eitaa logo
گلچین شعر
14هزار دنبال‌کننده
756 عکس
265 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از تمام دارِ دنیا حسرتت شد سهم من کاش قدری مهربان‌ تر بود با ما سرنوشت... @golchine_sher
سلیـس و ساده بگویم ؛ دلـم گرفته برایت @golchine_sher
کوهم و ریزش هر سنگ به پایم عادی ست تاخدا هست غمِ بیش و کمم نیست که نیست! "کهربا" @golchine_sher
خرداد زنده کرد شکوه بهار را بر ما سپرد روشنی اقتدار را بشکست شام ظلمت و از نور پر نمود دنیای مردمان شب انتظار را می رفت تا به ساحل دریا قدم زند رودی که داشت شوق وصال نگار را از دشت سبز و سرخ ورامین خبر رسید اسلام زنده کرد دوباره وقار را بر جامه ی سپید گل سرخ قد کشید با خون مجاب کرد تن بی قرار را خرداد بود و نیمه ی ماه و خروش عدل تاریخ می نوشت شروع بهار را اثر برگزیده مسابقه ملی ستارگان درخشان ورامین @golchine_sher
مَبر پای قمار عشق ای دل،باز هستت را ندارم بیش از این تاب تماشای شکستت را مشو مبهوت گیسویی که سر رفته است از ایوان که ویران می کند این نقش ایوان،پای بستت را همیشه گریه راه التیام زخمهایت نیست کدامین آب خواهد شست داغ پشت دستت را ؟ تو خار چشم بودی قلعه ی یک عمر پا برجا که حالا شهر دارد جشن میگیرد نشستت را تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را @golchine_sher
نه حرف می‌زنی نه‌ نگه‌ می‌کنی نه ‌ناز! بر من درِ امید به یکبارِ بسته‌ای @golchine_sher
هر چه بیشتر می‌بینمت احتیاجم به دیدنت بیشتر می‌شود! مثل خون در رگهای من... @golchine_sher
فکـر ِ دریـا به سرش آمــده، قـایق لطفا" قـدمی مـانـده بـه طوفان ِ حقایق، لطفا" آب در بستر ِ دریا به خودش مـی پیچد دست ِ تان بند ِ کجا هست خلایق لطفا" در تن ِ ماسه ِ قدم های ِ زیادی مانده روی ِ دریاچه نوشتند کـه لایق لطفا" باز از مشرق ِ چشمان ِ تو خورشید چکید گــرمـی ِ عاطفه سوزان شده عـایق لطفا" خواب ِ چشمان ِ مـن آویختـن از عقربه ها رد ِ پـایـم بـرسان  شهـر ِ دقـایـق ، لطفا"   این عروس از صدف سوره ی ِ یوسف آید  گـل مریم /گـل ِ میخک  دو شقایق لطفا" این تو و ... این همه ی ِ دفتر ِ ایام ِ خدا بنویسید در آن هــر چـه عـلایـق لطفا @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
کسی که خواسته ایمان‌مان سقوط کند پِی چه بود؟ که ایران‌مان سقوط کند چقدر خواسته غم را به چهره بنشاند که شادی از لب خندان‌مان سقوط کند چنانچه سر ببُرد دل نمی‌بُریم از عشق اگرچه سر به گریبان‌مان سقوط کند به سربریده ترین نخل هایمان سوگند گمان مبر تنِ بی جان‌مان سقوط کند اگر شهید شویم ایستاده می‌میریم مباد پرچمِ دستان‌مان سقوط کند اگرچه سوخت و گاهی به نیزه ها هم رفت خدا نخواست که قرآن‌مان سقوط کند به بید فتنه بفهمان ظهور نزدیک است دمی که با دَم طوفان‌مان سقوط کند بگو که آرزویش را به گور خواهد برد کسی که خواسته ایران‌مان سقوط کند 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
روی خوش زندگی همین است همین که کسی باشد صبح را بخیرکند شب را آرام پای فنجان چایت باشد و ظرف‌های روی میز را زوج کند واقعاً چقدر زیبا می‌شود وقتی به جای تشکر می‌گویی: دوستت دارم @golchine_sher
می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوش بگیری که حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند؛ و من به اندازه‌ی تمام روزهای کم بودنت تورا ببویم و در این زمان متوقف سال ها در آغوشت زندگی کنم بی ترس فرداها؛ @golchine_sher
تو می خندی دهانِ باغِ لیمو آب می افتد و سیب از اشتیاقِ دیدنت بی تاب ، می افتد تمام ماهیانِ برکه عاشق می شوند آن دم که عکس رویِ چون ماهت به رویِ آب می افتد ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد چه تصویر لطیفی خلق شد از شال ورخسارت چو شال شب که روی شانه ی مهتاب می افتد بخند ای گل ! تمام شعرهایم‌ را بهاری کن بدون خنده ات از سکه شعر ناب می افتد تو می آیی ،کنارم می نشینی ، شعر میخوانی و گاهی اتفاقاتی چنین در خواب ‌ می افتد ... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چنان با بودنش این خاک غرق نور ایمان شد که گویی شب به دست مهربان او چراغان شد به روی هر لب آهی بود از غم ، از ستم ،از  رنج. یکایک آه ها با هم گره خوردند..... طوفان شد چه طوفانی که از ریشه درخت ظلم را می کَند. چه طوفانی : که از آن کاخ شاهنشاه ویران شد یقین کردیم ما هر قدرتی جز عشق پوشالی است پس از آنی که سعد آباد تسلیم جماران شد دریغ آن پیرمرد مهربان از آن زمان که رفت تمام حرفهایش در دل تاریخ پنهان شد یکی دنیا به کامش مزه کرد و راه دیگر رفت یکی جا زد میان راه . برگشت و پشیمان شد. از آن روزی که ما از آرمانهایش گذر کردیم خمینی در میان شهر ، تنها  یک خیابان شد دریغ آن پیرمرد مهربان با آنهمه اوصاف فقط یک قاب عکس ساده بر میز مدیران شد @golchine_sher
