بی واهمه باید که حقایق را گفت
دلخون شدن گل شقایق را گفت
عالم همه در جهالت و بی خبریست
باید سخن حضرت صادق را گفت
#امام_صادق_علیه_السلام
#معصومه_امیریان_نور
#عضوکانال
@golchine_sher
چه ذوقی میکند شاگردِ درکِ محضر صادق
دوزانوی ادب، دستی به سینه در برِ صادق
نیفتاده به قابی تا کنون این حجم دانشمند
که افتاده به قاب صبح گاهِ سر درِ صادق
تمام روز و شب را جابر و هشام ها مست اند
ازآن جامی که بر لب میبرند از باور صادق
مگر جا میشود در ظرف دل ها علم پیغمبر
به غیر از سینه ی پاک امام جعفرصادق
عبای دانش حیدر نیاید بر تنی دیگر
چه زیبا مینماید این ردا بر پیکر صادق
پیاپی در پیاپی گفته اند اصحاب دانایی
روا هرگز مباد انکار، فضل برتر صادق
به پاس آن که بالا کرد تعلیم اش درفش دین
خدا هم تاج مذهب را نهاده بر سر صادق
#سید_اعلا_امیری
#عضوکانال
@golchine_sher
کفر من و دعای تو فرقی نمی کند
حرف کسی برای تو فرقی نمی کند
ای آسمان که بر سر من گریه می کنی
حال من و هوای تو فرقی نمی کند
دیگر چرا سیاه نپوشم که بخت من
با رنگ چشمهای تو فرقی نمی کند
محکوم مرگ عشق خودی، گریه کن! بخند!
پایان ماجرای تو فرقی نمی کند
حرف از جدایی است: بخوان یا سکوت کن
این شعر با صدای تو فرقی نمی کند
اصلاً قرارنیست فدای کسی شوی
من می شوم فدای تو فرقی نمی کند
خالی ست صندلی تو گیرم گذاشتم
یک دسته گل به جای تو - فرقی نمی کند
این قصه را برای من از ابتدا بخوان
با اینکه انتهای تو فرقی نمی کند
با اینکه پیش چشم تو در باد گم شدن
با سوختن به پای تو فرقی نمی کند
گفتم چرا نمی رسم؟ آنگاه جاده گفت:
این جمله با «چرا»ی تو فرقی نمی کند
دیوار سنگی است که تکرار می کند:
برگرد! حرفهای تو فرقی نمی کند!
من در شبم تو نیمۀ روزی در این جهان
عید من و عزای تو فرقی نمی کند
ای معبد خراب شده! با وجود من
آرامش فضای تو فرقی نمی کند
من عاشق تواَم به خدا دوست دارمت
حتی اگر برای تو فرقی نمی کند...
.
#محمدسعید_میرزائی
@golchine_sher
شعری تقدیم به حضرت رقیه سلام الله علیها
ومن که تنها نشسته ام
در سکوت سرد شبی زخم خورده
تکیه بر سرو صاعقه زده
و خاطره ای که آزار میدهد
رویای شیرین کودکیم را.
خط مهربانی را دنبال می کنم
و می رسم به نگاه نوازشگر و گرمی آغوشت
ومن که ساکن شهر عاطفه ام
چگونه فقدان این مهر را تحمل کنم
پیش بیا ای گرم رود روان
و شستشو بده گونه های سرخ طوفان زده ی مرا
و آنگاه که دژخیم کور پلیدی
مرا مهمان چشمان خاموش و لبخند خشکیده تو میکند
سفیر نفس آرام میگیرد
ضرب آهنگ قلبم به خاموشی میگراید
و مهر در سینه ام مدفون می شود
تا همیشه
#معصومه_میر_معینی
#عضوکانال
@golchine_sher
بی مروتها به تو بی احترامی کرده اند
هتک حرمت بر حریم کبریایی کرده اند
صادق آل علی را در شبی تنها ،غریب
همچو جدش دست بسته ،کربلایی کرده اند
#رسول_مومنی
#عضوکانال
#امام_جعفر_صادق_ع
@golchine_sher
روز قیامت، هر کسی در دست گیرد نامهای
من نیز حاضر میشوم تصویرِ جانان در بغل...
#قدسی_مشهدی
@golchine_sher
مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام، تو با دگران
اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن
به جستوجوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبهاند برایم تمام رهگذران
نهان چگونه نگهدارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
عجب ز عشق که هرکس حکایتی دارد
از این گذازهی آتشفشانِ در فوران
خموش باش که با دیگران نمیگویند
رموز تجربهی وحی را پیامبران
#فاضل_نظری
@golchine_sher
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا میبرد به خانهٔ او
شبی دلم به هوای زیارت آمده است
مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او...
