بگذار اگر این بار سر از خاک برآرم
بر شانه تنهایی خود سر بگذارم
از حاصل عمر به هدر رفته ام ای دوست
ناراضی ام،اما گله ای از تو ندارم
در سینه ام آویخته دستی قفسی را
تا حبس نفس های خودم را بشمارم
از غربتم این قدر بگویم که پس از تو
حتی ننشسته ست غباری به مزارم
ای کشتی جان حوصله کن می رسد آن روز
روزی که تو را نیز به دریا بسپارم
نفرین گل سرخ بر این شرم که نگذاشت
یک بار به پیراهن تو بوسه بکارم
ای بغض فرو خورده مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی اش را بفشارم
#فاضل_نظری
@golchine_sheer
نترسم که با دیگری خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی!
#صائب_تبریزی
@golchine_sheer
زندگی سرد بود ... اما عشق
می توانست کارگر باشد
می توان قطب را جهنم کرد
پای دل در میان اگر باشد
#علیرضا_آذر
@golchine_sheer
سختی کشی ز دهر،
چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک،
غلط و اشتباه نیست
#پروین_اعتصامی
@golchine_sheer
دل بیمَش ازین نیست که در بند تو افتاد
ترسد که کنی روزی ازین بند رهایش
#حسین_منزوی
@golchine_sheer
دل در جهان مَبَند که با کس وفا نکرد
هرگز نبُوَد دور زمان بی تبدّلی
#سعدی
@golchine_sheer
ای توبه ام شکسته… از تو کجا گریزم؟
ای در دلم نشسته… از تو کجا گریزم؟
ای نور هر دو دیده بی تو چگونه ببینم!
وی گردنم ببسته! از تو کجا گریزم؟
#مولانا
@golchine_sheer
روی بالینم به گریه
نیمه شب سر میگذارم من
از تو این دیوانگی را
هدیه دارم هدیه دارم من
#حسین_صفا
@golchine_sheer
از قضا افتاد معشوقی در آب
عاشقش خود را درافکند از شتاب
چون رسیدند آن دو تن با یک دگر
این یکی پرسید از آن کای بیخبر
گر من افتادم در آن آب روان
از چه افکندی تو خود را در میان؟
گفت : من خود را در آب انداختم
زانک خود را از تو مینشناختم
روزگاری شد که تا شد بیشکی
با تویّیِ تو یکّیِ من یکی
تو منی یا من توام، چند از دویی
با توام من ، یا توام، یا تو تویی
چون تو من باشی و من تو بر دوام
هر دو تن باشیم یک تن والسلام.
تا تویی برجاست در شرک ست یافت
چون دویی برخاست توحیدت بتافت
تو ،درو ،گم گرد، توحید این بود
گم شدن، گُم کن تو، تفرید این بود
#عطار
@golchine_sheer
ز جرمِ بی عدد خویش غم مخور صائب
که ابر رحمتِ حق بی شمار می بارد
#صائب_تبریزی
@golchine_sheer