یا رب تو چنان کن که پریشام نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم
بی منت خلقِ خود مرا روزی ده
تا از در تو بر در ایشان نشوم
#ابوسعید_ابوالخیر
@golchine_sheer
همچو عکس رخ مهتاب
که افتاده در آب
در دلم هستی و
بین من و تو فاصله هاست
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد...
#حافظ
@golchine_sheer
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
#سعدی
@golchine_sheer
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
#مولانا
@golchine_sheer
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
#حافظ
@golchine_sheer
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقبت سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هرچه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده کوتهنظران
دل چون آینه را اهل صفا میشکنند
که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریدهسران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لالهرویا تو ببخشای به خونینجگران
ره بیدادگران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیدادگران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربهدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
#شهریار
@golchine_sheer
گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدیّ و همه ی فرضیه ها ریخت به هم
#امید_صباغ_نو
@golchine_sheer
به اخمت خستگی در میرود،
لبخند لازم نیست
کنار سینی چای تو اصلا قند لازم نیست
#بهمن_صباغ_زاده
@golchine_sheer
آمدم یاد تو از دل به بُرونی فِکنم
دل بُرون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز
#اخوان_ثالث
@golchine_sheer
چه مبارکست این غم
که تو در دلم نهادی
به غمت، که هرگز این غم
ندهم به هیچ شادی
#هوشنگ_ابتهاج
@golchine_sheer
تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
#رهی_معیری
@golchine_sheer
دست طلب چو پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ایی که بگذری از آبروی خویش
#صائب_تبریزی
@golchine_sheer
همه ی درد من این است
که می پندارم
دیگر ای دوستِ من
دوست نداری باشم...
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sheer
خواب در عهد تو در چشم من آید هیهات
عاشقی کار سری نیست که بر بالین است
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وآنچه در خواب نشد چشم من و پروین است
#سعدی
@golchine_sheer
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی، حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بیاعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خوابآلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بُوَد غوغا چرا
شهریارا بیحبیب خود نمیکردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
#شهریار
@golchine_sheer
خواهی که خدا کار نکو با تو کند
ارواح ملائک همه رو با تو کند
یا هر چه رضای او در آنست بکن
یا راضی شو هر آنچه او با تو کند
#ابوسعید_ابوالخیر
@golchine_sheer
عشق اما نهایتی مجهول
بی حضورش اگر چه شب عالی است
در تن فکرهای هر شبه ام
باز هم جای خالی اش خالی است
پشت ذهنم دهان سوراخی
به خیال کلید وا مانده
یا کلیدی به فکر سوراخی
توی جیب جلیقه جا مانده
آنور قفل های تکراری
می پذیرم عمیق چاهم را
دوزخت از بهشت آبی بهتر
می کشم وزنه ی گناهم را
#علیرضا_آذر
@golchine_sheer
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب ، درِ صبح باز باشد
#سعدی
@golchine_sheer
مرا خیالِ تو، خود بی خیالِ عالم کرد
همان خیال تو ما را دچار این غم کرد
#طارق_خراسانی
@golchine_sheer
هرچه آید به سرم
بازبگویم گذرد
وای ازین عمر
که با می گذرد ، میگذرد...
@golchine_sheer