🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼
مجید به مادرش گفت:کفش های چرمی ام خیلی بی ریخت شده است.کفش نو میخواهم.
مادرش گفت:این کفش ها را چند ماه پیش برایت خریدیم.
مجید اخم هایش را توی هم کرد: اوووه!چند ماه پیش! بعضی ها ماه به ماه کفش را عوض می کنند. من این کفش های بدریخت را دیگر نمی خواهم.و بعد کفش ها را به گوشه ی حیاط پرتاب کرد و با کفش های ورزشی اش به مدرسه رفت.
مریم خانم فوری دست به کار شد.کفش ها را با آب گرم و شامپو حسابی شست و بعد از خانه بیرون رفت. یک واکس زرشکی و یک جعبه ی کادو خرید.کفش هارا واکس زد و داخل جعبه گذاشت. وقتی مجید به خانه برگشت،
مادرش جعبه را به دستش داد و گفت: بفرما!
مجید تا نگاهش به کفش نو افتاد هیجان زده شد و گفت: واااااای!چه جالب این را کی خریده ای؟
مادرش لبخند زد و گفت: نخریده ام.کفش های خودت است.فقط آن هارا تمیز کرده ام و به جای واکس قهوه ای روشن، واکس زرشکی به آن زده ام. همین!
مجید کفش هایش را پوشید و گفت:چه کفش های نازی! چه خوب شد این ها را دور نینداختم.
🌱برگرفته از کتاب "همنشین گلها باش"
#بوستان_عترت
#امام_مهدی_عج
#قصه_متنی
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼
🌿کانال گل نرگس🌼
╭━═━⊰🌱🌼🌱⊱━═━╮
@golenarges_jamkaran
╰━═━⊰🌱🌼🌱⊱━═━╯
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
یه روزی کشورمون ایران یه شاهی داشت به اسم محمدرضا پهلوی
اون خیلی به مردم زور می گفت
فقط بفکر خودش و قدرتش بود
کلی هم زمین و پول در اختیارش بود
و مردمم چون پولی نداشتن برای ارباب هاشون کار می کردن تا از گشنگی نمیرن
اونوقت بود که امام خمینی اعتراض کرد
مردمم ازش حمایت کردن
شاه خیلی بد بود
مخالفاشو شکنجه می کرد
شلاق می زد ، حتی خیلی هارو کشت
و امام خمینی رو از کشور دور کرده بود
اما مردم کشورمون باز هم تو خیابونا میومدن و شعار مرگ بر شاه رو می دادن…
آخرش موفق شدن و شاه مجبور به فرار شد
و اینطوری شد که کشورمون هم پرچمش به نام خدا یعنی(الله) تغییر کرد
و هم به انتخاب مردم اسم جمهوری اسلامی رو کشورمون گذاشته شد
نویسنده : سهیل رضایی
#قصه_متنی
#امام_مهدی_عج
#امام_زمان
#دهه_فجر
#مرگ_بر_آمریکا
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
╭━═━⊰🌱🌼🌱⊱━═━╮
@golenarges_jamkaran
╰━═━⊰🌱🌼🌱⊱━═━╯