برای شادیِ روحم کمی غــزل، لطفاً
دلم پراز غم و درد است راهِ حل لطفاً...
همیشه کام مـــــرا تلخ میکند دنیـا
به قدرِ تلخیِ دنیــــایتان عسل لطفاً...
مرا به حالِ خودم ول کنیـــــد آدمهـا
فقـــــط برای دمی گریـــــه لااقـل ،لطفاً...
کسی میانِ شما عشق را نمـــیفهمد
ادا دروغ بساست اینهمه دغل لطفاً...
کجاست کوهکنـــــی تا نشان دهد اصلاً
بهحرف نیست کهعاشق شدن عمل لطفاً...
به زور آمـــــده بودم، به اختیـار مــــرا
ببر به آخرِ دنیـــــا از ایـن محــــل لطفاً...
نمانده راهِ زیادی کنــــارِ قبرستـــــان
پیاده میشوم اینجا،همیـن بغل لطفا...
#فرزاد_نظافتی
@golchine_sher
برای فتح تو ترفند من یقینی نیست
که ناشناختهتر از تو سرزمینی نیست
تو باردار هزار احتمال مجهولی
که در هوای تو امکان پیشبینی نیست
بیا به متن مضامین عشق برگردیم
مناسب من و تو حاشیهنشینی نیست
به گریه رفتم و گفتم که دوستت دارم
ولی به بدرقهی اشک آستینی نیست
تمام مردم دنیا به دین خود باشند
برای من که مقدستر از تو دینی نیست
#هادی_محمدحسنی
@golchine_sher
آب را گل کردند
خشک شد دشت شقایق سهراب!
شاخه را باد شکست
صید شد آهوی بیچاره به دست صیاد
در قفس مانده قناری ز جفا و بیداد
ماهی قرمز کوچک در رود
کمکَمک خواند سرود!
از غم بلبل عاشق میخواند
که گل سرخ قشنگش ز جفا
خشک و پرپر شده بود...
و در آن بالا دست
در سر آبادی
کوزه بر دوش آمد
تا برد آب روان
آب اما گل بود
رنگ گلها همه زرد
لالهها پرپر و پژمرده و بلبل غمگین
آه ای سهراب تو نبودی و نبود آب زلال آسمان آبی نیست و محبت مرده
آه این منظر وحشتناک است
چشم من نمناک است
طعم گِل میدهد این آب چرا؟
ز چه رو فصل بهار سرد و بی روح شده
و درختان زردند برگها از پس یک بغض فرو میریزند
آه سهراب چرا آب گل آلود شده!
بغضهایم به گلو مانده و من بینفسم
آه سهراب بیا !
چشم بر راه توام
اینکه بر راه تو بنشسته خود تهمینه است
#م_کاظمی_پور
#هلیا
#عضوکانال
استقبالی از سهراب سپهری
@golchine_sher
فرش قرمز پهن کن در من که خون برگشته است
عقل این فرمانروای سرنگون برگشته است
سیلِ از کف رفتههای من به کوهش بازگشت
رنگ و رویم نیز شاید تا کنون برگشته است
هرکجا یک دست و پا گم کرده بودم یافتم
بعد از آن جنجال بی پایان، سکون برگشته است
می زنم زیرِ بساط ِچیزها بر میزها
خشم من بر چهرهی خوار و زبون برگشته است
مالک ِ بازارهای بَرده در من نیستی
فرصت تغییر اوضاع درون برگشته است
راه را غرق علامت های مصنوعی نکن
از مسیری غیر از این صحرا، جنون برگشته است
جز تو مضمونی ندارم تا فراموشش کنم
عشق برگردد، به میز آزمون برگشته است
سالها از سن رشد خویش دور افتادهام
آدمِ این غار از خواب ِ قرون برگشته است
در میانِ تاجِ نازت گور میکندی ولی
از میان گور، این محتاجِ خون برگشته است
#امیر_حسین_هدایتی
@golchine_sher
می بینمت در بادها در بادبانها
در قطره ها در موجها در بی کران ها
در عطر شبدرهای باران خورده و مست
در بقچه نان و پنیر باغبان ها
با کفشدوزک ها به نرمی می نشینی
بر دامن سرخ و بنفش زعفران ها
تاجی پر از گل روی گیسوی بهاری
پیچیده عطر دلکشت در بوستان ها
حس می کنم عطر تو را در دره و دشت
حتی کنار قوری چای شبان ها
در زیر چتر پاک باران بهاری
ذکر تو می گویند هر شب ناودان ها
یا نور و یا قدوس می خوانند هر روز
کبک و قناری بر فراز آشیان ها
دستان کوتاه زمین را می رسانند
هر شب به دامان بلندت ، نردبان ها
هرچند در بیراهه ها سرگرم باشند
سمت تو می آیند آخر کاروان ها
دورم نخواه ای مهربان!در دوری از توست
سوز و گداز سینه آتشفشان ها
#مرضیه_براتی
@golchine_sher
عشقت مرا
به صحرا
به کوه
به جنگل
به گندمزار
عشقت مرا
به تماشای بهار
به نشای پُر شکوهٔ شالیزار
عشقت مرا
به دریای چشمانت میکشاند.
