روستای گیتورن در کشور هلند یکی از زیباترین و معروفترین مناطق گردشگری در جهان . آنچه این روستای زیبا را از میلیونها روستای موجود در جهان متمایز کرده، نبود خیابان در آن است.
@golchintap
16.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نخستین باغ جادوی جهان در همدان که توسط یک باغدار نخبه و نمونه رونمایی شد و باعث تعجب ایران و کل جهانیان شد! بسیاری از سران کشورهای پیشرفته جهان خواستار ملاقات با او شده اند و او نپذیرفته است! در واقع تنها باغ جهان که هر میوه ای که اراده کنید داخل آن به ثمر نشسته است! لطفا با دقت تا انتها تماشا کنید تا پی به نبوغ و مدیریت این پیرمرد خوش فکر ایرانی ببرید و بر او هزاران آفرین بگویید!
@golchintap
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانو از خودت دست نکش نکش☺️
بیخیال کسانی که دنیای زنانه ات را
نادیده گرفتن
بانوووووو یک دلِ سیر بخنــد
به ریشِ روزگار ♥️
@golchintap
*زنم اومَده
کنارم نشسته ببینه تو گوشیم چیکار میکنم …
الَان دو ساعته دارم زندگی نامه شهید مطهری رو میخونم
اگه بدونین چه انسان بزرگی بوده این بزرگوار
😂😂😂😂
هدایت شده از ✿ بهشتـے شو ✿
❣️ثروتی به نام زندگی❣️
#داستان_زیبا 😍
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.
پسرک پرسید: «ببخشید خانم! شما کاغذ باطله دارید؟»
کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آنها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود. گفتم: «بیایید تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»
آنها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد. بعد پرسید: «ببخشید خانم! شما پولدارید؟»
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه… نه!»
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»
آنها در حالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند. فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آنها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه اینها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم همیشه آنها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم. دلم می خواد برای فردایی بهتر تلاش کنم
🍃@beheshti_sho14🍃
شب را بدونِ💫
افسوسِ امروزِ رفته
بدون آهِ گذشته تمام کن
به فردا فکر کن که
روزِ دیگری است
دنیاتون بدون غم 🌸🍃
💖شبتون بخیر