#شهید_ابراهیم_هادی
چادر برای زن یک حریم است،یک قلعه ویک پشتیبان است
از این حریم خوب نگهبانی کنید
همیشه میگفت:به حجاب احترام بگذارید که حفظ آرامش وبهترین امر به معروف برای شماست.
http://eitaa.com/golestanekhaterat
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
🌷صبور باشیم ،
گــــــاهــــی
باید از میـان ِ بدترین
روزهای زندگی عبور کنیم
تا به بهترینهایش برسیم...
لـــــــــــب را
هــنــــــر ِ خـنــــــده بـیاموز؛
گـــرنـــه ...
گریاندنِ
اینجمع پریشان هـــنری نیست...
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🕊🌹🕊 تو غزل خیزترین مزرعه ی احساسی... 🌹به گل روی تو از فاصله ای دور سلام... ✍ #یاسر_نوروزی_کما #ش
│🌷سیره شھید🌷│
یکشنبه بود ۲۹ آذر ۹۴ بین منطقه خالدیه و خان طومان درگیری ما با النصره شدید شده بود
تک تیراندازشون مشرف بود بهمون،
گرامون هم گرفته بودن داشتن با خمپاره میزدنمون.
هرکی یه گوشه پناه گرفته بود.
سجاد عین خیالش نبود خیلی شجاع بود داش مشــتی و بامـــرام.....قبــــل از تیر خوردنش میگـــفت حاجی دعا کن شهید شم،
میگه برگشتم بهش گفتم اگه قسمتمون باشه شهید میشیم،
به چند دقیقه هم نرسید که تیر بهش اصابت کرد.
بعد از تیر خوردنش بچه ها اومدن به کمکمون که دیگه خیلی خون ازش رفته بود فقط برگشـت به یکی از رفقا گفت:
بلندم کن رو زانوهام بشينـــم،
میگه برگشتم بهش گفتم واســـــه چی😳؟!
خون زیادی ازت رفته،
که آقا سجاد گفت:
#اربابم_اومد_میخوام_بهش_سلام_بدم
❤️السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
#شهید_سجاد_عفتی🌷
#سالروز_ولادت
#راوی:جانباز قطع نخاع آقا امیر حسین حاج نصیری
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🕊🌷
🌷بخشی از دل نوشته شهید #محسن_زهتاب معروف به عقاب کردستان🌷
📋فکر میکنم که من لیاقت شهادت را ندارم...
شهدا بی گناهند...
امامن گناهکار دوست دارم شهید بشوم...
شهادت همت میخواهد
شهادت لیاقت میخواهد
من هیچکدام را ندارم
#شهید_محسن_زهتاب
#فرمانده_عملیات_سپاه_سقز
#سالگرد_شهادت
شهادت: 30 تیر 1366
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
💞دل را بہ هـواے دلبرے خوش ڪردیم
سر را بہ هـواے سرورے خوش ڪردیم
💞پا را بہ رڪاب صفدرے خوش ڪردیم
جان را بہ فداے رهـبرے خوش ڪردیم
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
💥 #اطلاعیه_...
با سلام و عرض پوزش
خدمت کاربران محترم
از امروز رمان 3 قسمت
فرستاده میشه ...
2 قسمت صب
و
1 قسمت شب
ان شاالله همچنان با ما همراه باشید ...
التماس دعا
یاعلی
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
بنده پیشنهاد میکنم به جای اینکه
اسم ائمه اطهار رو بزارن روی این
موسسات مالی دزد،
اسامی دیگه ی انتخاب کنن...
مثلا موسسه مالی اعتباری شمر بن ذی الجوشن ،
بانک حرمله،
صندوق مالی یزید...😒
💥کلیک کن ،والا بوخوداااا😅👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌺با بانگ پر صلابتِ
قد قامت الصلوة،
ما را بہ ڪوے #عشق
صدا مے ڪند #نماز
باصدای #اذان ...
مرا عهدیست با جانان ...
#حی_علی_العشق
#التماس_دعا
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
🔸یه بنده خدایی میگفت؛ موقع جنگ جوان پانزده، شانزده ساله را میفرستادیم خط مقدم و میگفتیم شجاع است و بعد هم میشد فرمانده نخبه عملیات، میشد حسن باقریها!
🔹اما الان! الان حاضر نیستیم از یک شغل از چندین شغل خود بگذریم و جایمان را به جوانی بدهیم تا خودش را ثابت کند، میگوییم خام است! بیتجربه است!
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ارسالی_کاربران
🎥کلیپ دیده نشده از تاکید شهید "حسن رجایی فر" درمورد حفظ بیت المال.
