34.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌠☫﷽☫🌠
بیست پرسش مهم دربارهی فلسطین🇵🇸
جنگ نظامی یهطرف، جنگ رسانهای یه طرف دیگه، این روزا بازار شبهات خیلی داغه؛ این ویدیو رو ببینین و بفرستین برای بقیه✌️
00:00 آیا حماس جنگ رو شروع کرد؟
01:27 فلسطینیا زمینهاشونو فروختن؟
01:53 مردم فلسطین دشمن اهل بیتن؟
02:33 مجسمهی صدام توی فلسطین!
03:25 ریختن خونهای ایرانی توی دریا
03:46 حماس مردم عادی اسراییل رو زد؟
04:12 بریدن سر چهل کودک
04:58 اصن اسراییل چطوری تشکیل شد؟
05:16 اولین ساکنین فلسطین، یهودیا بودن؟
08:10 چرا میگیم اسراییل باید نابود بشه؟
11:26 عربها هم به فلسطین کمک میکنن؟
11:57 مردم فلسطین با حماس موافقن؟
12:54 طرح ایران برای #فلسطین چیه؟ #غزه #حریفت_منم
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
🌠☫﷽☫🌠
♦️محکومیت دو جاسوس خبرنگار، باعث شد سلبریتیهایی که اخیراً در قضیه #فلسطین #غزه #طوفان_الاقصی لال شده بودند، شفا پیدا کنن. 😕
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
🌹در وصیتنامه نوشته بود:
«شهــادت، شوخی نیست!
قـلب آدمـو بـو میکنند
بوی دنیــا و تعلقاتــش را داد
رهــایت میکنند.
میگویند:
بــرو درد بکــش
پخـتـه شــو
منیّترو رهــا کن.»
مدافع حـرم آل الله علیهم السلام
#شهید_حاج_مصطفی_رشیدپور
#از_شهدا_بیاموزیم
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معلم کلاس اول بودن، خود به خود سخته. حالا اگر معلم دخترونه هم باشی که دیگه هیچی! فقط یه معلم کلاس اول دخترونه این حال رو متوجه میشه
😁😁
بدون هیچ تحلیلی فقط ببینید و لذت ببرید ...
#حمید_کثیری 👇👇
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #شهیدانه | #توسل
نیت کن ، چشماتو ببیند و از صفحه گوشیت عکس بگیر
هر شهیدی اومد اول براش فاتحه بخون بعد توسل کن ، کمکت میکنه ، قول میدم😊✋
#یادشهداباصلوات
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
بعد از بمباران بیمارستان المعمدانی غزه، خانهای هم زدند؛ در منطقهای دیگر. برق قطع بود. مردم منتظر ماندند تا صبح. روشنی روز رفتند ببینند کسی زنده مانده، یا زخمی و شهید بیاورند بیرون. بچهای دهساله را پیدا کردند. زنده و سالم. از زیر آوار کشیدندش بیرون. کیف مدرسهاش را بغل زده بود. داخل آمبولانس هم کیف را از خودش جدا نمیکرد. دلیلش را پرسیدند. گفت: تکههای جنازه برادرم را در این کیف جمع کردهام!
پ.ن: دیگر نه من طاقت عکسهای این جنایت را دارم؛ نه شما!
😭😭😭😭😭😭
#غزه
- محمدعلی جعفری
sheytanshenasi_24_ostadshojae_softgozar.com.mp3
7.03M
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی ۲۴
يه ورزشکار؛
توی باشگاه،با حریفش،تمرین می کنه؛
تا قدرت بگیره!
ما هم می تونيم با حریف اصلی مون(شیطان)
تمرین کنیم؛
تا به قدرت روحی برسیم!
#استاد_شجاعی 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 آجرک الله یا صاحب الزمان 🏴
🔰 حسین زمان که باشی برات
علی اصغر یا کودکان مظلوم فلسطینی
فرقی نداره!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
التماس دعا - #لبیک_یا_خامنه_ای .
#امام_زمان .
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
❇️۱۰ نکته مهم از خانم «کریسدا رودریگز»
❇️طراح و نویسنده مشهور جهان
❇️قبل از مرگ در سن 40 سالگی بر اثر سرطان معده
❇️او نوشت:
1. من گران ترین ماشین دنیا را در گاراژم داشتم، اما حالا باید از ویلچر استفاده کنم.
2. در خانه من انواع لباس ها، کفش ها و وسایل قیمتی مارک دار وجود دارد، اما اکنون بدنم در پارچه کوچکی که بیمارستان تهیه کرده است پیچیده شده است.
3. پول زیادی در بانک گرفتم اما الان از این مبلغ سودی نمی برم.
4. خانه من مثل یک قلعه بود، اما الان روی دو تخت در بیمارستان می خوابم.
5. از هتل پنج ستاره تا اکنون گذراندن وقت در بیمارستان از یک کلینیک به کلینیک دیگر
6. من به صدها نفر امضا داده ام اما این بار مدارک پزشکی امضای من است.
