گفت : زندگی مثه نخ کردن سوزنه
یه وقتایی بلد نیستی
چیزی رو بدوزی، ولی چشمات انقد
خوب کار میکنه که همون بار اول
سوزن رو نخ میکنی،
اما هر چی پخته تر میشی،
هر چی بیشتر یاد میگیری
چجوری بدوزی، چجوری پینه بزنی،
چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن.
گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی
برسه که هم بلد باشی بدوزی،
هم چشات اونقد سو داشته باشن
که سوزن رو نخ کنی؟
گفت: چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم چطور مگه؟
گفت : آخه مشکل اینجاست،
وقتی که هم بلدی بدوزی،
هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی
نه نخ داری، نه سوزن ...
آرامش دستانت را
از کجا به ارث بُرده ای
که تا قفلِ دستم میشود
اینِ منِ ناآرام را
آرام میکند
هیچ درختی به خاطر
پناه دادن به پرنده ها
بی بار و برگ نشده است،
تکیه گاه هم باشیم ...🕊
مهربانی سخت نیست!
مهربانی بیاموزیم
:
الهی..
چون "حاضری" چه جویم
و چون "ناظری" چه گویم؟
الهی...
"میبینی و میدانی"
و برآوردن میتوانی...
الهی...
از "من دعایی و از تو نگاهی"
♥️| 𝓓𝓮𝓭𝓲𝓬𝓪𝓽𝓮𝓭 𝔀𝓲𝓽𝓱 𝓵𝓸𝓿𝓮 ༅࿐✾
تا ڪے غروب را بهــانہ این گریہ ها ڪنم
وقتے دلیــل واضـح دل تنگیــم توئـے...!
#بفرس_براش
❤️😔😔😔😔😔
ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ!..
ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍنى ﭼﻪ ﺑﮕﻮيى، ﭼﻪ ﭘﺎﺳﺦ دهى ﻭ ﯾﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﮕﻮيى ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ!
ﮔﺎهى ﻧﮕﻔﺘﻦ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﺒﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ... ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ.
ﯾﮏ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ سعى ﮐﻦ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﺩﺍﺭ، ﺳﮑﻮﺕ كنى ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩهى ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﻨﺪ...
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ ﭼﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭِ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺁﻣﺪ، كسى ﺭﺍ
ﻣﻘﺼﺮ ﻧﮑﻦ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﯿﻞِ ﺍصلى ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺎبى!
ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎيى ﮐﻪ ﺣﺲِ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺳﮑﻮﺕ
ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﺖ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﮐﻨﺪ ﻭ تصميمى ﺩﺭﺳﺖ
ﺑﮕﯿﺮﺩ.
👌ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎيى " ﺳﮑﻮﺕ" ﭘﺎﺳﺦِ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﺭﺩﻫﺎﺳﺖ.
#گلچین تاپ ترینها
🌹 @golchintap 🌹
ڪاش "دنیا"
طوری بود ڪه
هیچکس به ڪسی
" نیاز" نداشت
اونوقت آدمها
"مطمـئن" میشدن
ڪسی ڪه
"سراغشون" رو میگیره
"دوسشون" داره"
زندگی در گذر است.
آدمـــــی رهگـذر است.
زندگی يک سفـــر است.
آدمــــی همسـفر است.
آنچه می ماند از او...
راه و رســــم سفر است.
رهگذر می گذرد ...
رازِ آرامش در این است ؛
وقتی می بینید کسی کاری به کارتان ندارد ،
کاری به کارش نداشته باشید ...
همین !!!
1_7096666100.mp3
8.23M
باران که میبارد دلم میخواهد
تمام خیابان ها را بیادت قدمبزنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پند یک پدر پیر در حال مرگ به فرزندش:
•منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن🌸
همه رهگذرند🌸
•زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند
مراقب حرفهایت باش🌸
•به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت
گذشت داشته باش🌸
•گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد🌸
خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن🌸
•انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.🌸 اگرصدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرور مردان بود.🌸
•قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هايت را به پیش خدا گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش.🌸
•انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فکرش🌸
از حیف نون پرسیدن خواهرت ازدواج کرد؟🤔
گفت دوماهه !😍
پرسیدن با کی؟🤔
گفت غریبه نیست؛ دامامونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند لحظه #آرامش
ᴬ ᶠᵉʷ ᵐᵒᵐᵉⁿᵗˢ ᵒᶠ ᵖᵉᵃᶜᵉ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند لحظه #آرامش
ᴬ ᶠᵉʷ ᵐᵒᵐᵉⁿᵗˢ ᵒᶠ ᵖᵉᵃᶜᵉ
💫عشق را باید با تمام گستردگی اش پذیرفت، تنها در جسم نمی توان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا. در آینه، در خواب، در نفس کشیدن ها انگار به ریه می رود، و آدم مدام احساس می کند که دارد بزرگ میشود.
