eitaa logo
گلچین شعر
14هزار دنبال‌کننده
757 عکس
265 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
نکند بوی تو را باد به هرجا ببرد؟! خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری...! @golchine_sher
قرار بود كه چون كوه پشت من باشى ولـى عميـق‌تـرين درهٔ جــهـان شـده‌اى @golchine_sher
قرار بود كه چون كوه پشت من باشى ولـى عميـق‌تـرين درهٔ جــهـان شـده‌اى @golchine_sher
نکند بوی تو را باد به هرجا ببرد؟! خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری...! @golchine_Sher
شب می‌وزد، تا صبح فانوسی نخواهد ماند از آرزوهایم جز افسوسی نخواهد ماند @golchine_sher
زمانه ای که به زهرا چنین جفا کرده است مگر سلام علی را جواب خواهد داد!؟ @golchine_sher ‌ ‌
نکند بوی تو را باد به هرجا ببرد؟! خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری...! @golchine_sher
تبت پایین می‌آید سرفه‌هایت خوب خواهد شد دوباره شهر من حال و هوایت خوب خواهد شد صدایم می‌زنی در کوچه‌ها با لهجه‌ی آذر زمستانی که داری در صدایت خوب خواهد شد غمی که با وجود خنده‌ی پهن نمک‌زارت سرایت کرده در جغرافیایت خوب خواهد شد شکایت کم کن ای نیزارهایت طعمه‌ی آتش صبوری کن که پایان حکایت خوب خواهد شد قرار یارها در کافه‌هایت شعر خواهد خواند و حال من که بی‌تابم برایت،خوب خواهد شد به دست او که درمان می‌کند درد طبیبان را به لطف عشق،درد بی دوایت خوب خواهد شد دوباره می‌رسد از هر طرف مهمان ناخوانده شب دلتنگی زائرسرایت خوب خواهد شد @golchine_sher
نکند بوی تو را باد به هرجا ببرد؟! خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری...! @golchine_sher
‌گذشت زندگی‌ام پای چرخ خیاطی برای دوختن یک لباس مردانه @golchine_sher
"ای خالق راز و نیاز عاشقانه در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه ای آسمان پیشانی‌ات، ای ابر ای کوه سجادۀ تو دشت‌های بی‌کرانه دارند در دستانِ هنگامِ قنوتت گنجشک‌های بی‌شماری آشیانه تسبیح می‌گویی تمام طول شب را با اشک‌هایت دانه دانه دانه دانه فرزند زمزم! کیستی، اهل کجایی؟ در چشم‌هایت داری از کوثر نشانه فریاد عاشوراست موج پرچمی که وادی به وادی می‌بری بر روی شانه وقتی که در حال مرور کربلایی عالم سراسر می‌شود پروانه‌خانه این بیت آخر با خودش دارد درودی بر مادرت، آن شهربانوی زمانه" @golchine_sher
قرار بود كه چون كوه پشت من باشى ولى عميق ترين دره ى جهان شده اى... @golchine_sher
نکند بویِ تو را باد به هر جا ببرد خوش‌ ندارم دلِ هر رهگذری را ببری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@golchine_sher
‌ گذشت زندگی‌ام پای چرخ خیاطی برای دوختن یک لباس مردانه... @golchine_sher
آه!برعکس تو غمگین و ملال انگیز: من چهرهء نامهربان آخر پاییز:من در هیاهوی مغول سرسبزی شیراز:تو صبح نیشابور بعد از حملهءچنگیز:من منتظر ماندم ولی آینده ام شیرین نشد سرنوشت تلخ هم فرهاد هم پرویز:من یک دلم در جستجوی نور خورشیدی که رفت ساکن قونیه و آوارهء تبریز:من عشق اگر تنها همین دلتنگی و دلواپسی است آنکه دیگر میکند از عاشقی پرهیز:من تاب بازی در حیاطی روشن و دلباز: تو وحشت طفلی دوان تا آخر دهلیز: من دورم از دامان پاک زادگاهم سالها مریمی پژمرده در گلدان روی میز: من می رود از خاطرم عمری که غمگین زیستم شادی دیدار تو در روز رستاخیز:من @golchine_sher
از زیر تلّ وحشی آوار برخیز ای خانۀ بی‌سقف ِ بی‌دیوار برخیز باید بگیری عاشقانت را در آغوش با اشتیاق لحظۀ دیدار برخیز تا پر درآرد کودکت از شادمانی با بادبادک‌هاش، شاهین‌وار برخیز تا کِی کبوترهای تو بی‌لانه باشند ای ساقۀ مجروح زیتون‌زار برخیز نگذار در چشم جهان ویرانه باشی با هرچه داری در توان، این‌بار برخیز با دشمنان خونی‌ات تا کی مدارا؟! امشب به عزم آخرین پیکار برخیز @golchine_sher