7. من برای مرتب کردن موهایم به هفت آرایشگر رفته ام، اما اکنون - یک مو روی سرم نیست.
8. با جت شخصی می توانم به هر جایی پرواز کنم، اما اکنون به دو دستیار برای پیاده روی تا دروازه بیمارستان نیاز دارم.
9. با اینکه غذاها زیاده ولی الان رژیمم روزی دو قرص و شب چند قطره آب نمکه.
10. این خانه، این ماشین، این هواپیما، این مبلمان، این بانک، شهرت و شکوه بیش از حد، هیچ کدام از اینها به درد من نمی خورد. هیچ کدام از اینها به من آرامش نمی دهد. "هیچ چیز واقعی جز مرگ وجود ندارد."
در پایان روز مهمترین چیز سلامتی است.
لطفا از کم یا مقداری که دارید خوشحال باشید در حالی که سالم هستید، همه چیز داشته باشید، یک بشقاب برای خوردن، یک جای خواب داشته باشید... هیچ چیز را از دست ندهید.
#تلنگر
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گناهی که فرد نمیمیرد تا به سرش بیاد!
🔰 #استاد_فاطمی_نیا
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
#با_چه_کسی_رفیق_نشویم
امام صادق از امام باقر از امام سجاد علیهم السلام نقل فرمود: پسرم
با پنج گروه رفیق نشو
۱- با دروغگو ، چون دروغگو مانند سراب است با دروغ دور را نزدیک و نزدیک را دور میکند
۲- با فاسق (کسی که از نافرمانی خدا دوری نمیکند) فاسق تو را با یک لقمه و کمتر از آن میفروشد
۳- با بخیل، زیرا آن زمانی که در شدت احتیاج مالی به او هستی از اموالش تو را بهرهمند نمیکند و تو را سبک میکند
۴- با احمق، چون احمق آنگاه که میخواهد نفعی به تو رساند، ضرر میرساند
۵- با قاطع رحم، زیرا خداوند سه جا در قران او را لعن کرده(محمد/۲۳ و رعد/۲۵ و بقره/۲۷)،
«الاختصاص، شیخ مفید، ص ۲۳۹
#هشدار_تربیتی
🔴مراقب مشهدباشید
🚨مطالبه حضرت آیت الله حسینی همدانی نماینده محترم ولی فقیه از رسانه ملی:
🔰هرچه که ایران دارد زیر سایه حضرت رضا علیه آلاف التحیة والثنا و الکرم است. من دیدم تلویزیون تبلیغ میکند و تشویق میکند که بروید مشهد؛ موجهای آبی. خیلی بد است که اینگونه تبلیغ میشود. در طول شبانهروز ۵۰ بار میگوید بلیت بگیر برو مشهد موجهای آبی. این در ذهن کودک آرامآرام نقش میبندد؛ کودک یادش میرود که اصلاً باید برود مشهد که چهکار کند. این خلاف است.
باید مشهد رفت برای دیدن حضرت رضا علیهالسلام.
📖 شهید ادوارو آنیلی نقل میکرد:
خودش و یکی از رفقای مشهدیاش رفته بودند پارک کوهستان مشهد. آنجا را که دیده بود به رفیقش گفته بود: توی اروپا شهری مذهبی بود؛ خیلیها دوست نداشتند چنین شهری مذهبی باشد. دلشان میخواست از مذهبی بودن بیندازندش. آنقدر در دور و اطراف شهر و توی شهر مراکز تفریحی و سرگرمی ساختند که الان دیگر هیچکس آن شهر را به عنوان یک شهر مذهبی نمیشناسد.
شما ایرانیها هم مراقب باشید؛ مراقب باشید که مشهد را فقط به نام علی بن موسی الرضا علیه السلام بشناسند.
البته قم هم دچار همین برنامه شده تو سرای ایرانی ....!
🌷نوجوانی سوال کرده چرا ما اینهمه دشمن داریم؟
ساده روان و کوتاه برای جوانترها
این مجسمه در اسپانیا از سه نفر مسلمان، مسیحی و یهودی ساخته شد.
از مجسمه ساز پرسیدن، هدفت چی بوده ؟؟
گفت: ﻳﻬﻮﺩیا ﺧﻮﺩشو ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ مسیحیا ﻭ ﻣﺴﻠﻤونا ﻣﻴدونن ﻭ ﻣﺴﻴﺤﻴﺎ هم خودشونو ﺑﺎﻻﺗﺮ از ﻣﺴﻠﻤونا ﻣﻴدونن. منم ﺍﻳﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺭو ﺳﺎﺧﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﮕم اونها سخت در اشتباه هستن.
گفتن: ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺗﻮ که ﮔﻔﺘﻪﻫﺎی اونها رو تایید میکنه!