چشمانت را
با گلِ سرخ مپوش
ای غریقِ نجات!
بگذار در آن غرق شوم.
#محمدرضا_فتحی
#عضوکانال
@golchine_sher
شدم درگیر چشمانت، تو از آغوش پائیزی
تو حتی با خیالت هم، به فکرم شعر میریزی
منم که تند و بی پروا، برایت شعر می گویم
تو هم برعکس من هستی، شدیدا اهل پرهیزی
برایت شعر میسازم، تمام خاطراتم را
تو خیلی ساده می گوئی، عجب شعرِ غم انگیزی
نگاهت آتشین باشد، ،دلت مانند یک برکه
گره در دست تو مانده، که ذوقم را برانگیزی
بیا خوبی کن و یکبار، صرف از فعل رفتن کن
چه بگریزی ز ابیاتم؟ که بر زخمم نمک ریزی
عجب چشمی تو داری که برایش شعر میسازم
تو هم در جام من هر دم، غمی روی غمی ریزی
#هوشنگ_ابتهاج
@golchine_sher
.شايد اگر گوينده ی راديو
ميدانست رفته اى،
با هيجان كمترى هواى امروز را عاشقانه
اعلام ميكرد...
#رضا_ناظمى
@golchine_sher
ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من
ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من
با من بمان و سایه ی مِهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهر تو ای مهربان من!
کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
@golchine_sher
چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدی
دل سپردی و برای دگری یار شدی...
بعدِ دل کندنت از من دلت آرام گرفت؟
خوب شد زندگی ات؟ یا که بدهکار شدی..؟
بیتو اینجا خبری نیست بهجز غصه و درد
حال خوش بودی و رفتی و دل آزار شدی...
بودنت، پنجرهای باز به رویاها بود
ناگهان پنجره را بستی و دیوار شدی...
عشق را با طمعِ منطق خود تاخت زدی
تا نهایت به دلت سخت بدهکار شدی...
تو خودت خواستی از قصهی من پر بکشی
پس نگو کار خدا بوده و ناچار شدی...
حسرت یارِ تو بودن بهدلم ماند کهماند
آخرین خواستهام،قسمت اغیار شدی...
منکه در حد پرستش بهتو دلبسته شدم
من چهکردم که تو اینگونه جفاکار شدی..؟
پشت کردی بهمن ایناز غزالِ غزلم
شیر را پس زدی و طعمهی کفتار شدی...
مرگِ دل،نقطه ی آغاز فروپاشیهاست
حیف و صد حیف که تو دیر خبردار شدی...
#حمیدرضا_گلشن
@golchine_sher
باختم!
صادقانه میگویم،
شرمم رابه چشمهایش،
قلبم رابه حرفهایش
و عمرم رابه وعده هایش
اوکه ترکم کرد ناگهان خودم راهم باختم
منِ مال باخته ی دلباخته ی خودباخته،
شایدباورتان نشود،
دوستش دارم هنوز...
#لیلا_فرهمند
@golchine_sher
کدام شیشه ی همسایه را شکسته کمانم؟
که مثل کودکی ام رفته اید زیر زبانم
دوباره آمده ام بعد بیست و پنج زمستان
که گرد غربت این خانه را کمی بتکانم
دوباره آمده ام دست بردلم نگذارید...
