eitaa logo
گلچین شعر
14.1هزار دنبال‌کننده
782 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
قطره‌ای بی‌تابم، از دریا جدا افتاده‌ام مصرعی هستم که از شعر تو جا افتاده‌ام پیش از این‌ها قسمتی از سرنوشتت بوده‌ام برگی از این دفترم؛ اما جدا افتاده‌ام دامن افشاندی، رها کردی مرا؛ همچون غبار بس که حیرانم نمی‌دانم کجا افتاده‌ام مثل آن اشکی که روز وصل از چشمم چکید خود نمی‌دانم که از چشمت چرا افتاده‌ام چیست تکلیفم؟ نه می‌میرم، نه می‌آیی... دریغ در مسیر جاده‌ای بی‌انتها افتاده‌ام @golchine_sher
بریده ای امان بادها را برای چند ساعت هم شده موهایت را بباف! @golchine_sher
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی! @golchine_sher
تو آرزوی منی، من وبال گردن تو تو گرم کشتن من، من به گور بردن تو تو آبروی منی، پس مخواه بنشینم رقیب تاس بریزد به شوق بردن تو! تویی نماز و منم مست، مانده ام چه کنم که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو سپرده ام به خدا هرچه کرده ای با من خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ من نمی ارزد به غصه خوردن تو @golchine_sher
عاقلان را با هم این دیوانه دشمن کرده است از همان روزی که فکر با تو بودن کرده است گول این زنجیرهای دور تختش را مخور مرزهای سرزمینش را معین کرده است شک نکن وقتی کنار پنجره می ایستد با خودش یک عمر تمرین پریدن کرده است سرنخ دنیای خود را عاقلان گم کرده اند سرنخی که بارها دیوانه سوزن کرده است مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش است از همین رو پیرهن بر عکس بر تن کرده است خانه ای که سوخت هرگز کار یک دیوانه نیست یک نفر اینجا به یادت شمع روشن کرده است @golchine_sher
خراب کرده‌ام آقا خودت درستش کن امید آخر دنیا خودت درستش کن نمانده پشت سر من پلی که برگردم خراب کرده‌ام آقا خودت درستش کن ببین چگونه به هم خورده کار من ماندم به حق حضرت زهرا خودت درستش کن گرفت دست مرا هرکسی، زمینم زد شکست بال و پرم را خودت درستش کن سفال توبه خود را شکسته‌ام از بس ترک‌ترک شده اما خودت درستش کن اگرچه پیش تو در خلوت آبرویم رفت برای محشر کبری خودت درستش کن ثمر نداده درخت «الهی العفو»م به پیش صاحب نجوا خودت درستش کن شکسته بال و پر من ولی دلم تنگ است سفر به کرببلا را خودت درستش کن @golchine_sher
بعد از تو گمان مَبر که حالم خوب است در کاسه ی چشمهای من آشوب است در کلبه ی احزان دلم تنهایم بعد از تو تمام قصه ام یعقوب است @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
آیینه ی نقره پوش هستی خورشید گلبوسه ی روی دوش هستی خورشید هر صبح به قصدِ دلبری می آیی تو دخترِ گل فروش هستی خورشید! @golchine_sher
قصه‌ی چادر نمازت ، قصه‌ی حور و پری با همین چادر، مسلمان می‌شود هر کافری پهنه‌ی چادر نمازت مثل یک ابر سپید لکه‌های لاجوردی ، نورهای زر زری شیشه‌ی عطری بلورین مثل الماس بنفش دانه‌ی تسبیح چون ناهید و ماه و مشتری جانمازت مخملی آرام ، چون تالابِ سبز پچ پچ اَمِّن یُجیب و ، پیچش نیلوفری سینه‌ی سجاده‌ات ، مبهوتِ یک رکعت غزل آسمان سجده‌ات فیروزه‌ی انگشتری ذکر تسبیح لبت یاقوت پاشی می‌کند حوریان مست لبانت مثل یک پامنبری گوشه‌ای از چادرت ، سنجاق کردی روح را با خودت روح مرا تا عرش بالا می‌بری @golchine_sher
‌من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی؟ بی‌صبح ای ستاره‌ی روشن چه می‌کنی؟ شب را به خواب‌دیدن تو روز می‌کنم با روزهای تلخ ندیدن چه می‌کنی؟ این شهر بی تو چند خیابان و خانه است تو بین سنگ و آجر و آهن چه می‌کنی؟ گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد می‌پوشمش هنوز، تو بر تن چه می‌کنی؟ من شعله شعله دیده‌ام ای آتش درون با خوشه خوشه خوشه‌ی خرمن چه می‌کنی! پرسیده‌ای که با تو چه کردم هزار بار یک بار هم بپرس تو با من چه می‌کنی؟! @golchine_sher
