هدایت شده از حرف آخر • حکایت و پند •
📚#حکایت
🔹سالها پیش دو دوست همسفر شده بودند از کوهها و دشتها گذشتند تا به جنگلی پر درخت رسیدند کمی که در جنگل پیش رفتند صدای خرناس یک خرس قهوه ایی بزرگ را شنیدند صدا آنقدر نزدیک بود که آن دو همسفر از ترس گیج شده بودند یکی از دوستان از درختی بالا رفت بدون توجه به دوستش و اینکه چه عاقبتی در انتظار اوست
دوست دیگر که دید تنهاست خود را بر زمین انداخت چون شنیده بود خرس ها با مردگان کاری ندارند...
🔸خرس که نزدیک شد سرش را نزدیک صورت مسافر بخت برگشته روی زمین کرد و چون او را بی حرکت دید پس از کمی خیره شدن به او راهش را گرفت و رفت .
دوست بالای درخت پایین آمد و به دوستش که نشسته بود گفت آن خرس به تو چه گفت ، چون دیدم در نزدیکی گوشت دهانش را تکان می دهد . دوست دیگر گفت :
خرس به من گفت : با دوستی همسفر شو که پشتیبان و یاورت باشد نه آنکه تا ترسید رهایت کند
🔹به قول حکیم ارد بزرگ : «دوستی تنها برآیند نیاز ما نیست ، از خودگذشتگی نخستین پایه دوستی است» .
@Harf_Akhaar
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
همدیگر را دوست داشته باشیم؛
شاید فردایی نباشد ...
آدم های زنده به محبت نیاز دارند
و مُرده ها به فاتحه ...
ولی ما گاهی برعکس عمل میکنیم!!
به مُرده ها سر می زنیم و گل میبریم،
ولی راحت فاتحه زنده ها رو میخوانیم!
گاهی فرصت باهم بودن،
کمتر از عمر شکوفههاست!
بیائیم با هم مهربان تر باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه فرقی میکند
سیاه باشیم یا سفید💜
چه بسیار سیاهانی که
قلبهایی پاک و سپید دارند💜
وچه بسیار سفیدانی که
قلبهایی زنگار گرفته وسیاه دارند💜
انسانیت که داشته باشیم
همه هستی از آن ماست 💜
دل بستـــــن ...
مثل پـــــرت ڪردن سنگے تودریـــــاست
ولے دل ڪندن
مثل پیدا ڪردن همون سنگ
از دریـــــاست.