Aron Afshar - Pedar.mp3
4.07M
پدر یعنی شونه ی مردونه
#عاشقانه_با_حضرت_پدر
عیدمون مبارک🌱🌺
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو…
تو کجایی پدرم…؟!
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو…
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا…
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو…
جانِ من حرف بزن!
امر بفرما پدرم.
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو…
کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو…
پدر ای یاد تو آرامش من…!
امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟!
جانِ من زود بیا
بغلم کن پدرم…!
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو…
به خدا دلتنگم!
رو به رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار…
گرچه از دور ولی، من تو را میبوسم
آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو.....
چقدر دلم برایت تنگ است.....
❤️روزت مبارک پدر آسمانی من
#روز_پدر
#روز_پدر_مبارک_باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر یعنی گرمی یک خانه... 🌱❤️
روز پدر بر همه پدرهای خوب سرزمینمون
مبارک باد. 💐
پدرهای عزیز سایهتون مستدام 🙏🌹
🔻 آهنگ "پدر"
🎙 با صدای آرون افشار
#میلاد_امام_علی
#روز_پدر
آن که مبهوت زصبرش شده ایوب صبور
🖤معدن صبر به صحرای بلا زینب بود
آن که بعد از شه لب تشنه به هنگام بلا
🖤قد علم کرد به میدان وفا زینب بود
🏴🏴 #وفات_حضرت_زینب (سلام الله علیها) تسلیت باد 🏴🏴
مکتب زینبی.mp3
5.51M
شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
پادکست 🎧
حاج قاسم
استاد رائفی پور
استاد محمد شجاعی
#حضرت_زینب
#شهادت_حضرت_زینب
هرچند پای خستۀ زینب توان نداشت
هرچند بین قافله جانش امان نداشت
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
جز گیسوان غرق به خون روی نیزهها
در آتش بلا به سرش سایهبان نداشت
آیا به جز حوالی گودال، ساربان،
راهی برای رفتن این کاروان نداشت؟
یک شهر چشم خیره و... بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت!
#یوسف_رحیمی
#حضرت_زینب_س_مصائب
در مجلس ابنزیاد غوغایی بود مردم گرد هم آمده بودند.
سر مطهر شهدا را وارد مجلس کرده بودند و کاروان غریبان را با غل و زنجیر ...
ابن زیاد سرمست از غرور ، رو به #زینب_کبری علیها السلام کرد و با سرزنش گفت:
کار خدا، با براد خود حسین را چگونه دیدی؟
زینب علیها السلام در اسارت ، مصیبت دیده ،
و داغ فراق چشیده پاسخ داد:
مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا ، جز زیبائی هیچ چیز ندیدم
آنها گروهی بودند ، که خداوند برایشان شهادت را نوشته بود، پس به قتلگاه خود شتافتند
ولی تو دادگاهی در پیش داری و باید به کارهایت پاسخ دهی و در آن روز ای پسر زیاد ، چه پاسخی توانی داشت؟