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
#خانومها_بخوانند
قبل از این که جر و بحثی را باهمسرتان شروع کنید
با خود فکر کنید آیا موضوع واقعا ارزشش را دارد که شما را عصبانی کند؟
یا می توانید به سادگی از آن بگذرید؟
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
#سیاست_های_زنانه
خانومایی که مرداشونو تشویق میکنن، عشق همسرشونو قوی تر میکنن!
مردا فرق بین تشویق واقعی و بی خودی رو درک میکنن
پس حتما در #خلوتتون به عشقتون بگین که بینظیری
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🌷🕊🌷
#به_سوی_آســمـــــان 🕊
🌹وقتی به نماز می ایستاد، آن قدر به عمق می رفت که از دنیا و هرچه در سطح است، دور می شد.
یک روز در مسجد جامع زاهدان بودیم.
حاجی هم آمد و به جمع ما پیوست.
پس از سلام و احوالپرسی مشغول نماز خواندن شد.
هنوز رکعت دوم را به پایان نرسانده بود و در حال قنوت بود که ناگهان زمین لرزید.
زلزله مسجد را به تکان واداشت. همه به سرعت مسجد را ترک کردیم.
با چنان هراسی که اصلاً نفهمیدیم چه طور بیرون آمدیم.
بعد از دقایقی که زمین آرام گرفت، به مسجد برگشتیم.
دیدیم شهید کریم پور هم چنان در حالت قنوت، به راز و نیاز مشغول است...
#نماز برای او اتصال با معبود و نیایش عاشقانه های عاشق در برابر معشوق بود...🕊
راوی: همرزم #شهید_محمدحسین_کریم_پور_احمدی
منبع: سایت نوید شاهد
🌷 #شهدا_همیشه_نگاهی
#خیلی_ازتون_دوریم 😭
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
☘ از عارفی پرسیدند :
❓ چرا هیچ از عیب
مردم سخن نمیگویی ؟
🔸 عارف گفت :
🔺 هنوز از محاسبه
عیب های خــودم
فارغ نشدم تا
🔹 به عیب های دیگران بپردازم
#درس-اخلاق
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
📚#آیه_های_جنون
📚#قسمت_367
نفس عمیقے میڪشم و مُردد موبایلم را روشن میڪنم،بعد از نزدیڪ یڪ ماہ!
مهدے دیروز گفت امشب میاید و با پدر و مادرم صحبت مے ڪند!
اشتهایے براے صبحانہ و ناهار نداشتم،همین ڪہ روز بہ نیمہ رسید آمدم سر وقت موبایلم!
چند ثانیہ بعد موبایل روشن میشود،موبایل را روے میز میگذارم و صبر میڪنم تا پیغام ها برسد!
صداے مادرم مے خواندم:آیہ! نمیخواے ترم تابستونے بردارے؟!
همانطور ڪہ نگاهم بہ موبایل است مے گویم:نہ!
_پس بہ بابات بگم چند روز مغازہ رو تعطیل ڪنہ یہ مسافرت بریم! دلم پوسید!
جوابے نمیدهم،چند دقیقہ بعد صداے زنگ پیام بلند میشود!
پیام پشت پیام! لبخند ڪم رنگے میزنم و موبایل را برمیدارم!
چند تماس از دست رفتہ از جانب روزبہ و مطهرہ و سارہ و نازنین و یڪتا! سارہ یڪ پیام هم دادہ!
"خاڪ بر سر خر خونت! موبایلتو جدے جدے خاموش ڪردے؟!"
پوزخندے میزنم،آخرین تماس روزبہ مربوط بہ دیشب بودہ،چند پیام هم فرستادہ!
"اتفاقے افتادہ؟! از دیروز هرچے باهات تماس میگیرم موبایلت خاموشہ!"
"جدے دارے نگرانم میڪنے!چهار پنج روزہ هیچ خبرے ازت نیست!"
"امروز جلوے دانشگاہ دیدمت،اگہ بخاطرہ من موبایلتو خاموش ڪردے ڪافے بود بگے دیگہ مزاحمت نمیشدم"
"آیہ!"
"دوهفتہ گذشتہ معنے این رفتارا چیہ؟!"
"مجبور شدم بہ خانم هدایت زنگ بزنم و سراغتو ازش بگیرم گفت حالت خوبہ! این یعنے فقط من ازت بے خبرم!"
"میدونے این ڪارات یعنے بلاتڪلیف نگہ داشتنم؟! میدونے یعنے هم امیدوارم هم ناامید؟! اگہ جوابت منفیہ یہ ڪلمہ بگو نہ و خلاصم ڪن!"