از مردمان بی‌سلاح کوچه و بازار از هر کسی که دوستت دارد، هراسان‌اند @golchine_sher
باخنده ی گیلاس‌ها همراه خواهد بود راهی که چون دیدار ما کوتاه خواهد بود بالای درها روی کاشی های سبز آبی با خط نستعلیق، بسم الله خواهد بود حتماً کنار حوض، سقاخانه می سازند آن روزها عهد کدامین شاه خواهد بود؟ صدها غزل از من به رسم یادگاری بر- قلب صنوبرهای خاطرخواه خواهد بود اینجا همیشه جای گرمی نذر گنجشکان حتی میانِ برفِ بهمن ماه خواهد بود! در بین آدم های دنیا، ما گل سرخیم از رازمان تنها خدا آگاه خواهد بود روزی برای عاشقان خسته از دنیا جای قرار ما، زیارتگاه خواهد بود! @golchine_sher
دو تا لیوان دو تا قاشق دو بشقاب سه‌تا دیوار،یک در، سقف ِ مهتاب از این دنیا به جز اینها چه می‌خواست تمام عمر مردِ کارتن‌خواب @golchine_sher
در جانم آتشی است که باید عیان شود این آخرین وصیت کبریت احمر است @golchine_sher
آرزوی کوه‌ها یک سجدۀ طولانی‌اش آرزوی آسمان یک بوسه بر پیشانی‌اش دست‌هایش شاخهٔ طوباست مشغول دعاست ماه و خورشید و فلک در سایهٔ نورانی‌اش تا که شد یک شب عروس خانۀ آل عبا شهربانوی جهان شد مادر ایرانی‌اش می‌وزد از منبرش فریادهای «یاحسین» شام‌ها ویرانهٔ هر خطبهٔ طوفانی‌اش در کلامش ضربت شمشیر حقّ حیدر است عبدوَدها کشته، از شور حماسی‌خوانی‌اش اوست فرزند منا و مکه، فرزند صفا چشمه‌ها می‌جوشد از هر واژهٔ قرآنی‌اش @golchine_sher
به درد سوختن از عشق، مبتلاست خدیجه چراغ خانه‌ی پیغمبر خداست خدیجه غمی خریده که آن را به عالمی نفروشد به رمز و راز تجارت چه آشناست خدیجه به شوق دیدن آیات چشم‌های محمد به دست، بقچه‌ی نان، راهی حراست خدیجه چنان به یاری نور ایستاده است که گویا نماز ِصبح‌دمی، تا ابد به پاست خدیجه در این‌ زمانه که شب، تهمت جنون زده بر ماه تمام‌آینه، با ماه هم‌صداست خدیجه هبوط کرده که بر خاکِ سجده‌گاه، شود اشک اگر ستاره‌ای از آسمان جداست خدیجه و شاهد است بلندای پاکدامنی او فرود آمده از عرش کبریاست خدیجه به کوی‌اش آمده‌اند از بهشت، ساره و مریم چه غم میان قبیله در انزواست خدیجه اگر مرور کنی سرگذشت جود و سخا را در ابتداست خدیجه، در انتهاست خدیجه بهار می‌رسد از بارش مداوم نامش که عاشقانه‌ترین شعر ابرهاست خدیجه @golchine_sher
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او شبی دلم به هوای زیارت آمده است مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او... از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت بگو برای من از رفتن شبانهٔ او نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او... @golchine_sher
امام_باقر علیه‌السلام آن‌که با جهل زمین، پنجه درافکند تویی بذر صد مزرعه در خاک پراکند تویی باغبانی که علی‌رغم ستم‌های خزان سخت آموخت به هر باغچه لبخند تویی.. رشتۀ مهر که دل‌های حقیقت‌جو را تا ابد داده به یکدیگر پیوند تویی ای احادیث نگاه تو پر از عشق، هنوز راوی آنچه در این غم بنویسند تویی هرکجا نامی از آن قافله آید به میان زخمی دشت بلا! بارشِ یک‌بند تویی نیست تأثیر تو، از عالم پنهان شدنی که شکافندۀ شب، نور خداوند تویی @golchine_sher
یا_فاطمه_س کسی به باغچه بعد از تو آب خواهد داد؟ به روزهای جهان، آفتاب خواهد داد؟ کدام دامن پر مهر می‌شود بالِش؟ به گریه‌های یتیمانه خواب خواهد داد کدام عشق به این سفره‌های نان و نمک پس از عبور تو رنگ و لعاب خواهد داد مرا هر آینه او از سکوت پر کرده است هم او که آه مرا بازتاب خواهد داد برای آنکه بگیریم انتقامت را خدا به گردش دنیا شتاب خواهد داد زمانه‌ای که به زهرا چنین جفا کرده است مگر سلام علی را جواب خواهد داد!؟ @golchine_sher