eitaa logo
ازدواج گل‌های محمدی
1.5هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5.5هزار ویدیو
877 فایل
ما واسطه خیر میشویم برای ازدواج مومنین وولایی ها #ازدواج_دائم #تک_همسری #سنتی #اسلامی کپی مطالب، با ذکر پنج صلوات هزینه ثبت نام ۷۵ هزار تومان ارتباط با ادمین جهت ثبت نام 👇 @golnarjec لینک کانال👇👇 https://eitaa.com/joinchat/439025716C4a3fc932b2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 وقتی روابط شما و صمیمی است چند دقیقه وقت بگذارید و از تمام صفات زیبا و که در همسرتان وجود دارد و به ذهنتان می‌رسد تهیه کرده و روی کاغذ بنویسید. 💠 اگر روزی در زندگی مشترکتان در برخی شرایط از دست او دلخور و ناراحت شدید و روابط شما تیره شد این فهرست را خوانده و بر روی صفات خوبش در لحظات دلخوری خود، کنید تا به تدریج و به آرامی ناراحتی شما کم شده و دلتان نسبت به او گردد. 💠 با این‌کار جلوی جولان دادن شیطان را گرفته و از ایجاد کینه، تنفّر و جلوگیری می‌نمایید. @gole_narjec
12.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رفتاری که قاتل شخصیت بچه‌هاست! 💠 پسری به صورت ارثی از را یاد گرفته و پسر دیگری به صورت قُد است. اگر ما در کلاس دائماً فرد قُد را توبیخ و فرد متواضع را تشویق ‌کنیم، با این کار هر دو را نابود کرده‌ایم! 💠 در قرآن داریم لیس للانسان الا ما سعی. باید به سعی نمره داد. کسی که به صورت ارثی متواضع است، تلاشی برای این تواضع نکرده که تشویق شود. علم اخلاقی که به «فرآیند» رسیدن به ملکات و این تواضع کار ندارد را باید نابود کرد! در چنین نظامی بچه‌ای از سر ضعف و ترس رفتارهایی را انجام می‌دهد و تشویق می‌شود و این ارزشی ندارد. 🔴 @gole_narjec
🔴 💠 یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس‌ها و ظرف‌ها. همین طور که داشتم لباس می.شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده. گفتم: «اینجا چیکار می‌کنی. مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دست‌های یخ زده‌ام رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می‌کشم. من نتونستم اون زندگی‌ای که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباسشویی لباس می‌شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه..». حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می‌کنم. همین قدر که می‌کنی و می‌فهمی و قدرشناس هستی برام کافیه». شهید 📗 نشریه امتداد، ش ۱۱ @gole_narjec