eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
4هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
12.3هزار ویدیو
216 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
✅همه گفتند ...! ✅خیلی ها شنیدند ... ...! ✅خیلی ها نوشتند ... ...! ✅خیلی ها دیدند ... ...! همه ما...! همه ما ... ایم..!😔 🔷امانمی دانم چند نفر سعی دارند از این خارج شوند..! از هر جا که عبور می کنیم ، نام می درخشد ! 👌پس باشد را بدهکاریم به آنهایی که عبورِ ما شدند در ...!😔 شادی روح و 🌷اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹🕊🥀🕊🥀🕊🌹 خیلی ها گفتند ...! خیلی ها شنیدند ... ...! خیلی ها نوشتند ... ...! خیلی ها دیدند ... ...! همه ما...! همه ما ... ایم..! امانمی دانم چند نفر سعی دارند از این خارج شوند..! از هر جا که عبور می کنیم ، نام می درخشد ! پس باشد را بدهکاریم به آنهایی که عبورِ ما شدند در ...! شادی روح و http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🏷  ✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر) ✫⇠قسمت : پنجم 🍃بار دوم که دیدمش(دیدن چمران)برای کار در موسسه آمادگی کامل داشتم کم کم آشنایی ما شروع شد .من خیلی جاها با مصطفی بودم ، در موسسه کنار بچه ها،در شهرهای مختلف و یکی دوبار در جبهه . برایم همه کارهایش گیرا و آموزنده بود . بی آنکه خود او عمدی داشته باشد.غاده با فرهنگ اروپایی بزرگ شده بود درستی نداشت اما دوست داشت جور دیگری باشد ،دوست داشت چیز دیگری ببیند غیر از این بریز و بپاشها و تجمل ها،او از این خانه که یک اتاق بیشتر نیست و درش همیشه به روی همه باز است خوشش می آید .بچه ها می توانند هر ساعتی که میخواهند بیایند تو ،بنشینید روی زمین و با مدیرشان گپ بزنند . 🍃مصطفی از خود او هم در این اتاق پذیرایی کرد و غاده چقدر جا خورد وقتی فهمید باید کفش هایش را بکند و بنشیند روی زمین !به نظرش مصطفی یک شاه کار بود ، غافل کننده و جذاب .یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها می رفت همراهش بودم .داخل ماشین هدیه ای به من داد، اولین هدیه اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم.خیلی خوشحال شدم و همان جا بازکردم دیدم است ، یک روسری قرمز با گلهای درشت .من جا خوردم ، اما او لبخند زد و با شیرینی گفت :بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند. 🍃از آن وقت روسری گذاشتم.من می دانستم بچه ها به مصطفی حمله می کنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد می‌آورید موسسه ،اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی می کرد، خودم متوجه می‌شدم، مرا به بچه ها نزدیک کند .می گفت: ایشان خیلی خوبند .اینطور که شما فکر می کنید نیست ،به خاطر شما می آیند موسسه و می‌خواهند از شما یاد بگیرند ان شاالله خودمان بهش یاد می دهیم.نگفت این حجابش درست نیست ، مثل ما نیست ، فامیل و اقوامش آن چنانی اند .اینها خیلی روی من تاثیر گذاشت . او مرا#قدم_به_قدم جلو برده ، به اسلام آورد.نه ماه، نه ماه زیباداشتیم و بعد با هم کردیم.البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد... ☀️ 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