دوست دارم یک شب تک تک آدمایی که بهم بدی کردن یا ترکم کردن رو توی یک مهمونی دعوت کنم، یک مهمونی گرم و دوستانه، ازونایی که همه باهم گپ می زنن، می خندن، بازی می کنن و می رقصن، واسشون استیک با سس قارچ مخصوصم و پوره سیب زمینی درست می کنم و گیلاساشونو از شراب پر می کنم، سر میز شام محیط و ساکت می کنم و برای همه چی ازشون تشکر می کنم، بهشون می گم: "ممنون از همه شما چون من رو به آدمی تبدیل کردید که سخت اعتماد می کنه، هم صحبت با هر کسی نمی شه، مستقل شده و هر کسیو به زندگیش و محیط شخصیش راه نمی ده، فهمیده به جز خودش و آیندش و خانوادش دیگه هیچی مهم نیست، دیگه می دونه می تونه تا چه عمقی از تاریکی پیش بره و دوباره به مسیر برگرده، قوی شده و معدود چیزهایی می تونن توی حالش اثر منفی بذارن، ممنون از شما که باعث شدید یک نفر بهترین ورژن خودشو پیدا کنه و به یک آدم موفق و شکست ناپذیر تبدیل بشه." بعدش با لبخند بهشون می گم که معطل نکنن و از شام لذت ببرن تا منم بتونم چند دقیقه ی دیگه با فندک یکی از مهمونا سیگارمو روشن کنم و از دیدن لبخند خشک شده روی لباشون و خوردن سرشون وسط بشقاب و مردنشون لذت ببرم.
.....
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
❤️🔥قلب تشکیل شده از آدم هایِ بیخانمانی که تو قلبمون بهشون پناه دادیم، غصه هایی که به موقع بدون فوت وقت خوردیم، آرزوهای دست نیافتنیی که هر شب قبل خواب بهشون پر و بال دادیم، شادی های کوتاه و فراموش شدنیی که به خودمون بخشیدیم و حتی احساساتی که شیبِ ملایمی از پشیمونی به تصمیمامون میدن..
قلب آدما یه خونست خونه ای که یه خانواده توشه. دوتا پنجره و یه گلدون رو طاقچش یه مامانی که غرق آشپزیه یه بابایی که پای رادیو نشسته و یه دختر کوچولویی که زود به تختش رفته تا از ساعت دوازده، ساعت آرزوها جا نمونه و اون لحظه چشماش بسته باشه تا زودتر به آرزوهاش برسه.. خواستم اینا رو بگم که به اینجا برسیم: دریا زنده ترین و روح دار ترین مخلوق خدا بعد از آسمونه..آرامش داره چون قلب های زیادیو توی خودش غوطه ور کرده...قلبای گرمی که سرماشونو از دست دادن و آدمای کنج خونش نفس بریدن زیرش و برای همیشه به یه خونه ی سرد تبدیل شدن. خونه ای که هنوز رادیوش روشنه اما هیچ شنونده ای نداره! کی گفته که ساحل نماد مرگه اونم وقتی که موجای دریا بخاطر تپش های فرضی اون قلب هاست که به ساحل میرسن؟ اون قلب ها هنوز زندن!❤️🔥
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
♥️🍃
[عزیزترینم
شک ندارم خدا تو را
تماماً برای دلِ من آفریده!
وگرنه چه دلیلی داشت؛
انقدر شبیه آرزو های من باشی ؟! ]
4_5967389456112552763.mp3
942K
من در غم تو، تو در هواے دگرے
دلتنگ تو من ،تو دلگشاے دگری
در مذهب عاشقان روا ڪے باشد
من دست تو بوسم و تو پاے دگری
# استاد_معین
موسیقی پایانی امشب
🌹🍃
شیخی به چُرت بود که زنش وارد شد و به تعجیل بگفتا:
شیخا چه نشستهای که آش شله قلمکار دهند اندر هیئت
پس شیخ به عبا شد و با دیگ، سمت دروازه پیش گرفت. چون رسید کوی هیئت را، خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو. در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند ره زِ میان صف گشوده، بالای دیگ برسید دیگ آش نیمه یافت
پس آشپز را بگفت: دست نگاهدار که نذری را اشکالی هست شرعی
آشپز بگفت: از چه روی ای شیخ؟
خلق نیز به گوش شدند
شیخ بگفت: قصاب بدیدم به بازار که گوسپندِ تازه ذبح بکرده، سر به کناری نهاده بود. چون زِ سر بگذشتم،
حیوان به ناله و اشک شد که قصاب آب نداده هلاکم نمود...
هم از این روی حرام باشد آن گوشت و این شله!
مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که حال که کار زِ کار بگذشته، چه باید کرد شیخا؟
شیخ بخاراند ریش را و بگفتا:
خُمس آش به شیخ دهید حلال شود! پس خلق بگفتند آشپز را،
که خُمس دهی حلال شود،
به زِ آنست که کُلِ آن حرام شود!
پس آشپز دیگ زِ شیخ بستاند و آش اَندر بِکرد!
خلق شادمان شده شیخ را درود گفته صلوات بفرستادند.
خشتمال که حکایت بدید و بشنید،
شیخ را جلو گرفته بگفتا: این چه داستان بود که کردی؟ چه کَس دیده که گوسپندِ سر بریده سخن گوید،
ای فریبکار؟!
شیخ بگفت:
مهم آش است که به این دیگ شد!
اَلباقی نه گناه من است، که خلق را اگر میل به خریت باشد همه کس را حلال باشد به سواری...
278_32105112543892.mp3
2.81M
🎤خواننده: درویش_جاویدان
آهنگ بابا کوهی