eitaa logo
گلچین شعر
14هزار دنبال‌کننده
756 عکس
265 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
یاران تو مشتاق دیدارند ابراهیم برخیز دلتنگ تو دلگیر سردارند ابراهیم برخیز تنها نه ایران اشک می بارد، در این غم از فراقت بیگانگان هم دیده خون بارند ابراهیم برخیز برخیز ابراهیم دیگر بار آهنگ تبر کن نا هم لان همدست اشرارند ابراهیم برخیز بنگر که در غزه هنوزه کودکان بی گناهی آواره یا در زیر آوارند ابراهیم برخیز آنها که تا دیروز با زخم زبان آزار می دادند امروز در میدان ایثارند ابراهیم برخیز با قلب این مردم چه کردی که همانندکبوتر بر گِرد تو پیوسته پرگارند ابراهیم برخیز وقتی که رهبر، هم شما را محترم هم مغتنم خواند دیدم که در این غم عزادارند ابراهیم برخیز @golchine_sher
در تشییع پیکر مطهر شهید جمهور، سیدالشهدای خدمت، دکتر سید ابراهیم رئیسی: سلام مرد مجاهد، سلام ابراهیم سلام سید والا مقام، ابراهیم سفر رسید به پایان، سفر به خیر شدی شهید خدمت و مشکل گشای دیر شدی عزیز کرده‌ی آقا خوش آمدی سید ز کوه و خشکی و دریا خوش آمدی سید تو شیر بیشه ی ایران و بت شکن بودی برای مام وطن لحظه ای نیاسودی به چشم‌های تو هرگز نه خواب غفلت بود نه اقتضای خودت، نه برای مکنت بود همیشه قاطع و خاشع، بدون تردیدی ولی به محضر سلطان، چو ابر باریدی همیشه عاشق و اندیشه ساز، یعنی تو شهید و خادم جمهور، باز یعنی تو ببین که مردم تو کوله باری از دردند ببین چگونه تو را روی دست آوردند؟ ببین که سیل غم از قلب‌ها سرازیر است و شام رفتن سربازها چه دلگیر است همه برای غمت الوداع می خوانند تو را گرفت در آغوش شاه بی مانند خوش آمدی چو کبوتر به بام آغازت دگر رسیده به پایان فصول پروازت @golchine_sher
برای یک داغ… باید قبول کرد که پایانِ جست و جوست دیگر دوباره دیدنت ای مرد آرزوست شرق است مَطلعِ تو و غَرب است مَغربَت خورشید اگر نگفت منم تو دروغ گوست در عصرِ پُشتِ میز نشینی نمان برو اینجا به کامِ آدمَکانِ هزار روست کوه و کَمر که جای رییس و وکیل نیست جای رییس لای پَرِ مهربانِ قوست! باید فقط نشَست و سخنرانِ خوب بود باید نماز خواند… نمازی که بی وضوست! نُطقِ تو را تمسخُرِ اغیار خسته کرد حالا چقَدْر دورِ تو خالی ز عیب جوست خدمت به خَلق کردی و رفتی به فَرشِ عرش جان را قَباله کردی و دادی به دَستِ دوست پاینده باد دولتِ داغی که بر دل است پاینده باد دولتِ بُغضی که در گَلوست قَدرِ تورا چگونه ندانسته ایم ما این اشکِ آینه ست که با آه روبروست نقاره زن شده دلمان ، زعفرانی است خونِ دل است آنچه که حالا سبو‌ سبوست پس خادم الرضا شدنَت افتخارِ توست آسوده باش کشورمان در پناهِ اوست چشم انتظار تو به خدا حاج قاسم است امشب چقدْر تشنه ی دیدار و گفت و گوست از این سقوط من که ندیدم صعودتر پروازی از میانه ی پروازَم آرزوست… @golchine_sher
او هر شب و روز فکر این ملت بود آیینه‌ی یک پارچه‌ی غیرت بود آری این رفتن شهادت گونه مزد عمری خدمت بی‌منت بود 🖤🥀 سرباز ولایت و گل عترت بود همواره به فکر مشکل ملت بود مانند معلم شهیدش او هم از شیفتگان وادی خدمت بود 🇮🇷▪️🇮🇷 آیینه یک پارچه همت بود محض خدمت منتظر فرصت بود آری این مرد درد مردم را داشت آری این مرد واقعا نعمت بود! 🖤🥀 نگذاشت اجل، میوه تو چیده نشد آن زحمت بسْیار چرا دیده نشد؟ شاید فردا، شاید فردا، افسوس! امروز ولی قدر تو فهمیده نشد @golchine_sher
