🍂🌸اسمش را گذاشته اند:
#شهیدِ_عطری
مادرش می گوید: از سن تکلیف تا شهادتش، #نماز_شبش ترک نشده بود✘
#شهید_سیداحمد_پلارک🌷
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
وقتی حاجتت را به تاخیر میاندازد،
دارد چیز بزرگتری به تو میدهد..
منتها تو حواست به خواسته خودت هست
و متوجه نمیشوی ...
تو نان میخواهی،
او به تو جان میدهد...🍃
#حاج_آقا_دولابی
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
نمی ترسد ز مسلخ آنکه مولایش حسین هست..
🚩
شهید مدافع حرم محمد مهدی فریدونی🌹 #گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
در استان فارس شهرستان فسا، حیدرآباد، منطقهای ضعیف و عشایرنشین شهید مدافع حرم محمد مهدی در ۲۴ آبان ماه سال ۶۶ در خانوادهای فرهنگی و پس از ۳ دختر در این محله متولد شد.
فوق لیسانسش را در رشته زبان و در دانشگاه آزاد شیراز اخذ کرد و پس از گذراندن سربازیاش در نیروی زمینی سپاه، با آنکه شرایط کار در آموزش و پرورش نیز داشت اما به علت علاقهای که از زمان سربازیاش نسبت به سپاه برایش بهوجود آمده بود، فعالیت در آموزش و پرورش را رد و پس از پیگیریها و گذراندن مراحل قانونی در اول دی ۹۵ در نیروی دریایی سپاه مشغول به کار شد.
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔰شهید فریدونی🌷 بعد از چهارمین دوره شرکت در ماموریتهای نبرد علیه داعشیهای ملعون، در منطقه #البوکمال، جنوب شرقی سوریه در اثر اصابت خمپاره💥 در ساعت 18 روز 13 خرداد ماه مصادف با شب شهادت حضرت علی (ع) به #شهادت رسید.
🔰خیلی #شجاع بود و در عین سادگی بسیار پرکار و فعال بود و هدفش رضایت دل حضرت آقا♥️ بود. در سوریه فعالیت چشمگیری داشت به حدی که او را به اسم✔️ میشناختند. مدت دو سال با آقا #مهدی بودم و او را میشناختم و آن موردی که طی این مدت با همدیگر بودیم و دیدم، روحیه جهد و تلاش💪 بیش از حد این آدم بود که دست بچهها را میگرفت.
🔰مثلا در دوره #آموزش اگر بچهها آسیب میدیدند، کم میآوردند یا خسته😓 میشدند سریع میرفت و دست بچهها را میگرفت و یا بار آنها را میگرفت و #کمک میکرد. آقا مهدی، هر کاری در گردان بود را انجام میداد👌 و برای او نوع کار فرقی نمیکرد و یک روحیه #مناعت_طبع خاصی داشت.
🔰وقتی بچهها ثبت نام کردند📝 و قرعه کشی کردند برای #سوریه، با توجه به روحیه مهدی☺️ میدانستیم که طبیعتا یکی از کسانی که پیگیری و #مداومت میکند به سوریه برود مهدی است. "روحیه مهدی" سبب شد که شهید شود🕊 و ما متعجب نیستیم.
#شهید_محمدمهدی_فریدونی
#سالروز_شهادت
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
*خبر شهادت:*🕊️🕊️🕊️
سه شنبه شب؛ ۲۱ رمضان خبر شهادت پسرم را به من دادند؛ آن شب نگذاشتم مادر محمدمهدی از شهادتش خبردار شود؛ برای نماز صبح که بیدار شد، بعد از نماز صبح به او پیشنهاد دادم که به دلیل روز قدر و غربت امام علی(ع) بیا تا باهم گریه کنیم و هر دو شروع به گریه کردیم. مادر محمد به من گفت که حالت صدا و حزن گریه تو شبیه به همیشه نیست چیزی شده؟ برای بچهها اتفاقی افتاده؟ حال محمد خوب است؟؟ آنجا بود که مادرش نیز متوجه شهادت محمد شد و تا نیم ساعت هیچ عکسالعملی نشان نداد؛ پس از نیم ساعت از او خواهش کردم که گریه کند و او شروع کرد به گریه کردن و از آنجا دیگر از داغ محمد کمرش خم شد و به گفته خودش تمام دلخوشیهایش از بین رفت.
