eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
1.9هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
27.5هزار ویدیو
154 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر کانال و گروه جهت انتقاد یا پیشنهاد @bondar1357 @golchintap1
مشاهده در ایتا
دانلود
نه تبسم، نه اشاره، نه سوالی، هیچ چیز ! عاشقی چون من فقط او را تماشا می‌کند..
با وفا خواندمت از عمد که تغییر کنی ؛ گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن ...
هدایت شده از  دلبرانه ❤️
💫خنده ات طرح لطیفیست که دیدن دارد ناز معشوق دل آزار خریدن دارد
هدایت شده از چکامه
💫قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را @chakame2💫
در جمعشان بودم که پنهانی دلم رفت باور نمی‌کردم به آسانی دلم رفت از هم سراغش را رفیقان می‌گرفتند در وا شد و آمد به مهمانی‌ دلم رفت رفتم کنارش، صحبتم یادم نیامد!! پرسید: شعرت را نمی‌خوانی؟ دلم رفت مثل معلم‌ها به ذوقم آفرین گفت مانند یک طفل دبستانی دلم رفت من از دیار «منزوی»، او اهل فردوس یک سیب و یک چاقوی زنجانی؛ دلم رفت ای کاش آن شب دست در مویش نمی‌برد زلفش که آمد روی پیشانی دلم رفت ای کاش اصلا من نمی‌رفتم کنارش اما چه سود از این پشیمانی دلم رفت دیگر دلم رخت سفیدم نیست در بند دیروز طوفان شد، چه طوفانی دلم رفت
با وفا خواندمت از عمد که تغییر کنی ؛ گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن ...
در جمعشان بودم که پنهانی دلم رفت باور نمی‌کردم به آسانی دلم رفت از هم سراغش را رفیقان می‌گرفتند در وا شد و آمد به مهمانی‌ دلم رفت رفتم کنارش، صحبتم یادم نیامد!! پرسید: شعرت را نمی‌خوانی؟ دلم رفت مثل معلم‌ها به ذوقم آفرین گفت مانند یک طفل دبستانی دلم رفت من از دیار «منزوی»، او اهل فردوس یک سیب و یک چاقوی زنجانی؛ دلم رفت ای کاش آن شب دست در مویش نمی‌برد زلفش که آمد روی پیشانی دلم رفت ای کاش اصلا من نمی‌رفتم کنارش اما چه سود از این پشیمانی دلم رفت دیگر دلم رخت سفیدم نیست در بند دیروز طوفان شد، چه طوفانی دلم رفت
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا آمدم خوش خط شود تکلیف شبها،آمدم نور یک فانوس باشم پیش پای روستا یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر راهیم می کرد قبرستان به جای روستا قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا
هدایت شده از دلارام | Dellaram
🍃 اونجا که میگه: «دیگران در تب و تاب🎈 شب عیدند ولی ✨ مثل یک سال گذشته، 🌱 به تو مشغولم من..!❣» ୭‌✨•❰❬ʲᵒⁱⁿ➪‌ @Dellaram_ir ❭•