در سوگ شهید جمهور آیت الله سیدابراهیم رئیسی و شهدای همراه ایشان داغى بزرگ بر دل دنيا گذاشتى صبر زمانه را به تماشا گذاشتى اى سرو سرفراز؛ چرا زود، ناگهان از خاك سر به دوش ثريّا گذاشتى جايت نبود روى زمين اى بزرگ مرد رفتى و پا به عرش معلی گذاشتى در ساحل سپيده دم از شوق جام وصل دستى به روى شانه دريا گذاشتى! ناگاه زخم كوچ نفسگير خويش را در امتداد خاطره ها جا گذاشتى آه اى طبيب خسته دلان با گلاب اشك درد فراق را به دل ما گذاشتى عمرى نفس به شوق ولايت زدى و بس يعنى قدم به راه تولا گذاشتى آه اى شهيد! حال تو را غبطه مى خوريم وقتى قرار با گل زهرا گذاشتى پرواز تو به مقصد تبريز بود يا رفتى و جان به مشهد دل ها گذاشتى آه ای شهید خادم جمهور تا ابد داغی بزرگ بر دل دنیا گذاشتی @golchine_sher
🏴 شهید راه خدمت شد رئیسی عزیزِ جانِ ملّت شد رئیسی شده مهمان آقای رئوفم چه خوش اقبال و قسمت شد رئیسی @golchine_sher
ایران مرا بهار کرد ابراهیم کم خدمت ماندگار کرد ابراهیم ؟! یک عده مرفهین بی درد ولی گفتند مگر چکار کرد ابراهیم @golchine_sher
استان به استان با غَمِ مَردم هم در سفر هم در خطر بودی آخر “بهشتی” بودنَت رو شد مثلِ “رجایی” “باهنر” بودی اهل عمل بودی نه حَرّافی بودند دنبالِ پَشیمانیت حرّاف های بی عمل بودند ایرادگیرِ هر سخنرانیت آخر خودت را هم فدا کردی تا سهمِ مَردم همدلی باشد خاکی ترین بودی و باید هم کفش و عبای تو گِلی باشد تخریب گرها مغزِ مردم را با هر دروغی بود پُر کردند آری تورا ای مَرد مدت هاست با تیرِ تهمت ها ترور کردند حالا رقیبانت پشیمانند از آن همه حرفِ نسنجیده بدگویِ دیروزِ تو قَدرَت را تازه خودش هم شنبه فهمیده آن شب که میگشتَند دنبالَت در کوه و جَنگل نَه ! حرم بودی شاید میانِ صحنِ آزادی با حاج قاسم همقدَم بودی ما را نمی بینند مسئولین غرقند گاهی غرقِ خودبینی باید خودت در پُشتِ فرمانِ خدمت به خلقُ الله بنشینی انگار حالا هم پیِ مردم آشفته در کوه و کمرهایی حس میکنم حتی از آن بالا فکرِ ناهارِ کارگرهایی . سید خداحافظ برو امّا امشب نگاهی هم به حالَم کن من گاه گاهی نقدتان کردم سید حلالم کن حلالم کن… @golchine_sher
در انسجام بدرقه‌ات پا گذاشتیم گل بود فرش ما قدم هرجا گذاشتیم در شهر جای صحبتِ از تو گریستیم با اشک پای دفترت امضا گذاشتیم @golchine_sher
نام تو ذکرِ کوه بود آن شب چشم در جستجوت حیران شد آسمان رنگ غم گرفت و گریست جنگل از داغ تو پریشان شد ماهِ خونینِ سوخته در مِه! خبرِ رفتنت چه بُهتی داشت غم سنگین تو هزاران "آه" در دل هر وطن‌پرستی کاشت سمت مرزی‌ترین غروب‌آباد باغ سرخ تو ازچه‌رو گل داد؟ بالگرد تو ای ستاره‌ی شرق ناگهان از نفس زدن افتاد "بوده‌ای خادم الرضا(ع) عمری"... شب میلاد این سخن پیچید پای کوه انتظارِ تو این شد: برسی زود محضر خورشید آمد اردیبهشت بدرقه‌ات راه تو راه عشق و خدمت بود ای صبورِ صمیمیِ صادق مزد اخلاص تو شهادت بود استراحت نبود آیینت خستگی‌ناپذیری‌ات شد رسم ای به قربان مردمِ چشمت! شاد شد از غمِ تو تنها خصم پر گشودی به مشهد آخرسر تا نماند به قلب ایران غم تا نمانند باز دلتنگت دسته دسته کبوتران حرم @golchine_sher
