🔰امروز عصر گلزارشهدای کرمان مهمان ویژه ای داشت
شهیدی که در اسم و نشان گمنام است
🔹️عکاس:سلیمانی
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 هم اکنون| مداحی آقای محمود کریمی در مراسم عزاداری شب شهادت حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها در حسینیه امام خمینی(ره)
#ایام_فاطمیه
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
🔰گزارش مصور از دومین روز از مراسم عزاداری در گلزار شهدای کرمان
▪️این مراسم سه روز دیگر ادامه دارد.
🔹️عکاس:سلیمانی
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان»
🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم »
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «دردانه ی کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : پنجم
🔸صفحه: ۳۷۴_۳۷۶
🔻 قسمت ۲۰۸
هم رزم شهید: روح الله جلالوند (شیخ محسن)
من و چند نفر دیگر از بچهها، زمانی که وارد منطقه شدیم، به سمت دانشگاهی به نام قاسیون رفتیم. آنجا، محل تجمع و استراحت نیروها و نزدیک منطقه عملیاتی بود. وقتی رسیدیم، ما را هدایت کردند به سمت اتاقی که برای مبلغین بود. قبل از ما، شیخ ابوحسین و شیخ ابوصالح آنجا بودند؛ ولی زمانی که ما رسیدیم، با بقیه نیروها برای آموزش رفته بودند. دو روز اول، در این دانشگاه تنها بودیم. دانشگاه تقریباً خالی بود. زمانی که نیروها برگشتند توی محوطه بودم. از یکی از بچهها شنیدم که استادم شیخ ابوحسین اومده. خیلی خوشحال شدم. با اشتیاق به سمت اتاق مبلغین رفتم. وارد اتاق که شدم، دیدم جمع خیلی با نشاط و سر حالی گرم حرف زدن هستند. با همه دست دادم و روبوسی کردم و کنارشان نشستم. از جمعی که دور هم نشسته بودیم، چند نفرشان را میشناختم. مثل همه ی نشست و برخاستها دوست داشتم بقیه را بشناسم. یکی یکی بچهها را معرفی کردند تا رسیدن به آقایی که روحانی نبود. گفتند ایشون، حاج حسین بادپاست. باب آشنایی من و حاج حسین از همین جا باز شد.
بچهها، بعد از معرفی دوباره شروع کردند به حرف زدن؛ از این که قرار است دو روز دیگر در دیرالعدس عملیات بشود. توی عمرم یک تیر هم شلیک نکرده بودم؛ حالا قرار بود برویم عملیات! هر کسی آنجا همراه یک نفر، این طرف و آن طرف میرفت. من هم دوست داشتم کنار استادم، شیخ ابوحسین، باشم. حاج آقا ابا داشتند که من همراه شان باشم. حاج حسین چون میدید که سن من از بقیه کمتر است با من خیلی گرم گرفت. نمیدانم چرا با همان نگاه اول شیفتهاش شده بودم!
قبل از عملیات، فرمانده ی قرارگاه، ابوحسین، گفت که به همه ی شیخها بگین بیان توی اتاق عملیات؛ جلسه داریم. همگی رفتیم سمت اتاق عملیات، خدمت ایشان. وقتی وارد اتاق شدیم، همه ی فرماندهان فاطمیون آنجا بودند؛ از جمله ابوحامد، سید حکیم و ذوالفقار. ما هم رفتیم طرفی نشستیم. ابوحسین، نقشه ی عملیات را آورد و شروع کرد به تشریح عملیات. قرار شد هر یک از فرماندهان فاطمیون، نظر خود را درباره ی طرح نقشه بگویند. ابوحامد گفت ما حرفی نداریم. بقیه هم به تبع ابوحامد گفتند ما هم حرفی نداریم. ما برای اطاعت اومدهایم. هرچی شما بگین. ابراز اطاعت بچهها، جالب توجه بود! البته کسی باورش نمیشد که آن عملیات اجرایی باشد و به نتیجه مثبت برسد.
در همان نشست و برخاستهایی که در آن دو روز با حاج حسین داشتم، قرار شد که طی عملیات دیرالعدس،در خدمت شان باشم! در تمام این مدت نمی دانستم که حاج حسین، فرمانده ی محور است. او از همان لحظه ی اولی که وارد جلسه شد، یک کتاب توی دستش بود و کتاب میخواند. بعدها فهمیدم که چرا حاج حسین اصلاً نظری نداد؛ نه تایید و نه حتی رد کرد!
بعد از اینکه جلسه تمام شد، قرار شد با ابوزینب که تخریبچی بود، حاج حسین و شیخ ابوصالح برویم منطقه را ببینیم و شناسایی کلی و اجمالی بکنیم.
ادامه دارد......
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
May 11
🔸 امام صادق علیه السلام:
کسى که در انتظار امام دوازدهم علیه السلام است، همانند کسى است که در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله شمشیرش را برهنه کرده و از او دفاع مىکند.
📚 بحارالأنوار، ج52، ص 129
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman