« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم »
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «دردانه ی کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل پنجم: روایات سوریه
🔸صفحه: ۳۷۴-۳۷۳-۳۷۲
🔻ادامه قسمت: ۲۰۷
بهتره مرحله به مرحله جلو بریم. ابو حسین، دیگر چیزی در آن جلسه نگفت، وجلسه تمام شد.
ابو حسین، بعد از جلسه پیش حاج قاسم رفته ونظر بچه ها را طرح کرده بود. در جلسه ی بعدی، تصمیم همین شد. گفتند «ضرورت نداره استشهادی وارد عملیات بشیم وکار سنگین را انتخاب کنیم. با توجه به نیرو وآتشی که داریم، باید وارد عمل بشیم .فقط بریم سمت دیر العدس، و اونجا را بگیریم. هم زمان با ما، یه نیرو هم بیاد ودور تا دور کفر شمس را بگیره تا اون ها نتونند مارو غافل گیر کنند و بزنند».
تا این که در بهمن ماه تصویب شد برویم طرف دیر العدس. نقشه ی عملیات، خیلی خوب طراحی شده بود. قرار شد قبل اذان صبح، نیروها حرکت کنند و در جاده ی کفر شمس و دیرالعدس بیایند تا توی دل دشمن برویم وبهشان حمله کنیم. بخشی از سمت شرق دیرالعدس، یک رودخانه در سمتی که ما قرار داشتیم بود. اطلاعات ما می دانست آن ها فکر می کنند که ما از همین جا حمله می کنیم. برای همین، آنجا را مین گذاری کرده بودند. برخلاف تصور دشمن، ما از میان کفر شمس و دیرالعدس حرکت کردیم. تنها خوبی این مسیر، این بود که دشمن، از جایی که ما وارد می شدیم، اطلاعی نداشت.
البته از آن طرف، دشمن به دو تل علاقیه وعنتر مشرف بود، وما کاملا در تیررس شان بودیم. برای همین قرار شده بود که قبل از اذان صبح حرکت کنیم. در این صورت، دشمن دیدنداشت و متوجه نمی شد، وما می توانستیم راحت تر جلو بریم.
تقریبا نزدیک ساعت ۳:۳۰ حرکت کردیم شیخ محسن و ابو زینب هم همراهان بودند.
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔
@golzarkerman