بسوزان تمامی چکامه هایِ عاشقانه ام‌ را و الفبایِ واژگان را در دریایِ سکوت غرق کن، اینک دوستت دارم بی حرف...بی سخن...بی هیچ سطری، اینک با موسیقیِ بی کلامِ چشمانم دوست میدارمت را خواهم نواخت، ای که بند بندِ تنت نت به نت نغمه هایِ زندگی ست... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به حشر،سایه اگر بر سری نباشدچه ؟ بزرگواری و آن سروری نباشد چه ؟ تمام عمر ،گنه کرده ام به اُمّیدی... بغیر خاک ، اگر بر سری نباشد چه ؟ منی که هرچه در اینجا به روی خود بستم فغان اگر که درِ دیگری نباشد چه ؟ به زیرِ هر گنهم یاد کردمت هرشب... در آن سیاهه ،اگر اختری نباشد چه ؟ بجز امید نخواهم نوشت در قلبم... دمِ حساب اگر دفتری نباشد چه ؟ منی که غیر تو باور نکرده ام کس را دم وفات اگر باوری نباشد چه ؟ سزاست گر همه شب،خون به دل کنم ساقی به وقت حشر ، اگر ساغری نباشد چه ؟ متخلص به:   @golchine_sher
جلوه چون مریم و انسیه ی حورا دارد دخت موسی است، دم گرم مسیحا دارد سایه ی رحمت او بر سر عالم جاریست شهر قم از قدمش این همه شیدا دارد او که در آل علی فاطمه ی ثانی شد فضل خوبان جهان را همه یکجا دارد خواهر شمس شموس و لقبش معصومه است خط به خط جلوه ای از زینب کبری دارد او علیمه است که هر سالک و علامه ی شهر در کلاس ادبش مشق الفبا دارد مست بین الحرمینیم ولی ایران هم جاده ی مشهد و قم با دو حرم را دارد آه... دلتنگ زیارت شده ام بانو جان حرمت باز برای من بد جا دارد؟ @golchine_sher
ذوقی نداشت عطر بهاری که رفتنی ست دلخوش شدن به قول و قراری که رفتنی ست باران پشت شیشه و نقاشی دو قلب با دست خیس، روی بخاری که رفتنی ست جز رنج بی دلیل به یادم نمانده است از خاطرات روزشماری که رفتنی ست چون جاده دل نبند به هر رهگذر که نیست در ایستگاه، عشق قطاری که رفتنی ست با روزهای رفته فراموش کن مرا دستی بکش به گرد و غباری که رفتنی ست ما غیر داغ، باغ و بهاری نداشتیم باغی که رفتنی ست، بهاری که رفتنی ست.... @golchine_sher
تو ای شرقی ترین احساس در جغرافیای تابش معنا نگاهت را نگیر از من که من مفهوم عشق و مهربانی را میان قاب لبخند تو دیدم شبیه حس پرواز کبوتر پشت پلک آبی رؤیا. @golchine_sher
شب بود و می گذشتم از کوچه های باران از دور می شنیدم گاهی صدای باران پرسیدم از نشانت ؛ گفتند :《 سمت مشرق ، بعد از طلوع خورشید ، در انتهای باران》 من می نوشتم از عشق؛ جایی که در خیالم پیچیده عطر نرگس؛ در ردپای باران دلواپس تو بودم ؛ هر لحظه می سرودم در خلوت خیابان؛ شعری برای باران می آمدی و من هم ، از شوق با تو بودن اسم تو را نوشتم؛ آن شب به جای باران چتر مرا گرفتی؛ گفتم: 《پناه من شو》 گفتی :《 نمی شناسم غیر از خدای باران 》 از خاطرم گذشتی ؛ آری چه عاشقانه دارد دلم دوباره ؛ با تو هوای باران... @golchine_sher
تو می‌آیی جهانم رنگ‌های شاد می‌گیرد نگاهم از نگاهت عاشقی را یاد می‌گیرد تمام کوچه را لی‌لی‌کنان در باد می‌رقصی چه بی‌تابانه رقص روسری در باد می‌گیرد میان بادبادک‌ها تماشایی است پروازت نگاهت زندگی را هرچه باداباد می‌گیرد میان چشم‌هایت عشق موروثی است، می‌دانم که در من شعله‌ی آن حسن مادرزاد می‌گیرد تو با لبخندهایت صبح رستاخیز دنیایی جهان با خنده‌هایت رنگ عشق‌آباد می‌گیرد نمی‌دانم که این دنیا برایت خانه‌ی امنی است؟ نمی‌دانم که دنیا عاقبت بنیاد می‌گیرد؟ برایت عشق می‌خواهم، برایت عاشقی مجنون کسی که تیشه را از پنجه‌ی فرهاد می‌گیرد @golchine_sher