"یہ موبایل بهم بدهڪارے! دیشب وقتے دوبارہ اون صداے مزخرف گفت خاموشے موبایلمو فرستادم تو دیوار!"
"خداے من! اصلا این پیاما رو براے ڪے دارم میفرستم؟!!!
شاید خطتو شڪستہ باشے!!!"
"نہ سمت دانشگاہ ازت خبرے هست نہ خونہ تون! میخواے دیونہ م ڪنہ؟!!!"
لبخندم عمیق تر میشود،موبایل را روے میز بر مے گردانم.
از اتاق خارج میشوم و بہ سمت آشپزخانہ مے روم،مادرم در پذیرایے روے مبل نشستہ و مشغول گلدوزے است.
در یخچال را باز میڪنم و موز بزرگے برمیدارم و با ولع شروع بہ خوردنش مے ڪنم!
مادرم متعجب نگاهم میڪند ولے چیزے نمیگوید،نگاهم را بہ ساعت مے دوزم.
ساعت از یڪ بعد از ظهر گذشتہ،چند ساعت دیگر هم باید صبر ڪنم تا مهدے بیاید!
اصلا بیاید،اگر روزبہ دوبارہ جلو نیاید؟!اگر خانوادہ اش نخواهند چہ؟!تہ دلم خالے میشود!
بہ زور تڪہ ے موز را قورت میدهم،بے اختیار روے صندلے مے نشینم و در فڪر فرو میروم.
نمیدانم چہ مدت زمان میگذرد ڪہ صداے زنگ موبایلم بلند میشود،سریع از جا مے پرم!
مادرم اخم مے ڪند،بہ خودم مے آیم و خونسرد بہ سمت اتاقم راہ مے افتم.
وارد اتاق میشوم و بہ سمت میز مے دوم،موبایل را برمیدارم.
شمارہ ے روزبہ روے صفحہ نقش بستہ،نفس عمیقے میڪشم!
روے پا بند نیستم! گلویم را صاف میڪنم و با آرامش جواب میدهم!
_بلہ؟!
نفس عمیقے میڪشد و با حرص مے گوید:چہ عجب!
لبم را بہ دندان مے گیرم و چیزے نمے گویم!
عصبے مے گوید:بعد از این یہ ماہ میخواے سڪوت ڪنے؟!
سرد مے گویم:امرتون؟!
صدایش ڪمے آرام مے گیرد.
_چرا موبایلتو خاموش ڪردہ بودے؟! اون آقایے ڪہ باهاش دیروز رفتہ بودے ڪافہ ڪے بود؟!
ابروهایم را بالا میدهم:امرتون همین بود؟!
_نمیخواے جواب بدے؟!
محڪم مے گویم:نہ!
چند ثانیہ سڪوت مے ڪند و سپس مے گوید:جوابت چیہ؟!
خودم را بہ آن راہ میزنم:جواب چے؟!
سعے مے ڪند جدے باشد اما خندہ در صدایش موج میزند!
_اینڪہ نظرت راجع بہ توافقات هستہ اے ایران چیہ؟!
سعے میڪنم نخندم!
_نظرے ندارم!
_چہ بد!
سڪوت مے ڪنم،سڪوت را مے شڪند:جوابت بہ خواستگارے من چیہ؟!
خون بہ صورتم مے دود،لبم را بہ دندان مے گیرم و چیزے نمے گویم!
مردد مے گوید:الو!
لبم را رها میڪنم و آرام جواب میدهم:بہ خانوادہ بگید اقدام ڪنن!
نفس عمیقے میڪشد!
_دوبارہ مادرم تماس بگیرہ و مادرت بگہ نہ! دوبارہ مادرم ناراحت بشہ و حرفاشو من بشنوم و سعے ڪنم آرومش ڪنم! دوبارہ راضیش ڪنم و دوبارہ این چرخہ تڪرار بشہ؟!
با احتیاط مے گویم:این دفعہ وقت خواستگارے میدن!
سپس بدون اینڪہ منتظر جوابے از جانب روزبہ باشم "خداحافظی" مے گویم و تماس را قطع مے ڪنم!
چشم هایم را روے هم میگذارم،با خودم زمزمہ میڪنم:یعنے واقعا یہ بارم ڪہ شدہ بہ اون چیزے ڪہ میخواے میرسے آیہ؟!
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از ستارگان آسمانی ولایت⭐️
پیام شهید ثامنی راد از سوریه.mp3
217K
پیام #شهیدجاویدالاثرمهدےثامنےراد از سوریه
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