تجسم سفر عشق، بى تو آسان نيست شبى به سردىِ شب هاى سرد هجران نيست تمام خاطره ها را به باد خواهم داد اگرچه همدمى امشب به غیر باران نيست بخواب؛ خستگى ات را صدا مزن ديگر بخواب؛ بعد تو شوری در اين نيستان نيست چگونه زخم تو را مرهم آورم؟!،سخت است به جز حريم رضا(ع)، درد را كه درمان نيست قسم به اين شب جمعه كه ليلة الدفن است كسى شبيه تو در صحن دوست، مهمان نيست به سوز روضه ات اى خادم الرضا سوگند نشان نوكريت پشت ابر پنهان نيست قسم به جان تو اى جان پناه محرومان! قرار بی تو به دل های سوگواران نيست سفر به خير و سلامت، غروب شعرانگيز! پس از تو حال غزل نيز رو به سامان نيست @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در صحن و رواق رضوی آوردند در زیر چراغ رضوی آوردند بر شانه ی شهر خادم ملت را گل بود به باغ رضوی آوردند @robaiiyat_takbait
رئیس باشی و در جمع خادمان باشی خدوم باشی و سرمشق حاکمان باشی نشان خادمی‌ات هشتمین امام دهد رئیس هشتم جمهور مسلِمان باشی شروع دولت و پایان خدمتت رضوی و بُهت طالع سعد منجمان باشی امیر دیپلماسیّ عزت و قدرت و مرد میدان با حاج‌قاسمان باشی امید روشن مستضعفان و مظلومان و خار چشم و دل‌آشوب ظالمان باشی به عالَمی برسانی صدای قرآن را دلیل عزّ و مباهات عالِمان باشی برای حق شده تا پای جان جهاد کنی نماد «خسته مبادِ» مقاومان باشی اگر چه صائم و صابر به ناسپاسی‌ها به رسم منتظران جزء قائمان باشی رضای قلب امامت اراده‌ات باشد و یک مجسمه از عزم عازمان باشی نه شش کلاس، که یک عمر خوانده باشی عشق دبیر درس خلوص معلمان باشی شهید باشی و جلاد خوانده باشندت شهید زخم زبان مهاجمان باشی به خیرخواهی بدخواه‌های خود مشغول و اشک بدرقه‌ی چشم نادمان باشی خبر نداشته باشند از قرار تو و شب تولد عشقت در آسمان باشی @golchine_sher
آن شب که به بغض‌ها گرفتار شدیم تا صبح دل‌آشوبِ غمِ یار شدیم نفرین به مه و هوای ابری کردیم از جنگل و بالگرد بیزار شدیم (مهرآفرین) @golchine_sher
خستگی و سید والامقام ؟! بر تلاش و همتِ پاکش سلام لحظه ای از راه حق غافل نشد بر حقیقت داشت عمری التزام در طریقت منحرف از ره نشد بود بی شک راه او راه امام با گلاب و اشک و گل شد بدرقه زخمِ ما بی او نیابد التیام خالصانه روز و شب خدمت نمود تا گرفت اجرِ خودش با احترام در شب میلاد مولایش رضا (ع) با رضایت داد جان بهرِ نظام تا شود روشن شبِ تاریکِ ما چهره اش گردید چون ماهِ تمام باد و باران سدِّ راهِ او نشد با شهادت یافت کارش انسجام جاودان شد در دلِ ایرانیان تا بماند وحدتِ ما مستدام روحِ او پرواز کرد از ورزقان آفرین ( شایق) بر آن عالی مرام @golchine_sher