ﮔﻔﺖ:
اشتباه نکنید!ﻛﺎفیست آن ﻣﺴﻠﻤاﻥ ﺍﺯ ﺳﺠﺪﻩ برخیزد!
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻣﺘﻮﺟﻪ خواهید شد ﻛﻪ ﭼﻪ ﺑﻼﻳﻲ ﺳﺮ ﻳﻬﻮﺩی و مسیحی ﻣﻲ ﺁﻳﺪ.
🔹 اسلام عبادی و اسلام سیاسی!
این فردی که در سجده هست، نماد انسان صالح و اسلام عبادیه! آزارش به کسی نمیرسه خیری هم برای کسی نداره!
بنابراین مخالف و دشمن هم نداره، چون ظلم پذیره! اونایی هم که رفتن روش ایستادن چون جاشون خوبه، کاری باهاش ندارن!
حالا تصور کنین این انسان صالح میخواد بلند شه و به اون دوتا به خاطر ظلمشون اعتراض کنه! چی میشه؟!
قطعا جای اون دوتا متزلزل میشه و حتما باهاش مخالفت میکنن و حتی ممکنه باهاش بجنگن!
حالا دیگه دشمن هم داره!
اون فرد دیگه صرفا انسان صالح نیست! چون اون الان دیگه به یک انسان مصلح تبدیل شده و میخواد به بُعد سیاسی اسلام هم عمل کنه .
مصلح یعنی عدالت خواه و همه مصلحین برخلاف صالحین دشمنان زیادی دارن! مثل امام عصر(عج) که مصلح آخرالزمان هستن و دشمن هم زیاد دارن
انقلاب اسلامی به ما یاد داد مصلح باشیم و در کنار اسلام عبادی به اسلام سیاسی هم بپردازیم
انقلاب ما مصلح پروره برای همین هم دشمن زیادداره.....🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡الهی آرامش درونم راسپاس
🌼الهی سلامتی جسمم را سپاس
🧡الهی آگاهی روز افزونم را سپاس
🌼الهی دل شادم را سپاس
🧡الهی دل پر تپشم را سپاس
🌼الهی این لحظه را سپاس
🧡الهی دوستان خوبم را سپاس
🌼الهی نفس پر انرژیم را سپاس
🧡الهی موفقیت امروزم را سپاس
🌼الهی شایستگیم را سپاس
🧡الهی لیاقتم را سپاس
🌼الهی باتو بودنم را سپاس
🧡الهی تورادر همه حالم سپاس
🌼به لطف الهی من اشرف مخلوقاتم
🧡به لطف الهی من تجلی کائناتم
🌼به لطف الهی
🧡من عزیزدردانه ی آفرینشم
🌼به لطف الهی
🧡انسان بودنم راسپاس
🌼خـــدایابودنت را سپاس🌼
#امروزتان_بهتراز_دیروز
مگه قشنگ تر از این قاب هم داریم؟
مادر باشی، باحجاب باشی، قهرمان هم باشی...
هشتگ زن زندگی زیبایی 😍
#ساره_جوانمردی
🔘#یادداشت ا #طوفان_الاقصی
✅ طوفان الاقصی؛ پردهبرداری از خطای محاسباتی دشمنان
🖋دکتر مهدی اسلامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه امامصادق (ع)
▪️سال 94 مهمترین و تأثیرگذارترین فرمایش رهبر انقلاب، این نوید بود که "رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید"
البته تحولات سالهای اخیر نشان داده که گویا خود صهیونیستها برای اضمحلال و نابودی کامل رژیم جعلی شان عجله دارند، ضمن آنکه بی شک پس از"طوفان الاقصی"روند تحولات شکل و شمایل دیگری میگیرد، کما اینکه در حال حاضر نیز برای بسیاری از مردم دنیا بهخصوص مسلمانان اقصینقاط عالم این امر ثابت شده که این رژیم غاصب و کودک کُش رفتنی است.
▪️حملهی شجاعانه و غافلگیرکننده رزمندگان حماس به سرزمینهای اشغالی در روزهای اخیر نتیجه سالها فشار و ظلم مضاعف صهیونیستها علیه مردم مظلوم غزه و دیگر نقاط فلسطین است و این مسئله نشانمیدهد که نسل کنونی ساکن در فلسطین و بهخصوص نوار غزه، به این باور و یقین رسیده که تنها در سایه مقاومت و ایستادگی در برابر اشغالگران ظالم به هدف مبارک خود که همانا آزادی قدس شریف و دیگر سرزمینهای اشغالی است، میرسد.
▪️واقعیت آن است که امروز رزمندگان فلسطینی به نماد مقتدرِ مظلوم تبدیلشدهاند که امیدواریم پیروزی نهایی با آنها خواهد بود و امروز وظیفه همه دل بستگان جریان مقاومت و هم حقطلبان و عدالت خواهان عالم این است که به حمایت از مظلوم و مقابله با ظالم اهتمام بورزند.
▪️در حال حاضر سردمداران رژیم سفاک صهیونیستی بهشدت دچار خطای محاسباتی شدهاند، ضمن آنکه ضعف اطلاعاتی و نظامی اسرائیل بر همگان نیز ثابت شده و در چنین اوضاع و احوالی قطعاً موفقیت و پیروزی نهایی با رزمندگان و صابرین است، هر چند که این روزها و شبها متأسفانه شاهد به خاک و خون کشیده شدن غزه مظلوم هستیم؛ اما نصرت الهی با آن هاست که در راه خدا ثابت قدم و اهل صبر و مقاومت باشند.
📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛
وبگاه | فکرت | مدرسه فکرت | رادیوفکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
فیش مرثیه گریزها
حضرت معصومه سلام الله علیها
در عصر رضاخان و کشف حجاب، روزی رییس شهربانی قم که مردی گستاخ و بدزبان بود،
به حرم حضرت معصومه(ع) وارد شد و در همانجا به زنان با حجاب حمله کرد، تا چادر از سرشان بگیرد،
آه و ناله زنان بلند شد، در همین وقت غیرت آیه الله مرعشی نجفی(ره) که در آنجا حضور داشت،
به جوش آمد، و به آن قسمت رفته و برای جلوگیری از آن رییس، پس از بگو مگو، سیلی محکمی
به صورت رییس شهربانی زد، او که از این سیلی، سخت یکه خورده بود، آیه الله مرعشی را تهدید
به قتل نموده ولی روز بعد همین رییس گستاخ وارد بازار قم گردید، از قضا قسمتی از سقف ساختمان
بازار بر سر او خراب شده، و او در همان دم به هلاکت رسید و از دنیا رفت.
و این حادثه هم از کرامت های حضرت معصومه(ع) است که در حرمش، ستمگر گستاخ،
به زنان با حجاب حمله کرد، و یا عالم بزرگ آیه الله العظمی مرعشی نجفی را تهدید به قتل نمود،
و هم از کرامت آیه الله مرعشی به حساب می آید.
اما دلها بسوزد...
برای مادر مظلومه ای که دست آن بی حیا به ساحتش بی حرمتی کرد و گل صورتش را ارغوانی کرد اما ...
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بانویی مدت ها بر اثر بیماری طولانی و شدید یکی از نزدیکانش (فرزند یا برادر و...) رنج می برد،
از معالجات و درمان ها نتیجه نگرفته بود، دستش از هما جا بریده و به حرم حضرت معصومه(ع)
پناهنده شد، و به آن بانوی ارجمند توسل جست، همچنان به توسل خود ادامه داد، تا این که شبی
در عالم خواب دید حضرت معصومه(ع) به بالین او آمد و فرمود: "بیمارت را به حرم من بیاور و در این
مکان خاص(که در عالم خواب نشان داد) بگذار، بناست عمویم حضرت عباس(ع) به زیارت من بیاید،
شفای بیمار تو را از عمویم می طلبم."
این بانو می گوید: پس از بیدار شدن از خواب، خوشنود شدم،
و به دستور حضرت معصومه(ع) عمل کردم، شخص بیمارم را به آن مکام خاص
از حرم حضرت معصومه(ع) بردم، او به محض این که در آن مکان نشست، احساس سلامتی کرد،
و با خوشحالی گفت:"خوب شدم وشفا گرفتم."
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در این سفر دور گروهی از برادران و خدمتکاران به همراه حضرت معصومه(ع) بوده اند)
وقتی که به ساوه رسیدند، حضرت معصومه(ع) بیمار شد، پرسید از این مکان تا قم چقدر راه است؟
عرض کردند: ده فرسخ، به خدمتکار دستور داده که به جانب قم رهسپار گردند،به این ترتیب به قم آمد
و به منزل موسی بن خزرج بن سعد اشعری که از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد.
اما روایت صحیح تر این است که: چون خبر ورود آن بانوی با عظمت حضرت فاطمه معصومه(ع)
به آل سعد رسید، همگی به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت کنند،
در میان آنها موسی بن خزرج به کاروان حضرت معصومه(ع) رسید، زمام شتر آن حضرت را گرفته
و به طرف قم آمد و در منزل خود با کمال افتخار از آن بانو پذیریی کرد،
ولی پس از 16 یا 17 روز آن بانوی ارجمند،
رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانید.
اما دلها بسوزد:
راوى گوید: گماشتگان ابن زیاد، اسیران و اهل بیت عصمت علیه السّلام و مبارک امام علیه السّلام
را به سمت شام شوم حرکت دادند همین که به نزدیک دمشق رسیدند، ام کلثوم علیه السّلام
به شمر بن ذى الجوشن، فرمود: از تو درخواستی دارم.
شمر گفت : حاجت تو چیست ؟
ام کلثوم فرمود: چون ما را داخل شهر مى نمایید از دروازه اى ببرید که تماشاچیان و تردد کنندگان
در آن کم باشند؛ و به لشکریان خود بسپار که سرها را از میان محمل ها و کجاوه ها بیرون آوردند
و اندکى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى کم شود.
آن نانجیب از راه بغى و عدوان و کفر و طغیان بر ضد خواهش آن مکرمه دوران، امر نمود که سرها را
بر بالاى نیزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول را بر همین حال از راهى وارد
دمشق نمودند که ازدحام خلق در آن بسیار بود.
سپس ایشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مکانى که اسیران کفار را نگاه مى داشتند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
که مردی گستاخ و بدزبان بود، به حرم حضرت معصومه(ع) وارد شد و در همانجا به زنان با حجاب حمله کرد، تا چادر از سرشان بگیرد، آه و ناله زنان بلند شد، در همین وقت غیرت آیه الله مرعشی نجفی(ره) که در آنجا حضور داشت، به جوش آمد، و به آن قسمت رفته و برای جلوگیری از آن رییس، پس از بگو مگو، سیلی محکمی به صورت رییس شهربانی زد، او که از این سیلی، سخت یکه خورده بود، آیه الله مرعشی را تهدید به قتل نموده ولی روز بعد همین رییس گستاخ وارد بازار قم گردید، از قضا قسمتی از سقف ساختمان بازار بر سر او خراب شده، و او در همان دم به هلاکت رسید و از دنیا رفت.
و این حادثه هم از کرامت های حضرت معصومه(ع) است که در حرمش، ستمگر گستاخ، به زنان با حجاب حمله کرد، و یا عالم بزرگ آیه الله العظمی مرعشی نجفی را تهدید به قتل نمود، و هم
از کرامت آیه الله مرعشی به حساب می آید.
اما دلها بسوزد...
برای مادر مظلومه ای که دست آن بی حیا به ساحتش بی حرمتی کرد و گل صورتش را ارغوانی کرد اما ...
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آیه الله العظمی سید شهاب الدین نجفی مرعشی(وفات یافته شهریور 1369 شمسی) می فرمود: روزگاری که جوان تر بودم، روزی بر اثر مشکلات فراوانی که داشتم، از جمله می خواستم دخترم را شوهر دهم، ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای دخترم جهیزیه تهیه کنم، با ناراحتی به حرم حضرت معصومه(ع) رفتم، و با عتاب و خطاب در حالی که اشک هایم سرازیر بود گفتم:"ای سیده و مولای من، چرا نسبت به امر زندگی من اهمیت نمی دهی؟ من چگونه با این دست خالی دخترم را شوهر دهم؟" سپس با دلی شکسته به خانه برگشتم.
حالت غشوه(کشف) مرا فرا گرفت در همان حال شنیدم در می زنند، رفتم و در را باز کردم، شخصی را دیدم که در پشت در ایستاده، وقتی مرا دید گفت:"سیده تو را می طلبد" با شتاب به حرم رفتم، وقتی که وارد صحن شریف آن حضرت شدم، چند کنیز را دیدم که به تمیز کردن ایوان طلا اشتغال داشتند، از سبب آن پرسیدم، گفتند: اکنون سیده می آید، پس از اندکی حرم حضرت فاطمه معصومه(ع) آمد، در حالی که در شکل و شمایل، مانند مادرم فاطمه زهرا(ع) بود(چون جده ام زهرا(ع) را سه بار قبل از آن، در خواب دیده بودم) نزد عمه ام حضرت معصومه(ع) رفتم و دستش را بوسیدم، به من فرمود:"ای شهاب! کی ما در فکر تو نبوده ایم، که ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاکی هستی، تو از زمانی که به قم آمدی زیر نظر ما و مورد عنایت ما بوده ای."
وقتی که از خواب بیدار شدم، فهمیدم که نسبت به حرم حضرت معصومه(ع) اسائه ادب کرده ام، همان دم برای عذرخواهی به حرم شریفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در کارم گشایشی صورت گرفت، و مشکل زندگیم حل وآسان گردید.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مرحوم آیت الله العظمی محمد علی اراکی فرمودند آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سید جعفر احتشام) از منبری های قم بودند"پدر و پسر") از قول آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی(که مرد روضه خوان با اخلاصی بود و قبل از درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) چند دقیقه خطبه ای از نهج البلاغه و ذکر مصیبت مختصری می خواند) نقل کردند که او گفت:
"ما اهل منبر با هم در مواقع تعطیلی دوره ای داشتیم، و دور هم جمع می شدیم و خودمان برای خودمان روضه می خواندیم. شبی من(یعنی آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی) در خواب دیدم که خواستم به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف شوم، گفتند: ورود به حرم ممنوع است، برای اینکه حضرت معصومه(ع) با حضرت زهرا(ع) در بالای ضریح خلوت کرده اند و کسی را راه نمی دهند."