شکستنی است ،مکوبید مشت بر چمدانم
هنوز کفر مرا در می آورید و همینید
شما فرشته بمانید من هنوز همانم
نشسته ام به تماشا صدای شیشه به گوشم
که می زنند از این ضرب باد،زخمه به جانم
به کوچه ،زمزمه های غریب دستفروشی ست:
بهار آمد و دستم نمی رسد به دهانم
نشسته ام برسد باز ،بوی چادر گلدار
به مادرم مگر این شعر تازه را برسانم
منم شکسته سراسیمه قلکی که ندارم
تو نیستی ودراین شهر،تخته است دکانم
هنوز مانده بر این "تیر برق"،مشق شب من
هنوز مانده براین تک درخت،خط ونشانم
دعا کنید از این شهرِ بی پرنده بکوچم
دعا کنید در این عصر بی پرنده نمانم
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
صبح است و صبا مشک فشان می گذرد
دریاب که از کوی فلان می گذرد
برخیز چه خُسبی که جهان می گذرد
بوئی بِستان که کاروان می گذرد
#مولانا
@robaiiyat_takbait
مرز تنِ تو با وطنِ من زیاد نیست
ویزای سرزمین تن من زیاد نیست
دریای من! تمام مرا در خودت بگیر
سطحِ جزیرۀ بدن من زیاد نیست
مشکل گشودنِ گرهِ گیسوان توست
چون دکمه های پیرهن من زیاد نیست
یاد تو. عشق تو. غم تو. آرزوی تو :
تعداد مردم وطن من زیاد نیست
صیاد پیرم آه پری فرق تور تو
با رشته رشتۀ کفن من زیاد نیست
من مثل روح شعر غریبم مرا بخوان
در این زمانه هم سخن من زیاد نیست
فانوس خستۀ شب این ساحلم سحر
برگرد! عمر سوختن من زیاد نیست...
#محمدسعید_میرزایی
@golchine_sher
همین دقیقه، همین ساعت... آفتاب، درست
کنار حوض، کمی سایه داشت روز نخست
تو کنج باغچه، گلهای سرخ میچیدی...
پس از گذشتن یک سال، یادم است درست
ببین چگونه برایت هنوز دلتنگ است
کسی که بعد تو، یک لحظه از تو دست نشست
چقدر نامه نوشتم... دلم پر است چقدر
امید نیست به این شعرهای سادهی سست
دوباره نامهی من... شهر بیوفا شدهاست
چه خلوت است در این روزها ادارهی پست!
#نجمه_زارع
@golchine_sher
دلم جنگل...دلم باران...دلم مهتاب میخواهد
دلم یک کلبهی چوبی کنار آب میخواهد
چنان دلگیرم از دنیا که ترجیحا دلم شعری...
پر از تصویر موزون و خیالی ناب میخواهد
قلم دستم به دامانت، بکِش یک دسته مرغابی
که دل آرامشِ محضِ لبِ تالاب میخواهد
جهانی خالی از وحشت، نه کفتار و نه سگ باشد
دلم یک جنگلِ سبزِ پُر از سنجاب میخواهد
تمامِ حسِ شعرم را بگنجان در غزل امشب
که این تصویر رویایی فقط یک قاب میخواهد
اتاقی از اقاقی را برایم فرش کن در شعر
که ذهن خسته ی شاعر دو ساعت خواب میخواهد
نعشه ﯼ ﺷﻌﺮﻡ ﻭﻟﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻤﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﺸﻢ
ﮔﻮﺷﻪ ﺩﻧﺞ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺑﯽ ﻗـــﺮﺍﺭﯼ ﻣﯿﮑﺸﻢ
ﺗﮑﻪﻫﺎﯼ ﺧﺎﻃـــﺮﺍﺗﻢ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﭼﯿﺪﻩﺍﻡ
ﭘﺸﺖ ﻋﮑﺲ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ،ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﺸﻢ
#محمدرضا_نظری
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨
Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
اگر ابری شوم در دست تو احساس می بارم
برایت اشک را چون خوشه ای الماس می بارم
برای روزهایی که دلت بدجور غمگین است
کنارت بی حد و بی مرز و بی مقیاس می بارم
برایت می دوم تا جاده ی تهران و چالوس ات
همان جا در کنار باغی از گیلاس می بارم
اگر حتی شود در چارراهش عشق می کارم
غزل ها را کنار این عوام الناس می بارم
شبیه نم نم باران به دور حلقه ی چشمت
جلوی دوربین مات هر عکاس می بارم
قلم را میزنم در خون و روی تخته نرد عشق
برای چرخش شیش و چهارِ تاس می بارم
نکش آهی به روی لب که در دیوان شاهانی
شبیه قل قل قلیان شاه عباس می بارم
تو خواهی رفت می دانم ولی باور کن آن لحظه
که من با گردنم در حلقه های داس می بارم
#زینب_حسامی
#عضوکانال
@golchine_sher
چشمان تو آماده ی صد شلیک است
شلیک بکن فتح و ظفر نزدیک است
آن چشم که عِینُ الاَسَدَش می نامند
در نقطه زنی موشک بالستیک است
#فرامرز_میرشکار
#عضوکانال
@golchine_sher
خیلی دِلم خواست که حالا کنارم باشی،
امّا نیستی،
تو آنجایی،
و آنجا نمیداند
که چِقدر خوشبخت است...
#ناظم_حکمت
@golchine_sher