می خواهی بردار. 🌸جوان ادامه داد: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این لگد را می‌خورد ولی به نفرین ایشان پای توام شکست. ✔️ و به اهمیت صدقه و خیرخواهی مردم اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند: ✨کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند از آنچه به آنها روزی داده ایم پنهان و آشکار انفاق می‌کند تجارت (پرسودی)را امید دارند که نابودی و کساد در آن نیست. 🌿البته این نکته را باید ذکر کنم به من گفته شد که: صدقات صله‌رحم نماز جماعت و زیارت اهل بیت و حضور در جلسات دینی و هر کاری که خالصانه برای رضای خدا انجام دهید جزو مدت عمر حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می شود. 🌟 بسیاری از ما انسان ها از کنار موضوع مهم حل مشکلات مردم به سادگی عبور می‌کنیم. اگر انسان بداند حتی قدمی کوچک در حل مشکلات بندگان خدا بر می دارد اثر آن را در آن سوی هستی به طور کامل خواهد دید در بررسی اعمال خود تجدیدنظر می‌کند. 💥آنجا مواردی را دیدم که برایم بسیار عجیب بود مثلاً شخصی از من آدرس می‌خواست او را کامل راهنمایی کردم و او هم مرا دعا کرد و رفت. ✨نتیجه دعای او را به خوبی در نامه عمل می دیدم ما در طی روز حوادثی را از سر می گذرانیم که میگوییم: خوب شد این طور نشد ،نمیدانیم بخاطر دعای خیر افرادی که مشکل از آنها برطرف کردیم. ♦️این را هم بگویم که صلوات واقعاً ذکر دعای معجزه گر است آنقدر خیرات و برکات در این دعا است که تا از این جهان خارج نشویم قادر به درکش نیستیم. 🔅 یادم می آید که در دوران دبیرستان بیشتر شب ها در مسجد و بسیج بودم یک نوجوان دبیرستانی در بسیج ثبت نام کرده بود چهره زیبا داشت و بسیار پسر ساده ای بود. ☘ یک شب پس از اتمام فعالیت بسیج ساعتم را نگاه کردم یک ساعت بعد از آن صبح بود من به دارالقرآن بسیج رفتم و مشغول نماز شب شدم. 💠ناگهان این جوان وارد اتاق شد و کنارم نشست.وقتی نمازم تمام شد بگفت شما الان چه نمازی می خوندی؟ گفتم نماز شب قبل از نماز مستحب است این نماز را بخوانیم خیلی ثواب دارد. 💠 گفت به من هم یاد می‌دهی؟ به او یاد داده و در کنارم مشغول نماز شد. ☘ می‌دانستم از چیزی ترسیده...گفتم اگر مشکلی برات پیش آمده بگو من مثل برادرتم. گفت: روبروی مسجد یک جوان هرزه منتظر من بود و می‌خواست من را به خانه اش ببرد تا نیمه شب منتظر مانده بود و فرار کردم و پیش شما آمدم. 🌿 روز بعد یک برخورد جدی با آن جوان هرزه کردم و حسابی او را تهدید کردم و دیگه به سمت بچه های مسجد نیامد. ✅مدتی بعد از دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند خیلی درگیر مسائل گزینش شدند اما کل زمان پیگیری استخدام من یک هفته هم بیشتر طول نکشید. ⚜همه فکر کردند که من پارتی داشتم اما در آن وادی به من گفتند: زحمتی که برای رضای خدا برای نوجوان کشیدی باعث شد که در کار استخدام کمتر اذیت شوی و کار شما زودتر هماهنگ شود. ♻️ این پاداش دنیایی، پاداش اخروی هم در نامه عمل شما محفوظ است... ادامه دارد... 📌کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد وحلال میباشد🌹
هدایت شده از طریق السُّلوک
💖🍃 روزه دار واقعی کیست؟! ✨✨ امام صادق(ع): 🔹روزه، تنها دست كشيدن از طعام نيست، بلکه شرایطی دارد كه با رعايت آنها، روزه کامل می گردد.  یعنی هنگامى كه روزه گرفتید👇 🔹زبان خود را نگه داريد. 🔸ديدگانتان را‌ از ناروا بپوشانید، 🔹با يكديگر نزاع نكنيد. 🔸حسد نورزید. 🔹غيبت نكنيد. 🔸با هم بحث و جدل نکنید. 🔹به زیردستان خود دشنام و ناسزا مگویيد، 🔸و روزه هر روزتان با روز دیگر فرق داشته باشد. 📚کافی، ج۴، ص۸۷ @sulook
زیباکلام: اصلاحات مُرد، کرونا بود ختم نگرفتیم! صادق زیباکلام، تحلیلگر سیاسی در یک گفت‌وگوی لایو اینستاگرامی گفت: 🔹اصلاحات تمام شد و مُرد، در دوم اسفند ۱۳۹۸، همه چیز تمام شد، چون کرونا بود نمی‌شد ختم و شب هفت گرفت. 🔹آقای خاتمی باید پاسخگو باشد، عارف، حجاریان، موسوی لاری، تاجزاده و صادق زیباکلام و ... باید پاسخ آرائی که با ترغیب ما داده شده‌اند باشیم. 🔹 اگر آقای محمدرضا عارف ثبت نام کرده بود، یقینا تایید صلاحیت می شد و ۱۰۰ هزار رای هم نمی آورد. 🔹 زبان من مو درآورد انقدر که گفتم یک جمع ۵ تا ۱۵ نفره را به عنوان رهبری اصلاحات مشخص کنیم.