من گفتم مادرم سیده بوده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند رفتم دیدم که بله این دو با هم نشسته اند و در بالای ضریح با همدیگر صحبت می کنند از جمله صحبت ها این بود. که حضرت معصومه(ع) به حضرت زهرا(ع) عرض می کند: حاج سید جعفر احتشام(روضه خوان، روضه خوان را خودم می گویم) برای من مدحی گفته است و ظاهراً آن مدح را برای حضرت زهرا(ع) می خواند.
آقا شیخ ابراهیم این خواب را در آن جلسه دوره ای که اهل منبر در آن جمع بودند و حاج احتشام هم حضور داشت نقل می کند، حاج احتشام می گوید از آن شعرها چیزی یادت هست گفت: بله در آخر شعر داشت"دخت موسی بن جعفر" تا این را گفت حاج احتشام زد زیر گریه و گفت: بله توی اشعار من این کلمه هست.
این احتشام از منبری های قم بود و خیلی با حال بود، هیچ منبری را ندیدم که خودش گریه کند و ایشان خودش روضه می خواند و خودش گریه می کرد بکاء بود و گریه زیاد می کرد.
آقا حسن احتشام فرزند حاج جعفر احتشام گفت به ایشان گفتیم شعرا در آخر شعرشان تخلص دارند. شما هم برای خود تخلص تعیین کن، هر چه گفتم قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت.
ای فاطمه به جان عزیز برادرت بر احتشام لطف نما قصر اخضری
ایشان گفت قصر اخضر هم لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همانجا که آقای مرعشی(ره) سجاده می انداختند، آنجا را به رنگ سبز گچ کاری کردند با سنگ مرمر و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالا سر واقع شد.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سال ها قبل از انقلاب، گروهی از مردم یکی از شهرهای دور، در فصل زمستان برای زیارت حضرت معصومه(ع) عازم قم شده بودند. شب فرا رسید، برف سنگینی در زمین نشسته بود، این گروه در چند فرسخی قم راه را گم کردند، و در بیابان بدون وسیله، سرگردان شده و در مخاطره شدید قرار گرفتند، همانجا دست به توسل به دامن حضرت معصومه(ع) زدند تا با نشان دادن راه، آن ها را از خطر برهاند.
طبق سند موثق، یکی از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه(ع)، مرحوم سید محمد رضوی می گوید: در آن شب( بدون اطلاع از زائران در به در و سرگردان) در حرم بودم، اندکی خوابیدم، در عالم خواب دیدم حضرت معصومه(ع) نزد من آمد و فرمود:"برخیز، چراغ گلدسته ها را روشن کن."(1)
به ساعت نگاه کردم، دیدم اندکی از نیمه شب گذشته و هنوز چهار ساعت به اذان صبح باقی است(و ماطبق معمول اندکی قبل از اذان، چراغ های گلدسته ها را روشن می کردیم.)
خوابیدم، دوباره حضرت معصومه(ع) را در خواب دیدم، این بار با تندی به من فرمود:"برخیز، مگر نگفتم چراغ های گلدسته ها را روشن کن."
برخاستم و چراغ های گلدسته ها را روشن کردم، دیدم برف سنگینی آمده و همه جا را سفید پوش نموده است، ولی شگفت زده شده بودم که چرا امشب به دستور حضرت معصومه(ع) چراغ ها را زودتر روشن نموده ام؟ آن شب به سرآمد، صبح روز بعد که هوا آفتابی بود، از حرم عبور می کردم، شنیدم چند نفر از زائران به همدیگر می گویند:" حضرت معصومه(ع) به داد ما رسید، چقدر باید از محضر مقدسش تشکر و سپاس گزاری نماییم! اگر چراغ های گلدسته ها روشن نمی شد، ما در دل شب تاریک در بیابان پر از برف و هوای سرد، که راه را گم کرده بودیم، جان سالمی به در نمی بردیم، اگر چراغ گلدسته ها روشن نمی شد ما جهت شهر قم را در آن تاریکی ظلمانی هرگز پیدا نمی کردیم."
راز خواب را دریافتم که چرا حضرت معصومه(ع) به من می فرمود: برخیز و چراغ گلدسته ها را روشن کن!
با توجه به اینکه در آن عصر، برق شهر قم کم بود، و تنها برقی که موتور مستقل داشت و نور آن از دور پیدا بود، برق آستانه مقدسه بود.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بانویی مدت ها بر اثر بیماری طولانی و شدید یکی از نزدیکانش (فرزند یا برادر و...) رنج می برد، از معالجات و درمان ها نتیجه نگرفته بود، دستش از هما جا بریده و به حرم حضرت معصومه(ع) پناهنده شد، و به آن بانوی ارجمند توسل جست، همچنان به توسل خود ادامه داد، تا این که شبی در عالم خواب دید حضرت معصومه(ع) به بالین او آمد و فرمود: "بیمارت را به حرم من بیاور و در این مکان خاص(که در عالم خواب نشان داد) بگذار، بناست عمویم حضرت عباس(ع) به زیارت من بیاید، شفای بیمار تو را از عمویم می طلبم."