🍃🍂🍃🍂🍃🍃🍂🍃🍂
*شهادت:*
*طعم شهادت با زبان روزه و در شب قدر*
محمد مهدی در تاریخ ۱۹ رمضان ۹۷ مصادف با شب اول قدر، با زبانی روزه و در حین درگیری با داعش به شهادت میرسد؛ در روز دوم قدر در تهران و در ۲۳ رمضان که آن هم مصادف با روز سوم قدر بود در فسا تشییع و به خاک سپرده میشود.
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
*خصوصیات شهید:*
از زبان خواهران شهید:
ویژگی بارز محمدمهدی شوخ طبعی و شیطنتهای او بود؛ در تمام جمعها شادی میآورد و همه آن را دوست داشتند. تمام خاطرات ما از محمد به خنده و شادی است؛ حتی به گونهای شده که وقتی بر سرمزار محمد میرویم شروع به گریه کرده اما با یادآوری خاطرات مشترکمان و شیطنتهایش، گریهمان ناخودآگاه بند میآید و با شادی به خانه باز میگردیم.
با این که دوستانش و هممحلیهامان شبیه به او نبودند اما محمد در اخلاق، رفتار و درس به هیچ عنوان از آنها تاثیر نمیگرفت و در درسهایش بسیار موفق و نمرههای خوبی را کسب میکرد. او بسیار باهوش بود، پدر من ترک و مادرم عرب است و هیچکدام از ما این دو زبان را یاد نگرفتیم به جز محمد.
او متعلق به خانواده نبود، همه جا حضور داشت و به همه کمک میکرد هر موقع که به او نیاز داشتیم بدون هیچ هماهنگی و اطلاع قبلی انگار که نیرویی او را به آنجا بکشاند، سر میرسید و در عوض تمام کمکهایش هیچ انتظاری از ما نداشت.
محمد ارادت ویژهای به امام رضا(ع) داشت و هرسال ۶ تا ۷ بار برای زیارت راهی مشهد میشد.
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🕊️🍃🕊️🍃🕊️🍃🕊️🍃
*وصیت نامه:*
«به مردم ایران: بدانید که دشمن در صدد زدن ولایت فقیه و امام خامنهای(مدظله العالی) است اگر سستی کنید و تعلل ورزید خدا این نعمت را از شما میگیرد و آن را به شکل بدتری جایگزین میکند. امنیت بالاترین نعمتی است که خدا به مردم ایران داده (این را عراق و سوریه رفتهها) درک میکنند چرا که در سوریه آزادی بود اما وقتی امنیت از بین رفت و هزار نفر از زنانشان در بین تکفیری و داعشی دست به دست شدند فهمیدند که چه نعمتی از دست دادهاند.»
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
*رضایت مادر و جواز شهید:*
از سری دوم که محمد به سوریه رفت مسئول اطلاعات بوکمال شده بود. پس از سری دوم از سفرش که برای مرخصی به فسا بازگشت با اینکه در مرخصی بود با او تماس گرفته شد و او به اجبار زوتر از آنچه که باید راهی سوریه و بوکمال شد. این بار دیگر مادر و خواهرانش را در جریان سفرش قرار داد. برایم جالب است که محمد تا وقتی از سفرش به مادرش نگفت و از او رضایت نگرفت، با آن وضعیت خطرناک بوکمال در سری اول و دوم حضورش در آن آتشکده به شهادت نرسید اما در سری سوم و آخرین اعزامش به آنجا که رضایت مادرش را نیز به همراه داشت، به یک هفته نکشیده، به درجه اعظم شهادت نائل شد.