#عباس_معروفی
ﺟﻌﺒﻪ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﺮﻡ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ , ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺟﻌﺒﻪ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﻼﺱ ﺩﺭﺱ ﺁﻭﺭﺩ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﮐﻼﺱ ﺭﺳﻤﯿﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ , ﺍﺳﺘﺎﺩ ﯾﮏ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﺳﭙﺲ ﭼﻨﺪ ﻗﻠﻮﻩ ﺳﻨﮓ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ . ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ , ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺁﯾﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؟
ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﻠﻪ , ﭘﺮ ﺷﺪﻩ .
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺳﻨﮓ ﺭﯾﺰﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻗﻠﻮﻩ ﺳﻨﮓ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﺧﻞ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ . ﺑﻌﺪ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﮐﻤﯽ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺭﯾﮓ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﻓﻀﺎﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﯿﻦ ﻗﻠﻮﻩ ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﺑﻠﻐﺰﻧﺪ . ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺁﯾﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؟
ﻫﻤﮕﯽ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ : ﺑﻠﻪ , ﭘﺮ ﺷﺪﻩ !
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﺮﺩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻣﺸﺖ ﺷﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ . ﺫﺭﺍﺕ ﺷﻦ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻓﻀﺎﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﯿﻦ ﻗﻠﻮﻩ ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﻭ ﺭﯾﮓ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺍﺳﺘﺎﺩ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺁﯾﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؟
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﻫﻤﺼﺪﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻧﺪ : ﺑﻠﻪ , ﭘﺮ ﺷﺪﻩ !
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﺟﻌﺒﻪ ﯾﮏ ﺑﻄﺮﯼ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ . ﺁﺏ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﻀﺎﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﯿﻦ ﺫﺭﺍﺕ ﺷﻦ ﺭﺍ ﻫﻢ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ . ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺑﮑﻨﺪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺑﻠﻪ , ﭘﺮ ﺷﺪﻩ !
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ , ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﯿﺸﻪ ﻋﻤﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻗﻠﻮﻩ ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﻫﻢ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﻬﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻤﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﻼﻣﺘﯽ , ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ , ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺘﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ , ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻤﺎ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ .
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﺭﯾﮓ ﻫﺎ ﻫﻢ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻬﻤﻨﺪ , ﻣﺜﻞ ﺷﻐﻞ , ﺛﺮﻭﺕ , ﺧﺎﻧﻪ . ﻭ ﺫﺭﺍﺕ ﺷﻦ ﻫﻢ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺫﺭﺍﺕ ﺷﻦ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ , ﺩﯾﮕﺮ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﻭ ﺭﯾﮓ ﻫﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺻﺪﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﻮﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﻌﻄﻮﻑ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﻡ ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺘﺎﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﯿﺪ . ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﯾﺎ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﻗﺖ ﻫﺴﺖ . ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﻗﻠﻮﻩ ﺳﻨﮓ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﺎﻥ ﺑﺮﺳﯿﺪ , ﺑﻘﯿﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺣﮑﻢ ﺫﺭﺍﺕ ﺷﻦ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ .
تکرار مسواک زدن در همه
شبها دندانها را سفید میکند
و تکرار خاطرات
در همه شبها موها را...
ﮔﺎﻫﯽ ﻋﻤﺮ ﺗﻠﻒ
می شوﺩﺑﻪ پاﯼ ﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺱ…
گاﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ
ﺗﻠﻒ می شود ﺑﻪ پای ﻋﻤﺮ !
ﻭ ﭼﻪ ﻋﺬﺍﺑﯽ می کشد ﮐﺴﯽ ﮐﻪ
ﻫﻢ ﻋﻤﺮﺵ ﺗﻠﻒ می شود ﻫﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺶ..!