این بانو می گوید: پس از بیدار شدن از خواب، خوشنود شدم، و به دستور حضرت معصومه(ع) عمل کردم، شخص بیمارم را به آن مکام خاص از حرم حضرت معصومه(ع) بردم، او به محض این که در آن مکان نشست، احساس سلامتی کرد، و با خوشحالی گفت:"خوب شدم وشفا گرفتم."
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
قابل ذکر است که گاهى شنیده مىشد که حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها به عزم دیدار برادرشان از مدینه به سمت توس حرکت کرد و در قم خبر شهادت حضرت رضا علیهالسّلام را شنید و در آنجا بیمار شد و بالاخره از دنیا رفت.
ولى این مطلب خلاف تحقیق است؛ چنانکه روایت سعدبنسعد از حضرت رضا علیهالسّلام بر این مطلب دلالت ظاهر دارد که حضرت معصومه سلاماللَّهعلیهاپیش از حضرت رضا علیهالسّلام از دنیا رفتهاند، زیرا در آن روایت، سعد مىگوید: من از امام رضا علیهالسّلام راجع به زیارت فاطمه سلاماللَّهعلیها دختر موسى بن جعفر پرسش کردم.
این سؤال حاکى از آن است که در زمان پرسش، حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها از دنیا رفته بودند و مرقد و مضجع وى معلوم بوده است.
مرحوم محقّق بزرگ، میرزاى قمى اعلىاللَّهمقامه در جواب سؤالى که از وى راجع به این موضوع شده، به همین روایت تمسک کردهاند و صورت سؤال و جواب این است:
سؤال: از عیون اخبارالرضا حدیثى نقل شده است که راوى گفت:
سَأَلْتُ اَبَالْحَسَنِ الرِّضا عَنْ زیارَةِ فاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ بِقُمْ، و آنچه در زبان روضهخوانها مشهور است، آنست که حضرت معصومه سلاماللَّهعلیهااز مدینه به اراده دیدن برادر بزرگوار خود بیرون آمدند. وقتى که به قم رسیدند، خبر شهیدشدن آن حضرت در توس به ایشان رسید، چند روزى در قم مکث نمودند و وفات کردند. وجه جمع چگونه است؟
جواب: آخوند ملّامحمّدباقر رحمةاللَّهعلیه در بحار دو حدیث بلکه سه حدیث از حضرت امام رضا علیهالسّلام نقل کرده که دلالت مىکنند بر اینکه در حیات آن حضرت، فاطمه بنت موسى بن جعفر علیهالسّلام در قم مدفون شده بود، و خلاف آن را نقل نکرده است. (1) علاوه بر این تاریخ شهادت حضرت رضا علیهالسّلام مضبوط و در دست است و آن بر حسب نقل مورّخان، آخر ماه صفر سال 203 هجرى قمرى است و سال مسافرت آن بزرگوار به توس سال 200 از هجرت بوده است و حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها بر حسب نقل در پى مسافرت برادرشان و به تصریح بعضى از اهل تاریخ در سال 201 هجرى به عزم دیدار وى حرکت کردهاند. بنابراین وفات آن مخدّره حدود دو سال قبل از شهادت حضرت رضا علیهالسّلام واقع شده است.
و نمىدانیم که چگونه این جریان بعکس اشتهار پیدا کرده است. اینجا این نکته را یادآور مىشویم که خوبست خطبا و وعاظ محترم در نقل مطالب، مداقّه نموده و مطالب را هرچهبیشتر مستند ذکر کنند و نکند که یک مطلب خلاف، در طى قرون و اعصارى به وسیله منبر و اهل آن ترویج شود.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بعضی علت بیماری آن حضرت را چنین نوشته اند: مردم ساوه در آن ع
کنده بودند و هیچ جسدى نبود که سر در بدن داشته باشد و از هر کس مىپرسیدند باز کسى آنها را از یکدیگر تشخیص نمىداد.
ولى امام سجاد (علیه السلام) هر جنازهاى را که نزد او مىآوردند تا دفن نمایند، نام و نشان او را به آنان مىگفت و تمام هاشمیین و اصحاب را معرفى فرمود، در آنروز که امام سجاد (علیه السلام) بدنها را معرفى مىکرد گریهها و نالهها بود که به آسمان بلند مىشد و اشکها بود که مثل سیل، سرازیر مىگردید، و زنهاى بنى اسد موها پریشان کردند و لطمهها بر سر و صورت زدند که حد نداشت.