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✨🕊️✨🕊️✨🕊️✨🕊️
*توسل کن! لطف او پس از شهادت نیز پا برجاست*
محمد هیچ وقت از کارهای خوبش به ما نگفته بود و بعد از شهادتش ما از طریق بقیه از کارهای خیر او با خبر شدیم و فهمیدیم که محمد خیریهای را در مسجد محل تأسیس کرده بوده و به خانوادهای که دو فرزند معلول داشتهاند کمک میکرده نه تنها از نظر مادی؛ ما تمام حسابهای محمدمهدی را پس از شهادتش چک کردیم و طبق محاسبات ما باید حدود ۱۰۰ میلیون تومان که از محصولات باغمان به حسابش ریختهبودیم، در حسابش بعنوان پس انداز میداشت، اما تنها یک تا ۲ میلیون در حسابش مانده بود و بعدها متوجه شدیم به خیریهای کمک کرده و برای دختران بیبضاعت جهیزیه خریده است.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
دختر جوانی میگفت: پدر من در زندان بود و به ما گفته بودند امکان آزادی وی وجود ندارد، پنجشنبه به گلزار شهدا رفتم، شب اولی بود که شهید به خاک سپرده شده بود؛ من به بالای سر او رفتم و با دل شکسته بسیار گریه کردم و به خود شهید متوسل شدم، فردای همان شب با من تماس گرفتهشد و خبر آزادی پدرم را به من دادند. تا الان اینگونه اتفاقات زیاد به گوشمان رسیدهاست از جمله شفای بیمار سرطانی، نابینا و یا جور شدن وام برای نیازمند پس از توسل به شهید فریدونی. محمد پس از شهادت نیز لطفش را شامل حال متوسلینش میکند.
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
◇○ راز یک معاملهی شیرین
🌷 تو جبهه قسمتِ تعمیرگاه کار میکردم چون هوای جنوب خیلی گرم بود، صبحزود تاظهر کار میکردیم ظهر هم، میرفتیم استراحت.
🌷یهروز ظهر، تو هوایگرم یه بسیجی جوانی اُومد گفت: اخوی خدا خیرتبده ما عملیات داریم ماشین مارو درست کن برم.😊
گفتم مردحسابی الآن ظهره خستهام، برو فردا صبح بیا🤨
با آرامش گفت: اخوی ما عملیات داریم از عملیات میمونیم.😊
🌷منم صدامو تند کردم گفتم برادر من ازصبح دارم کار میکنم خستهام نمیتونم، خودم یهماهه لباس نَشُسته دارم هنوز وقت نکردهام بشورم.😒
گفت: بیا یهکاری کنیم من لباسای شمارو بشورم شماهم ماشین منو درست کن.😌
🌷منم برا رو کَمکُنی رفتم هرچی لباسبود مال بچههارو هم برداشتم گذاشتم جلو تانکر، گفتم بیا بشور ایشون هم آرام بادقت لباسارو میشست منم برا اینکه لباسارو تموم کنه کار تعمیررو لفت دادم بعد تموم شدن لباسا اُومد.
🌷 گفت: اخوی، ماشینِ ما درست شد؟😊
ماشین رو تحویل دادم داشت از محوطه خارج میشد که با مسؤولمون برخورد کرد بعد پیاده شد و روبوسی کردن و همدیگه رو بغل کردن.
🌷اومدم داخلِسنگر به بچهها گفتم: این آقا ازفامیلای حاجی هست، حاجی بفهمه پوستمونو میکنه
🌷حاجی اومد داخل، سفره رو انداختیم، داشتیم غذا میخوردیم حاجی فهمید که داریم یهچیزی رو پنهان میکنیم پرسیدچی شده؟🤔
🌷گفتم: حاجی، اونی که الآن اومده فامیلتون بودن؟
حاجیگفت: چطورنشناختین؟
ایشون مهدیباکری فرماندهی لشکر بودن🙂
یه سؤال ؛
👈 بهنظر شما ما شایستگی شهادت را داشتیم یا ایشون؟🌹
ایشون کجا ما کجا؟!!!!!!!!!😵
راوی: رضا رمضانی
منبع: کتاب خداحافظ سردار
شادی روح شهداء صلوات
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*قوت قلب های خاکی...* #گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──