یه بار مامان من اومد دقیقا عین همین روتختی ساتن انداخت روی تخت من؛ به قدری لیز بود که من شب رو تخت میخوابیدم صبح تو پذیرایی بیدار میشدم. @golimation

‌ ‏بچه‌م رو آوردم پارک دوستش رو ببینه. اونا نشستن رو نیمکت حرف می‌زنن، من تو صفم که تاب سوار شم. @golimation

۹۰ درصدتون نمیدونید این چیه @golimation

صبح بخیر @golimation

‌ هیچ وقت یادم نمیره سال کنکورم بابام تصمیم گرفت سه‌تار یاد بگیره. چند ماه رفت، بعد تصمیم گرفت تار یاد بگیره. و دقیقا روزی که کنکور دادم هم کلاً ساز رو گذاشت کنار و ۷ ساله بهش دست نزده: @golimation

‌ داداشم ۳۶ ساعته که تو خونه هیچ حرفی نزده چون بهش گفتم اگه سه روز حرف نزنه بهش یه میلیون میدم. @golimation

این عکس رو تو آلبوم خانوادگی دیدم، بابام یجوری خسته‌ست و خوابیده انگار اون منو زاییده @golimation

‌ ‏من که دیگه قوز می‌کنم، این دنیا ارزش نداره. @golimation

‌ برای تمدد اعصاب قبل خواب یه بازی ماهیگیری ریختم بعد الان یه مدته یه سفره‌ماهی رو نمیتونم بگیرم هرشب با اعصاب خراب دارم سر رو بالشت میذارم @golimation

چی شد این خونه‌ها رو ول کردیم و رفتیم توی این خونه‌های قوطی کبریتی؟ @golimation

‌ برادر یا خواهر داشتن اینطوریه که من الان اصلاً دلم نوشابه نمی‌خواد ولی چون می‌دونم اگه من نخورم اون می‌خوره پس باید دلم بخواد. @golimation

‌ بچه که بودم از دکترا میترسیدم، یادمه یدفه بابام بردتم دکتر وقتی نوبتم شد چارچوب در رو محکم گرفته بودم و داخل نمیرفتم، یهو بابام گفت: آقای دکتر الان میارمش این انگار سگ دیده @golimation