پس از آنکه همه بدنها را دفن کردند امام سجاد (علیه السلام) خود به سوى جسد مطهر پدر رفت و آنرا در بغل گرفت و با صداى بلند گریست، آنگاه به جایگاه مرقد مطهر آمد و اندکى خاک برداشت ناگهان قبرى آماده و صندوقى شکافته پیدا شد. دستهاى خود را زیر بدن برد و فرمود: بسم الله و بالله و فى سبیل الله و على مله رسول الله صدق الله و رسوله، ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله العظیم. آنگاه بدن را به تنهایى و بدون کمک بنى اسد در قبر گذاشت و به آنان فرمود: غیر از شما کسان دیگرى هم هستند که به من کمک مىکنند؟ چون بدن مطهر را در قبر گذاشت صورت بر آن رگهاى بریده گذاشت و گفت:
طوبى لارض تضمنت جسدک الطاهر، فان الدنیا بعدک مظلمه، و الاخره بنورک مشرقه، اما اللیل فمسهد، و الحزن سرمد، او یختار الله بیتک دارک التى انت بها مقیم، و علیک منى السلام یابن رسول الله و رحمه الله و برکاته.
خوشا به حال سرزمینى که جسد تو را در بر دارد، پدر جان! دنیا بدون چراغ وجودت تاریک گشته و آخرت با نور تو روشن شده است، شب خواب را از چشم ما ربوده و اندوهمان دائمى گشته است، مگر خداوند براى ما همان جائى را برگزیند که تو هم اکنون در آن اقامت گزیدى وعلیک منى السلام و رحمه الله و برکاته.
روى قبر را پوشید و بر آن نوشت: هذا قبر الحسین بن على بن ابیطالب الذى قتلوه عطشاناً غریباً. اى مردم بدانید! این مرقد مطهر حسین بن على (علیه السلام) است که در کنار رود فرات او را با لب تشنه، غریبانه شهید کردند.
پس از انجام مراسم دفن پدر، به سوى جنازه عمویش عباس رفت، او را به همان حالتى دید که ملائکه آسمانها را مات و مبهوت و حوریان بهشتى را گریان و نالان کرده بود، خودش را روى جنازه عمو انداخت گلویش را مىبوسید و مىگفت: على الدنیا بعدک العفا، یا قمر بنى هاشم منى السلام من شهید و رحمه الله و برکاته بعد از تو خاک بر سر اهل دنیا اى ماه بنى هاشم! سلام و درود بر تو اى شهید راه خدا و رحمت و برکات او بر تو باد!
قبرى براى بدن ابى الفضل تهیه کرد و باز از بنى اسد کمک نگرفت به تنهائى بدن را در قبر گذاشت و به آنان فرمود دیگرانى هستند در این مورد با من همکارى کنند ان معى من یعیینى؟.
بله تنها اجازه داد بنى اسد در مراسم دفن سائر شهدا با او همکارى کنند، و دو موضع را براى آنها مشخص فرمود و دستور داد آنجا را حفر کردند، در موضع اول بنى هاشم و در دیگرى اصحاب بزرگوار را دفن نمود.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در این سفر دور گروهی از برادران و خدمتکاران به همراه حضرت معصومه(ع) بوده اند) وقتی که به ساوه رسیدند، حضرت معصومه(ع) بیمار شد، پرسید از این مکان تا قم چقدر راه است؟ عرض کردند: ده فرسخ، به خدمتکار دستور داده که به جانب قم رهسپار گردند،به این ترتیب به قم آمد و به منزل موسی بن خزرج بن سعد اشعری که از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد.
اما روایت صحیح تر این است که: چون خبر ورود آن بانوی با عظمت حضرت فاطمه معصومه(ع) به آل سعد رسید، همگی به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت کنند، در میان آنها موسی بن خزرج به کاروان حضرت معصومه(ع) رسید، زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود با کمال افتخار از آن بانو پذیریی کرد، ولی پس از 16 یا 17 روز آن بانوی ارجمند، رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانید.
اما دلها بسوزد:
راوى گوید: گماشتگان ابن زیاد، اسیران و اهل بیت عصمت علیه السّلام و مبارک امام علیه السّلام را به سمت شام شوم حرکت دادند همین که به نزدیک دمشق رسیدند، ام کلثوم علیه السّلام به شمر بن ذى الجوشن، فرمود: از تو درخواستی دارم.
شمر گفت : حاجت تو چیست ؟
ام کلثوم فرمود: چون ما را داخل شهر مى نمایید از دروازه اى ببرید که تماشاچیان و تردد کنندگان در آن کم باشند؛ و به لشکریان خود بسپار که سرها را از میان محمل ها و کجاوه ها بیرون آوردند و اندکى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى کم شود.
آن نانجیب از راه بغى و عدوان و کفر و طغیان بر ضد خواهش آن مکرمه دوران، امر نمود که سرها را بر بالاى نیزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول را بر همین حال از راهى وارد دمشق نمودند که ازدحام خلق در آن بسیار بود.
سپس ایشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مکانى که اسیران کفار را نگاه مى داشتند
.