غزل_همدردی ...! به دست حادثه، گُل شاخه شاخه پرپرشد فضا به رایحه ی لاله ها معطّر شد چنان گریست در این داغ، ابر همدردی که جاده جاده جماعت، به غم شناور شد دوباره مسئله ی همزبانی اوج گرفت دری و فارسی باهمدیگر برابرشد فقط نه غمزده زین ماجرا دل «تهران» که دیدگان پریشان «بلخ» هم ترشد در این عزا دل تاریخ ما به درد آمد از این عزا همه احساس ها مکدّر شد نشست خاک «خراسان» به سوگ فرزندش برای مردم این مرز کهنه، مادر شد گِره گِره همه پیوندها به هم آمیخت درخت همدلی در بین ما تناور شد کتاب قصه ی همسایگی به حرف آمد مرور صفحه ی همبستگی میسّر شد شکوفه داد هم آوائی، زیر این باران نشای نوشده ی دوستی صنوبر شد فراق «مشهد» و شهر «مزار» ممکن نیست چرا که این دو حرم، تا ابد برادر شد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با نیت خالصانه در خدمت بود دنباله رُوی ولایت و ملت بود در نظمِ نوینِ چند قطبیِ جهان او مظهر دیپلماسی قدرت بود @golchine_sher
در جنگلی از ابر و مه ، همخواب باران بود رودی که عمری مثل یک دریا خروشان بود با شال سبزی در کنار صخره قامت بست ایاک نعبد خوانده و ، در قلب میدان بود چشمان آهو در خراسان اشک غم می‌ریخت باران ولی در ورزقان دنبال جیران بود انگشتری از دست مردی بر زمین افتاد آن‌شب تمام جلگه ها ملک سلیمان بود ملک سلیمان گفتم و بغضم دوچندان شد یک شب همین دلشوره‌ها در شهر کرمان بود از جنس جمهوری کسی می‌آمد و ... ای‌کاش آن‌شب تمام صحن جمهوری چراغان بود از خون سرخ آل‌هاشم ، آل‌ابراهیم در جنگلی پر از شقایق عید قربان بود بعد از هزار و یکصد و اندی ، شب یلدا چشم انتظار خنده‌ی صبح بهاران بود از ساحل رود ارس ، یک مرد بارانی می‌آمد و مهمان سلطان خراسان بود @golchine_sher
خادم جمهور تبسم بر لبان روستایی دور بودی تو چراغ خانه بی بی گل رنجور بودی تو مبادا تشنه و تاریک باشد کلبه ای در کوه به فکر مردم افتاده ی مهجور بودی تو   دلت با رفتنِ استخر یا ویلا نمی شد شاد به لبخندی که می زند کودکی مسرور بودی تو تو هم مثل بقیه می نشستی گوشه ای راحت خودت را درد سر دادی ،مگر مجبور بودی تو؟ میان کوچه ها شد دفتر کارَت،چه شد میزت؟ رییس ما نبودی،خادم جمهور بودی تو شهادت باید آخر قسمتت می شد، دلاور مرد! که عمری با شهیدان خدا محشور بودی تو @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
شب هجران تو آشفته کرده خواب دنیا را و رأس ساعت اردیبهشت آورد یلدا را خدا بر سینه‌ی بی طاقت شب، صبر خواهد داد مگر طاقت بیارد روضه های صبح فردا را میان شعله بین عاشق و معشوق فرقی نیست تو حس کردی بلای سوختن را، ما تماشا را خبر این است، ابراهیم در راه گلستان سوخت خبر این است، حس کرد عاقبت آغوش مولا را به صفحه صفحه‌ی سرخ مقاتل بارها دیدم به آتش می‌کشد تقدیر، فرزندان زهرا را برایت ابرها پیراهن مشکی به تن کردند مگر در سایه بنشانند این تن‌های تنها را برای فاتحه خوانی، برای تسلیت، باران کنارت می‌رساند قطره قطره دستِ دریا را پر از بی‌تابی و اشک و غم و اندوه می‌گشتیم میان کوه و جنگل را، میان دشت و صحرا را چه کردی که تمام روضه ها را در تو می‌بینیم عطش را، سوختن را، گم شدن را، ارباً اربا را من از بی‌تابی قلب محبان تو فهمیدم تو با خون خودت بیدار کردی غیرت ما را @ahmadiraninasab