از او بپرس به عقلم نمیرسد اصلاً
که چیست فلسفهٔ عشق بیکرانهٔ او
خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد
گذاشتهست سرش را فقط به شانهٔ او
گذشتهها نگذشتهست باقی است هنوز
زبانه میکشد آتش از آشیانهٔ او
بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت
بگو برای من از رفتن شبانهٔ او
نه از غم است که من گریه میکنم امشب
فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او...
#اعظم_سعادتمند
#امام_جعفر_صادق_ع
@golchine_sher
هزار بار رساندم به هر طریق سلامی
نمیرسد ز تو اما نه قاصدی نه پیامی
کجای این شب غمگین نشستهای به تماشا
بدون اینکه بگویی به اهلِ شهر، کلامی
چه رازهای مگویی چه عطرِ خاطرهگویی
هنوز میرسد از شیشهای غمی به مشامی
نگاه کردن و از دیدن تو دست کشیدن
عجب حلالِ حرامی... عجب حلالِ حرامی
فراق با همه تنهاییاش اگرچه به سر شد
وصال با همه زیباییاش نداشت دوامی
به این امید که روزی به سوی خانه بیایی
دوباره آینهای را گذاشتم لبِ بامی
#عطیهسادات_حجتی
@golchine_sher
لبخندِ تو آمیزهای از شرم و سکوت است
انگار لبت غنچهی باغ ملکوت است
من دست به سوی تو برآوردهام ای ماه!
این مست درختیست که در حال قنوت است
این خاک به بارانِ نگاه تو بهاریست
ای عشق! بدون تو جهانم برهوت است
بر مستی ما خرده مگیرید رفیقان
این سکر تماشای جلال و جبروت است
«پرسیدیام از عشق و جوابی نشنیدی»
پژواک صدای تو سکوت است، سکوت است
#احسان_انصاری
@golchine_sher
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
همانهایی که قرآن بر سر نی کرده، میبردند
به دستِ بسته، پای نیزهها قرآن ناطق را
و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند
مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟
به نام سورههای «فجر» و «والعصر» و «اذا جاءَ»
بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را
چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد
به مصباحالشریعه تا ابد جانهای عاشق را
#مرتضی_مولوی
#امام_صادق_ع_شهادت
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨
Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
صبحم بخیر می شود آری به دیدنت
این روزگار با تو مرا رو سپید کرد
#صدیقه_شاداب_نیک
#عضوکانال
@golchine_sher
نگاهم با نگاهش آشنا بود
دلم در بندِ عشقش مبتلا بود
کسی حالِ مرا باور نمی کرد
زمانی که دلم غرقِ دعا بود
کنار سایه ی زلف سیاهش
مرا وقتِ سحر مهمانسرا بود
اگر غم مشکلی ایجاد ، می کرد
نظر بر روی او مشکل گشا بود
کنون حالِ خوشی با عشق دارم
که گامِ اوّلم در ابتدا بود
ندارم شکوه از جورِ خلایق
چرا که در دلم عشقِ شما بود
نرنجیدم اگر از دستِ نادان
مرا در سینه صبرِ انبیا بود
ز پیری از چه رو باید بترسم؟
که در دستِ من از اوّل عصا بود
شهید زنده را باک از عدو نیست
که نادان یکسره کارش خطا بود
چو( شایق) کی هراسی در دلم هست،؟
اگر آشوبگر قصدش جفا بود
#اکبر_حمیدی_شایق
#عضوکانال
@golchine_sher
دستی بلند کرد و گفتم: «سفر به خیر!»
خوش میروی، گذار تو از این گذر به خیر
من چون گوَن، اسیرِ غم ِخویشتن شدم
یادِ تو، ای نسیمِ خوش رهگذر! به خیر
یادِ تو، ای که خیسی چشمان من نشد
آخر به عزمِ راسخِ تو کارگر، به خیر
یادت نمیرود زِ خیالم؛ مگر به مرگ
ذکرت نمیرود به زبانم؛ مگر به خیر
بیخوابی ارمغانِ دلِ رفتهی من است
هرگز نمیشود شبِ عاشق، سحر، به خیر
تسلیم ناگزیریِ تقدیر خود شدم
دستی بلند کردم و گفتم: «سفر به خیر!»
#سجاد_رشیدیپور
@golchine_sher
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سالهاست هیچ نمی آورم به یاد
بی اعتنا شدم به جهان بی تو آنچنان
کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد
من داستان آن گل سرخم که عاقبت
دل سوزی نسیم سرش را به باد داد
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خير شما رسیده به ما مرحمت زیاد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
برای شادیِ روحم کمی غــزل، لطفاً
دلم پراز غم و درد است راهِ حل لطفاً...
همیشه کام مـــــرا تلخ میکند دنیـا
به قدرِ تلخیِ دنیــــایتان عسل لطفاً...