ببار از دیده، دامن دامن‌ای اشک که غم زد آتشم در خرمن‌ای اشک که بر این آتشم آبی فشانم چو خشکیدی تو در چشم من‌ای اشک دریغا‌ای دریغا‌ای دریغا خدایی سایه‌ای رفت از سَرِ ما به چه عشق تو را سودا کند دل که همتای تو را پیدا کند دل گلی با رنگ و بوی تو نبیند اگر صد چشم خود را وا کند دل دریغا‌ای دریغا‌ای دریغا خدایی سایه‌ای رفت از سر ما مگو روح خدا رفت از بَرِ ما که جان دامن کشید از پیکر ما خروش از خیل مشتاقان برآمد که حرف عشق رفت از دفتر ما دریغا‌ای دریغا‌ای دریغا خدایی سایه‌ای رفت از سر ما @golchine_sher
قهوه میریزم برایت،نیستی آن سوی میز هی شکر میریزم و تلخ است جای خالی ات. @golchine_sher
نمیدانم چه رازی خفته در چشمان زیبایت که عاقل سمت چشمت میرود، دیوانه می آید @golchine_sher
کفشهایم کجاست؟ میخواهم بی خبر راهی سفر بشوم مدتی بی بهـــــار طی بکنم دوسه پاییــــز دربــه در بشوم خسته ام از تو از خودم از ما، ما ضمیـــر بعیــــد زندگی ام دونفر انفجار جمعیت است پس چه بهتر که یک نفر بشوم یک نفر در غبـــار سرگردان یک نفــر مثل برگ در طوفان می روم گم شوم برای خودم کم برای تو دردسر بشوم حرفهــــای قشنگ پشت سرم آرزوهـــــای مادر و پدرم حیف خیلی از آن شکسته ترم که عصای غم پدر بشوم پدرم گفت دوستت دارم پس دعـــا مـــی کنم پدر نشوی مادرم بیشتر پشیمان که از خدا خواست من پسر بشوم داستانی شدم که پایانش مثل یک عصر جمعه دلگیر است نیستـم در حدود حوصله ها پس صلاح است مختصر بشوم دورها قبر کوچکی دارم بی اتاق و حیاط خلوت نیست گاه گاهی سری بـزن نگذار با تو از این غریبه تر بشوم @golchine_sher
بیا دیگر به تأثیرِ مسکن ها امیدی نیست میان کل داروها فقط چشمت اثر دارد! @golchine_sher
من نوشتم عاشقش هستم ولی او در جواب هی نوشتُ هی نوشتُ و هی نوشت و پاک کرد... @golchine_sher
ساعت انشا بود و چنین گفت معلم با ما: بچه‌ها گوش کنید نظر من این است شهدا خورشیدند مرتضی گفت: شهید چون شقایق، سرخ است دانش‌آموزی گفت: چون چراغی است که در خانه‌ی ما می‌سوزد و کسی دیگر گفت: آن درختی است که در باغچه‌ها می‌روید دیگری گفت: شهید داستانی است پر از حادثه و زیبایی مصطفی گفت: شهید مثل یک نمره‌ی بیست داخل دفترِ قلبِ من و تو می‌مانَد. @golchine_sher
مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است لذت عشق من و تو نرسیدن به هم است ما دو مغرور، دو خودخواه، دو بد تقدیریم عاشقى کردن ما شرح عدم در عدم است مثل یک تابلوى نیمه ى نفرین شده اى دست هر کس که به سوى تو بیاید قلم است عشق را پس زدى اى دوست ولى پیش خدا هر که از عشق مبّرا بشود ، متهم است مى روى دور مرو ، بد دل و ناجور مرو فکر برگشتن خود باش و زمانى که کم است. قبل رفتن بنشین خاطره اى زنده کنیم بنشین چاى بریزم ، بنشین تازه دم است @golchine_sher
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه می‌لغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری می‌توانم... بشنو و باور مکن @golchine_sher
بخارا،نوش جان حضرتِ معشوقه ی حافظ تو جانِ من شدی از این ثمرها،قند میسازی @golchine_sher
پر میکشم از پنجره ی خوابِ تو تا تو هر شب من و دیدار، در این پنجره با تو از خستگی روز همین خواب پر از راز کافی ست مرا، ای همه ی خواسته ها تو دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم من یک سره آتش، همه ذرات هوا تو پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم ای هرچه صدا، هرچه صدا، هرچه صدا تو آزادگی و شیفتگی مرز ندارد حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟ دیگر نه و هرگز نه، که یا مرگ که یا تو وقتی همه جا از غزل من سخنی هست یعنی همه جا تو، همه جا تو، همه جا تو پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟ تا شرح دهم، از همه ی خلق چرا تو؟ @golchine_sher