بام خدا را ببین و هشت کبوتر هشت گل سرخ و هشت نخل تناور با یکی از هشت گل، بهار می‌آید عطر عبایش در اين هواست شناور رایحه‌ی جنت‌الرضاست گمانم دامنه‌ی کوه را گرفته سراسر فاطمه در بر کشیده‌است پسر را درّه منور شده‌ست و دشت، معطر لاله‌ی خوشبوی از بهار، گذشته ساعت لبخند توست ای گل پرپر ای که سرت را گذاشتند شهیدان در دل آن کوه روی دامن مادر این نفس آخر تو بود که می‌گفت شاه امانم بده در این دَمِ آخر @golchine_sher
کسی که دغدغه اش درد و رنج مردم بود در اوج غصه و غم بر لبش تبسم بود اگر چه باغ نگاهش تب شقایق داشت دلش به خرمی خوشه های گندم بود دلی به وسعت دریا و در خروش، اما سکوت بود و لبالب پر از تلاطم بود میان آن همه نامردمی و بد عهدی تمام روز و شبش در پی تفاهم بود رئیس دولت و دلسوز آب و خاک وطن مرید و خادم جدش امام هشتم بود به جای تکیه زدن  بر اَریکه ی قدرت همیشه و همه جا در میان مردم بود شراب شهد شهادت به راه خدمت خلق به سر کشید آنگه که مست ازین خم بود @golchine_sher
سکوت دشت در خود داشت اندوهی فراوان را به هم می‌ریخت طوفان تک نوازیهای باران را مُشوَّش بود وسرگردان به دور خویش می‌پیچید ارس، می‌دید از بالا، مصیبت‌های طوفان را ز شرم خویش کوهستان، فرو بردند در مه سر مجسم کرد چشمانم، تنی سر در گریبان را به ناگاه از افق‌ها بالگردی سر برون آورد که در خود داشت جمع بی‌بدیلی از سواران را ارس، فریاد زد: برگرد! این بیراهه ایمن نیست مبر با خود میان توده‌های ابر یاران را ندارد روزگار ما بسی اینگونه گوهرها جوانمردی کن و برگرد خوش داریم مهمان را ولیکن بالگرد آندم، میان ابرها گم شد کسی دیگر ندید از دور آن جمع پریشان را به دور خویش چرخید و فرود آمد به قلب سنگ نمایان کرد پیش چشم ما غم‌های دوران را وطن شد رو به سمت شرق، باران بود و حیرانی صدا زد از صمیمِ قلبِ خود شاهِ خراسان را ندا آمد که ابراهیم وارد شد به قربانگاه به چشم دل تماشا کن گلستان را گلستان را خبر پیچید در گوش تمام کوچه های شهر به سیل اشک خود شستند خوب و بد خیابان را... @golchine_sher
چهل_روز_گذشت صدا پیچیده در کوه مه آلودی، صدای کیست؟ به روی ابرهای این حوالی ردپای کیست؟ نگاه قاصدک ها بی خبر در حیرت و اندوه ندانستند اما این صدای آشنای کیست؟ صدایی مانده از روز ازل در سینه کوه است ملائک می شناسند این صدا قالوا بلای کیست گلستان گشته کوهی که به دل آتشفشان دارد صدا این بار می گوید که شرح ماجرای کیست به ابراهیم نازل شد تمام محکمات کوه چه بشکوه است می دانم طنین ربنای کیست صدا پیچید در کوه و به هر وادی رسید اندوه میان چشم های غرق حیرت، این عزای کیست؟ @golchine_sher
🌹کُنج آرام حریمت🌹 نمی خواهم به جز آیینه ها هم صحبتی دیگر به غیر از کنج آرام حریمت خلوتی دیگر تمام عمر میزان بوده ام با صبحِ دیدارت گمانم می رسد وقت عبورت ساعتی دیگر غنیمت می شمارم لحظه ی ناب اَذانَت را هم آوای قنوتت می شوم در رکعتی دیگر بخوان از بیکرانِ عاشقی همواره جانم را رها از تنگنای این قفس، در وسعتی دیگر به دریا می رسانی عاقبت این رود گریان را ندارم جز تلاقی با نگاهت حاجتی دیگر بیا تقدیمت ای شمع نهان خاکستر عمرم ندارم بعد از این پروانگی ها حسرتی دیگر غروب است و غمی شیرین نشسته در دل و جانم غروب است و نمی خواهم پس از این غربتی دیگر @golchine_sher