مرا به حالِ خودم ول کنیـــــد آدمهـا
فقـــــط برای دمی گریـــــه لااقـل ،لطفاً...
کسی میانِ شما عشق را نمـــیفهمد
ادا دروغ بساست اینهمه دغل لطفاً...
کجاست کوهکنـــــی تا نشان دهد اصلاً
بهحرف نیست کهعاشق شدن عمل لطفاً...
به زور آمـــــده بودم، به اختیـار مــــرا
ببر به آخرِ دنیـــــا از ایـن محــــل لطفاً...
نمانده راهِ زیادی کنــــارِ قبرستـــــان
پیاده میشوم اینجا،همیـن بغل لطفا...
#فرزاد_نظافتی
@golchine_sher
برای فتح تو ترفند من یقینی نیست
که ناشناختهتر از تو سرزمینی نیست
تو باردار هزار احتمال مجهولی
که در هوای تو امکان پیشبینی نیست
بیا به متن مضامین عشق برگردیم
مناسب من و تو حاشیهنشینی نیست
به گریه رفتم و گفتم که دوستت دارم
ولی به بدرقهی اشک آستینی نیست
تمام مردم دنیا به دین خود باشند
برای من که مقدستر از تو دینی نیست
#هادی_محمدحسنی
@golchine_sher
آب را گل کردند
خشک شد دشت شقایق سهراب!
شاخه را باد شکست
صید شد آهوی بیچاره به دست صیاد
در قفس مانده قناری ز جفا و بیداد
ماهی قرمز کوچک در رود
کمکَمک خواند سرود!
از غم بلبل عاشق میخواند
که گل سرخ قشنگش ز جفا
خشک و پرپر شده بود...
و در آن بالا دست
در سر آبادی
کوزه بر دوش آمد
تا برد آب روان
آب اما گل بود
رنگ گلها همه زرد
لالهها پرپر و پژمرده و بلبل غمگین
آه ای سهراب تو نبودی و نبود آب زلال آسمان آبی نیست و محبت مرده
آه این منظر وحشتناک است
چشم من نمناک است
طعم گِل میدهد این آب چرا؟
ز چه رو فصل بهار سرد و بی روح شده
و درختان زردند برگها از پس یک بغض فرو میریزند
آه سهراب چرا آب گل آلود شده!
بغضهایم به گلو مانده و من بینفسم
آه سهراب بیا !
چشم بر راه توام
اینکه بر راه تو بنشسته خود تهمینه است
#م_کاظمی_پور
#هلیا
#عضوکانال
استقبالی از سهراب سپهری
@golchine_sher
فرش قرمز پهن کن در من که خون برگشته است
عقل این فرمانروای سرنگون برگشته است
سیلِ از کف رفتههای من به کوهش بازگشت
رنگ و رویم نیز شاید تا کنون برگشته است
هرکجا یک دست و پا گم کرده بودم یافتم
بعد از آن جنجال بی پایان، سکون برگشته است
می زنم زیرِ بساط ِچیزها بر میزها
خشم من بر چهرهی خوار و زبون برگشته است
مالک ِ بازارهای بَرده در من نیستی
فرصت تغییر اوضاع درون برگشته است
راه را غرق علامت های مصنوعی نکن
از مسیری غیر از این صحرا، جنون برگشته است
جز تو مضمونی ندارم تا فراموشش کنم
عشق برگردد، به میز آزمون برگشته است
سالها از سن رشد خویش دور افتادهام
آدمِ این غار از خواب ِ قرون برگشته است
در میانِ تاجِ نازت گور میکندی ولی
از میان گور، این محتاجِ خون برگشته است
#امیر_حسین_هدایتی
@golchine_sher
می بینمت در بادها در بادبانها
در قطره ها در موجها در بی کران ها
در عطر شبدرهای باران خورده و مست
در بقچه نان و پنیر باغبان ها
با کفشدوزک ها به نرمی می نشینی
بر دامن سرخ و بنفش زعفران ها
تاجی پر از گل روی گیسوی بهاری
پیچیده عطر دلکشت در بوستان ها
حس می کنم عطر تو را در دره و دشت
حتی کنار قوری چای شبان ها
در زیر چتر پاک باران بهاری
ذکر تو می گویند هر شب ناودان ها
یا نور و یا قدوس می خوانند هر روز
کبک و قناری بر فراز آشیان ها
دستان کوتاه زمین را می رسانند
هر شب به دامان بلندت ، نردبان ها
هرچند در بیراهه ها سرگرم باشند
سمت تو می آیند آخر کاروان ها
دورم نخواه ای مهربان!در دوری از توست
سوز و گداز سینه آتشفشان ها
#مرضیه_براتی
@golchine_sher