استاد جلسه آخر کلاس گفت شما بهترین دانشجوهایی بودین که تا حالا داشتم
گفتیم لابد سرکلاسای دیگه هم همینو میگی
هرچی پافشاری کرد که راست میگه ما قبول نمی کردیم، دیگه آخرش گفتیم به قرآن قسم بخوره، قسم که خورد گفتیم احتمالا آتئیستی چیزیه
@golimation
صبح خونه یه بنده خدایی داشتیم صبحونه
محلی میخوردیم، شیر آورد سر سفره گفت:
بفرمایید، شیر مادرمه.
یه لحظه همه ساکت شدن بعد گفت:
شیر گاو های مادرم البته.
دوباره صدای هم زدن چایی ها تو استکان
شروع شد
@golimation
یه جوری برا امتحانا نگرانید که انگار یادتون رفته تیر بازم کنکور دارید
@golimation
خواهر زادم زمین بخوره اگه من نگم
وای چی شد الهی بمیرم و فلان...
خودش میاد میگه خاله خوردم زمین
الهی بمیری
@golimation
ولی من به همسرم هم حق طلاق میدم، هم مهریهی بالا، هم شیربها میدم، هم جهاز کامل میدم و هم هزاران جوایز نقدیِ دیگه، فقط در عوضش حق تیر میخوام
@golimation
همسايه ي قديمي براي عيادات از پدر مادرم يك جعبه بيسكوئيت گرفته بوده تو راه يه پسر بچهای كه با دوچرخه از كنار ايشون ميگذشته پيشنهاد ميده كمكشون كنه. بله بيسكوئيت رو ميگيره تا يه مسافتي با هم ميان امايهو پسره فرار ميكنه خانم همسايه هم تو خيابون ميدويده و داد ميزده بيسكوئيتم، بیسکوئیتم:)))))
@golimation
دیت اول پرسید شغلت چیه؟
گفتم با بچهها کار میکنم.
گفت آخی پس دل مهربونی داری. دوسدارم کارتونو از نزدیک ببینم.
گفتم چشم. بعدشم وانت رو برداشتم دوتایی رفتیم بچههای کار رو سر چهارراههای محل پیاده کردیم.
@golimation