در قهوه پی فال خودم می‌گردم دائم پیِ تمثال خودم می‌گردم ما یک‌نفریم و هرچه هستیم تویی من در تو به دنبال خودم می‌گردم @golchine_sher
استقبال از غزل مقام معظم رهبری به وقتِ حادثه‌ها از کفِ قضا مگریز به سانِ کوه بمان و چنان صبا مگریز به عهدِ روزِ الَستت وفا کن ای انسان میان معرکه‌ها از بدِ بلا مگریز به پای عهدِ خودت ترکِ جان و سر باید که آشکار شود صدقِ ادعا مگریز سپاه ابرهه با سنگ تار و مار شود ز بیمِ خدعه‌ی ارباب فیل‌ها مگریز زمانِ فتنه و آشوب‌های فرعونی به ناامیدیِ نیلت بزن عصا، مگریز کنون تمامیِ شر آمده مقابلِ خیر از ابتدای نبردی خوش‌انتها مگریز چو بیمه‌نامه‌ی ما صادر از خراسان است به پشتگرمیِ مولایمان رضا مگریز (مهرآفرین) @golchine_sher
پشت پرچینت اگر بزم، اگر مهمانی ست پشت پرچین من این سو همه اش ویرانی ست انفرادی شده سلول به سلول تنم خود من در خود من در خود من زندانی ست دست های تو کجایند که آزاد شوم؟ هیچ جایی به جز آغوش تو دیگر جا نیست ابرها طرحی از اندام تو را می سازند که چنین آب و هوای غزلم بارانی ست شعر آنی ست که دور لب تو می گردد شاعری لذت خوبی ست که در لب خوانی ست دوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاست دوستم داشته باش عشق به این آسانی ست !   @golchine_sher
برای دخترم نیوشا جهان در چشم تو جاری ست، آن چشمان آهویت و عطر شمع دانی هاست در موهای شب بویت شراب ناب شیرازی به قول حضرت حافظ: "مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت" بریز آن موج گیسو را به روی ساحل شانه که من آرام می گیرم شباهنگام پهلویت غزل بانوی شیرینم، دلیل خواب آرامم هزار و یک شبی داری در آن چشمان جادویت تب دیرینه ای در من، حواست هست بانوجان! که زخم کهنه سر وامی کند بی نوش دارویت؟ شب چادر گرفته در بغل آن روی ماهت را فدای قد و بالای تو و آن طاق ابرویت نمی آیند بی شوق تو مرغان مهاجر، نه بخوان شعری که برگردند با آواز تیهویت شبیه برکه ای آرام، پابند زمین ماندم تو پرواز خیالم باش، شعر من پرستویت جهان از شعر من پر می شود روزی یقین، بانو بلغزانی اگر بر بوم احساسم قلم مویت... @golchine_sher
مشو بیهوده از غفلت، گرفتارِ هوس اینجا نباشد آنچه می جوئی تو را در دسترس اینجا به دنبالِ چه می گردی در این تنگ آشیان ای دل؟ جهان با این همه وسعت، شود مثلِ قفس اینجا عبث دل بسته ای بر رهگذارِ کاروانِ عمر نمی آید به گوشِ دل بجز بانگِ جرس اینجا دلم مانند آیینه طلوعِ روشنی دارد که در سینه کند برجسته آیینِ نفس اینجا همه غم های عالم را تحمل کرده ام یکجا! غبارِ غم نگیرد راهِ من از پیش و پس اینجا گُلِ خوشبوی این عالم اسیر پنجه ی خار است نمی بینم به فکرِ چاره کس را دادرس اینجا مشو غافل ز امواجِ خروشانی که می آید به ساحل می رساند موجِ سرکش، خار و خس اینجا پس از یک عمر پی در پی، تلاش و خونِ دل خوردن ندارد حسِّ آرامش دریغا هیچکس اینجا ز بسکه چرب و شیرین است طعمِ جیفه ی دنیا! بسویش می پرد از هر طرف ، فوجِ مگس اینجا چو ( شایق) در سرم افتاده میلِ پر زدن امّا چو مرغی گشته ام از غم گرفتار قفس اینجا @golchine_sher
سکوت می کنم و حرف می زنم با تو در این مباحثه دیوانه تر منم یا تو؟ من و تو پس زده ی روزگار امروزیم تو عشق بی سروپایی و من سراپا تو شبیه بوته خاری اسیر صحرا من شبیه قایق دوری غریق دریا تو چقدر حادثه با خود کشانده ای تا من چقدر آینه در خود شکسته ام تا تو به چشم من که اگر زنده ام به خاطر توست تمام اهل جهان مرده اند، الّا تو ... @golchine_sher