eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
28هزار ویدیو
157 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر جهت انتقاد یا پیشنهاد @golchintap1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه درحال نمازخوندن برای امام حسین (علیه‌السلام) گریه کنیم، نماز باطل می‌شه؟ 📚 آیات عظام امام، رهبری و نوری: بله. بنابر احتیاط واجب، نماز باطل می‌شه. در نماز، فقط از ترس خدا و برای آخرت می‌شه گریه کرد. 📚 آیت‌الله مکارم: بله. نماز باطل می‌شه. در نماز، فقط از ترس خدا و برای آخرت می‌شه گریه کرد. 📚 آیت‌الله سیستانی و وحید: اگه با قصد قربت و نزدیک‌شدن به خدا باشه، اشکال نداره. 📚 آیات عظام بهجت، زنجانی، مظاهری و تبریزی: اشکال نداره.
💠 یکی از مهترین پیامهای فراموش شده عاشورا شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود و آن حق را ادا کند که خداوند شهادتش را نمی پذیرد. او به جهانیان فهماند که حتی شهید شدن درراه خدا در کربلا بالاتر از رعایت حق الناس نیست. در عجبم از کسانی که هزاران گناه میکنند. و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست. تصور مردم از حق الناس همان مال مردم خوردن است که تصور صحیحی است ولی رعایت اصول و قواعد عرفی و قانونی و عواطفی دیگران هم حق الناس است. دل شکستن پدر مادر و خواهر و برادر به طرق مختلف کم محلی بی محلی و.... همسایه آزاری مردم آزاری به هرطریق ... گران فروشی و کم فروشی و کم کاری همه ی اینها حق الناس است و با یک گریه ی شما پاک نمیشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• دلتنگی جزئی از این زندگی‌ست غم جزئی از این زندگی‌ست شادی، لبخند، اشک، جزئی از این زندگی‌ست. باید تجربه کرد، باید قبل از رفتن، همه چیز را تجربه کرد. مانند مسافری که اینهمه راه آمده تا ببیند و بچشد و بشنود و لمس کند و برگردد. باید طعم و عصاره‌ی همه چیز را چشید باید تفاوت عمق اندوه و شادی را تشخیص داد باید آرامشِ بعد از گریه‌ها و لبخندهای طولانی را تجربه کرد باید عاشق شد، دلتنگ بود، اشتیاق داشت، در آغوش کشید. باید تلاش کرد و به دست آورد و از دست داد. باید سفر کرد و باید آدم‌های تازه‌ای را ملاقات کرد و باید درودها و بدرودهای بسیاری گفت و باید طلوع‌ها و غروب‌های بسیاری را با احساسات متفاوتِ بسیاری به نظاره نشست. باید دید و شنید و فهمید و خواند و دانست و آموخت و رشد یافت و آسیب دید و تجربه کرد باید همه چیزِ این جهان را به قدر گنجایش فهم و درک و پذیرشِ گونه‌ی انسان، تجربه کرد... 🍒☘🍒☘🍒☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده
ملکا _ سراج.mp3
8.55M
مناجت ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌
13.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا باب الحوائج همه حاجتمندان به حاجت دلشون برسن🤲😭😭 یا باب الحوائج قمر بنی هاشم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 پنج راهکار امام حسین علیه السلام برای مرد گنهکار 🔹امام جمعه شهریار حجت الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫 پیرمردی بود که وردی می‌خواند و باران باریدن می‌گرفت. در قبال این کار دو سکه می‌گرفت. پیرمرد شاگردی داشت که به او کمک می‌کرد. پسرک در طول سال‌هایی که شاگردی پیرمرد را کرده بود، ورد باران را یاد گرفته بود. یک روز با خود فکر کرد که دیگر می‌تواند کسب و کار خود را داشته باشد. پس کنار کلبه پیرمرد باران‌ساز، دکه‌ای ساخت و بر سردرش نوشت باران سازی با یک سکه. از قضا خشکسالی آن سال بیشتر از سال قبل بود. چند روزی مشتریان زیادی آمدند و جوان هم از رونق دکه بسیار شادمان بود. آنان را راه انداخت و روستاییان هم دعاگویان و شادمان به سمت مزارع تکیده رفتند و چشم به راه باران شدند.دو روزی گذشت. دکه جوان پرمشتری بود. باران‌ساز پیر هم مانند همه آن روزها عصایش را زیر چانه خود نهاده بود و جلوی در کلبه خود، روی چارپایه‌ای نشسته بود و در انتظار مشتری بود. ناگهان روستاییان با نگرانی و فریاد آمدند به سمت دکه باران‌ساز جوان که به فریادمان برس، زندگی‌مان رفت. معلوم شد به ورد جوان باران باریده بود ولی سر ایستادن نداشت و سیلی خانمان سوز به راه افتاده بود. باران‌ساز جوان نمی‌دانست چه کار باید بکند. او نمی‌دانست که باران‌ساز پیر دو ورد داشت؛ با یکی باران می‌ساخت و با دومی باران را می‌گفت تا بایستد و جوان این دومی را نیاموخته بود. پی نوشت : آیا شما ورد دوم را می‌دانید؟ آیا همه وردهای کسب و کارتان را بلدید؟ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا