eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.5هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
9.2هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
#رهبرانه 💢هستیم بر آن #عهد که بستیم✊ ⇜قسم به فیض #شهادت ⇜قسم به سرخی خون❣ ⇜به خیبر و نی و هور و #جزیره_مجنون ⇜قسم به روح #خمینی ⇜قسم به #سید_علی❤️ ⇜به امر رهبر و فرموده های شخص ولی 💢که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم✌️ ↫ #حسینی_ام ↫ #حسنی_ام ↫و #زینبی هستم🙂 ⇜ و سر سپرده ام و از تبار #عمارم ⇜به انقلاب و #شهیدان🌷 و حق وفادارم #اللهم_الرزقنا_بصیرت ‌🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان 💎 @kerman_golzar
#ظهور_نزدیک_است ســلام برشــــهدا آن مهـــدے بـاوران و یـاوران ڪہ "لبیکـــ" گفتنـد بہ نائبـــ المهــدے و مهــدے نیـز "ادرڪنـے" شـان را خریـدار شـد... سلام بر اصحاب آخر الزمانے سیدالشهداء وسلام بر نور چشمی ‌هایی که کـامروا شدند تاریخ #قلمت بشکند اگر ننویسی یاران #خمینی برای #دین زخم خوردند ودرد کشیدند... ولی #جمعی کنار سفره آنان و به نام آنان فقط #خوردند و #بردند و #عربده کشیدند !!!! خون این #شهیدان رسوایتان خواهد کرد... #ظهور_نزدیک_است ای تشنہ ڪامان ، روح باران خواهـد آمد او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد ... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #واجعلنا_من_انصاره_و_عوانه ‌🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان @golzar_shohaday_kerman
همش دنبال این ، که چی داره ...! اول دنبال این ؛ چی داره.... تا بویِ گناه رو نشناسی؛ کیسه‌ی ثواب‌هات ‼️ مراقب خودتون باشید! در این فضای بی در و پیکر !🚫 در جبهه اگر روی مین میرفتی! جانباز می شدی و سربلند! اما! اینجا ❌اگر تن به مین های این وادی دهی؛ معلوم نیست، به ها خواهی رسید...⛔️ ✅اینجا فقط باید؛ به داد... ✅علی‌اکبر های و تخریب‌چی های قابلی هستند . . رِفیق ... برایِ شدن ، هُنَر لازم است... هُنَرِ رد شدن از سیم خاردارِ .. هُنَرِ بِه رسیدن... هُنَرِ تَهذیب... ✅تاهنرمند نشی، نِمیشی!! ... ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
آن دم که گناه کردی پای نگذار! به جوانیِ علی اکبرهایِ برمی خورد ... گذشتن از ... رستن از ... چشم بستن روی تمام ! چه توجیهی می‌تواند داشته باشد جز ... به قول حآج حسین یڪتا: بچہ‌ها! دعاڪنید نمیرید! حیف نیستـ بچہ بہ اربابش اقتدانکنہ؟ مگه مااز چی میخواهیم؟! میخواهیم به مایاد بدن میشہ معصوم نبود اما توبغلِ معصومـ جون داد🕊 ✨ التماس دعاےِ↓ ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
#وصیت_نامه #شهید_محمد_علی_میرشکاری_سلیمانی #تاریخ_شهادت 9/09/1360 #محل_شهادت_بستان 🌷🖊بسم الله الرحمن الرحیم 💚خداوند ازمومنین جان ها واموالشان را به بهای بهشت خریداری می کند 💚 پروردگارا توگواه باش که به ندای"هل من #ناصر_ینصرنی"حسینت پاسخ دادم ودرصحنه پیکارحق وباطل زمان خودم شرکت کردم تاازجمله کسانی نباشم که درغیاب #حسین برای فرار از جهاد همچنان برگرد خانه ات درطواف بودند. بارپروردگارا من به این دلیل دراین جنگ شرکت کردم که این نبرد را نبرد واقعی اسلام بر علیه کفر جهانی می دانم . ایزدا تو راسپاس که به لطف تو چنین انقلابی در این سرزمین بوقوع پیوست و پیروز شد تا ما راه واقعی خود را که سعادت دنیا و آخرت است یافتیم. الهی توشاهد باشی که ما همواره پشت سرنایب امام مرد خدا آن مرشد #روح_خدا#خمینی بت شکن حرکت می کنیم وتابع دستوراتش هستیم از ما راضی باش. پروردگارا توناظری در وقتی که جوی های #خون_جوانان مومن ومخلص اسلام،این گلهای نوشکفته پرپرشده به پای درخت نوپای جمهوری اسلامی روان است واین نعمت الهی را باخون پاک خود آبیاری می کنند. چگونه عده ای روسیاه وخائن قدرنعمت را نمی دانند وثمره خون این ستاره های پاک را پایمال می کنند و به این انقلاب ومردم مسلمان خیانت می کنند،ودشمن خدا واسلام وجمهوری اسلامی را یاری می کنند وبه اسلام وخلق خدا ضربه می زنند.🌷 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🔴خیره کننده نیست؟؟؟؟ " در است " شعارهای عراقی‌ها امروز همچون " الله الله‌اکبر / آمریکا شیطان الاکبر " و اقدام به تظاهرات میلیونی و موضع‌گیری‌های ملت عراق در مقابل استکبار و تسلط بیگانگان را اگر مشاهده کنید روح بزرگ خمینی را در جریان جاری آن می‌بینید. خمینی عزیز همانگونه که گفتی روحت آرام باشد که انقلابت با همت و خون‌ سربازانت در جریان است تا مقتدایت ظهور کند ... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 ((عینک آفتابی )) در بین بچّه‌های جبهه، از افرادی بود که وضع مالی خانواده اش به نسبت خوب بود، در واقع می توان گفت او تمام آسایش پشت را رها کرده بود و به جنگ آمده بود.👌 در جبهه و در بین بچه ها خیلی ساده می گشت. یک دست پیراهن و شلوار کره ای داشت که همیشه همان لباس را به تن می کرد؛ امّا پشت جبهه به سر و وضع خودش می رسید. شاید به این خاطر که می خواست وقتی به عنوان یک به میان مردم می آید، ظاهر مرتّبی داشته باشد. زمانی که من در عملیّات چهار مجروح شدم، به آمدم؛ مدّتی مرخصی استعلاجی داشتم و در شهر ماندم. یک روز توی خیابانِ شهید مصطفی (شهاب)، سه راه ادیب می رفتم که دیدم یک نفر صدا می زند: «مرتضی! مرتضی!» برگشتم، دیدم جوانی با سر و وضع خیلی مرتّب و شیک از داخل یک پیکان سدری رنگ 🚖 به من اشاره می کند. نگاهش کردم، نشناختم. گفتم : «این بنده خدا با من چه کار دارد؟!» جلوتر رفتم که مثلاً بگویم: «آقا اشتباه گرفته ای!» دیدم ای بابا! محمد حسین است.😳یک شلوار سفید و یک پیراهن طوسی رنگ به تن داشت و یک عینک آفتابی😎به چشمانش زده بود. گفتم: «محمد حسین خودتی؟!» گفت : «پس توقع داشتی کی باشم؟» گفتم : «خیلی به خودت رسیدی!» 😄 گفت: «چه کار کنیم، مگر اشکالی دارد؟» گفتم: «نه! امّا آنجا توی جبهه آن قدر خاکی و اینجا توی شهر این طوری....!» خندید: «بنده خدا! آنجا هم من همین طوری هستم، ولی شماها متوجّه نیستید.» 💠اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقــی هـمه بـی حاصـلی و بـی خـبــری بــود 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
••• امـــــــــام خـامنه ای(ره): در شبڪه‌های اجتماعی، فقط به فکر خوشگذرانی نباشید❗️ 👈شما افسران #ج
⚠️ مراقب خود باشید! ⚠️ در این فضای بی در و پیڪر !📱 در اگر روی مین میرفتی، جانباز میشدی... و سربلند! اما اگر تن به مین های این وادی دهی، معلوم نیست به ناکجا آبادها خواهی رسید...! اینجا فقط باید دل به داد.../❤️/ علی اکبرهای و خامنه ای ، تخریب چی های قابلی هستند...!👌 💣 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
💠بخشی از وصیت نامه ☘گواهی می دهم که انقلاب اسلامی تنها حکومتی است که در جهان و در موقعیت کنونی بر مبنای اسلام پایه گذاری شده است و امام امت، عزیز اسطوره مقاومت و بهترین امام و رهبر جهان است. ☘من آمدم تا اقوام و دوستانم اصلاح شوند و زنجیرهای اسارت و فساد را از دستها وپاها بر کنم، برآتش دل درماندگان آبی بیفشانم، گرد یتیمی از چهره یتیمان پاک کنم، اشک غم محنت را از دیدگان بزدایم. از پدر و مادر و برادران و خواهرانم خواهشی دارم که در مسیر خدا، یعنی اسلام و اخلاق و آداب اسلامی یک لحظه دور نشوید، هیچگاه دست حمایت از این رهبر بزرگ این انسان مافوق که به یاری «الله» پوزه تمام جباران عالم را به خاک کشیده است بر ندارید. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ 📖 زندگینامه و خاطراتِ سر
🦋 🔸مقدمه: بسم الله الرّحمن الرّحیم «فَرحینَ بِما اتیهمُ اللّه مِن الفضلهِ یَستَبْشرونَ بِالذّینَ لَم یَلحقوا بِهِم مِن خَلْفِهم اِلّا خَوْفٌ وَ لا هُمْ یَحزَنون» "آل عمران _١٧٠" سپاس خدای را که به ما توفیق داد تا بر سینه سپید این اوراق، واژگانی بنگاریم که در تار و پودی از عاطفه و احساس لطیف، اصالت و معصومیتی را نشان می دهند به قداست نور و باران و کرامت بی پایان ائمهٔ علیهم السّلام. هر چند در قاموس ادای تکلیف نسبت به آنان، که تا اوج افلاک سوار بر سیطره سرخ نام شهید ره سپردند، این مجال اندکی است؛ لکن اقبال کمی هم نیست که روزنه ای از این معرفت همیشه سبز، هماره اذهان ما را به گونه ای با فهم عزّت و عظمت تعدادی از برگزیدگان خدا الفت و پیوند دهد. اینک در شکوهمندترین دوران تاریخ، یعنی عصر شکوفایی اسلامی ایران، مرور لحظاتی مقدّس و پاک از ظهور و عروج پاکمردانی را به تکریم می نشینیم که تمامی وجودشان از ابتدا تا انتها، شکفتن تا شکوفایی دیگر بود... آنهم به اقتداری که نه تنها اولین لحظه حیات، بلکه رحلتشان نیز خود به اعجازی هستی بخش و حیات آفرین آراسته بود. 👌 عجب نیست اگر تمامت و کمال فخر و غرور و اعجاز این رادمردان را در وجود آنان بجوییم که حیات این ملّت به اعتبار نفس قدسی و قیام خداگونه او امکان تجلّی و بقاء یافت؛ چرا که رهبری چون او که به حق روح خدا بود، مریدانی اینگونه می طلبید که اینچنین سر از پا نشناخته، به اندک اشاره او در صحنه های مصاف حق و باطل، به والاترین و زیباترین آرمانهای انسانی و الهی دست یابند. بدین سان بود که تکراری دیگر از دلبستگی عمیق و مقدس یاران (علیه السّلام) به امام خود را در تاریخ این مرز و بوم به یادگار نهادند..... ادامه دارد..... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🦋 🔸فصل اول (ادامه) روز آخر که از بیمارستان حاج آقا مصطفی خمینی بیرون می آمدیم، گفت: "الهی شکر" 🤲 معنی الهی شکر او را می دانستیم. مادرش ناراحت شد و گفت : «علی، فعلاً بگذار خوب بشوی. چند وقتی صبر کن.» علی آقا با ناراحتی گفت : «یعنی می گویی را تنها بگذارم و بنشینم پیش دست شما؟ اگر تو مسلمانی، اگر نماز می خوانی، باید مرا تشویق کنی که هر چه زودتر برگردم ! مگر نشنیده ای که روزی شاه می رود؛ نزد امام، مگر نشنیده ای که شاه ملعون چی گفته و امام چی جواب داده اند؟!» 🤔 سپس گفت : «شاه از حضرت سؤال کرده بود : «تو با کدام سربازت می خواهی با من بجنگی؟» امام فرموده بود : «سربازهای من هنوز در گهواره هستند.» ما همان سربازهای داخل گهواره هستیم که بزرگ شده ایم. حالا می گویی به حرف امام پشت کنیم؟! اشک از چشمهای مادرش جاری شد و همان جا پیشانی اش را بوسید. 😭 آن روز بود که فهمیدم این جوان عاشق، حالا دیگر فقط فرزند من نیست. او فرزند یک ملّت هم بود.👌 یک روز، از آن روزهایی که زخمی شده بود و ازما پنهان کرده بود، رفتم به بیمارستانی که سراغش را در آنجا داده بودند. از در که وارد شدم. رنگ از روی او پرید. نفهمیدم چرا؟ 🤔 هیچ فرقی هم نمی کرد. آخر وظيفهٔ پدری ام بود که در این شهر غریب نگذارم احساس تنهایی بکند. دست و پایش را گچ گرفته بودند و آثار درد در صورتش هویدا بود. با دیدن من خودش را جمع و جور کرد. گفتم : «علی جان، آمده ام چند روزی اینجا باشم و از تو مواظبت کنم.» دست روی نقطهٔ ضعفش گذاشته بودم. نمی خواست شاهد درد کشيدنش باشم. ساعتی آنجا بودم که..... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🌷امروز سالروز شهادتِ #شهید_سید_مصطفی_میر_کمالی ، برادرِ #شهید_سید_مجتبی_میر_کمالی است؛ برادرانی که
🌹 📝 فرازی از وصیتنامه : به امام امت، بت شکن و مردم پرور ایران اطمینان میدهم که تا آخرین قطره خون خود برای دفاع از و با کفّار جنگیده و پیوسته گوش به فرمان امام امت باشم. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
🦋 " آن دست خط قشنگ " یک روزِ بارانی در سنگر نگهبانی نشسته بودم و چهار چشمی نیزار را کنترل میکردم. دور دست ها، سمت راست جاده، زیارتگاهی دیده میشد که لابد هیچ زائری نداشت. برادرم یوسف را دیدم که تفنگش را به دوش انداخته بود و به سنگر نگهبانی نزدیک میشد‌. افتاده بود میان دو ی ما و عراقی ها؛ تک وتنها‌‌. از شیب تند خاکریز بالا آمد و داخل سنگر شد. نشست روی گونی شن، پشت قبضه ی تیربار. توی دستش کاغذی بود که گرفتش طرف من و گفت :" نامه یهته؛ ای موسی!" با خوشحالی نامه ی برادرمان، موسی، را گرفتم. موسی آن روز ها مسئول آموزش و پروش قلعه گنج بود. بعداز شرکت در عملیات کرخه نور، رفته بود آنجا برای خدمت. با همان خط قشنگش نوشته بود :" برادران عزیزم، ما به شما افتخار میکنیم. شما ثابت کردید هرگاه دین خدا در خط بیفتد قلم های مدرسه را با تفنگ های جبهه عوض میکنید و از کشور اسلامی‌مان دفاع میکنید... " دست خط قشنگش مرا به یاد انگشت های کشیده و ظریفش انداخت. همیشه از شهر که می آمد ساکش را باز میکرد و کتاب هایش را میگذاشت جایی که توی دید نباشد. به مادرمان میسپرد کتاب ها را کسی نباید ببیند!📚 بعد، از لای مجله ای رنگی، که معمولا عکس یکی از هنر پیشه ها روی جلدش بود، کاغذ هایی دست نویس و کپی شده بیرون می آورد وبرای ما میخواند. اعلامیه های امام خمینی بود که پاریس نوشته میشد.📄 یک بار که آمد عکسی هم با خودش آورده بود؛ عکس سیاه و سفید سیدی با عینک گرد که در حال خواندن نوشته ای بود. پشت عکس با همان خط قشنگش نوشته بود:" مرجع عالی قدر عالم تشیع، حضرت آیت الله العظمی سید روح الله ". 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات
🦋 آغاز عملیات بیت المقدس {ادامه} آن ها در حال فرار بودند که یکی از آرپی جی زن های گردان ، نفربرشان را هدف گرفت و با شلیکی دقیق آن را به آتش کشید.💥 شلیک بعدی یک نفربر دیگر را شلعه ور کرد.🔥 میان آن دو دستگاه نفربر؛ که در آتش می سوختند، یکی ماند که نه راه پیش داشت نه راه پس و در شلعه ی رفقایش سوخت. آن بیست اسیر ، مسافران نگون بخت همان سه نفربر بودند که شعله ی لاستیک های سوزانشان، دشت را روشن کرده بود و ما می توانستیم ده ها تانک و نفربردیگر را در نور آن ها ببینیم که بی صاحب، پشت سرخاکریز جامانده بودند. اسرای عراقی بیش از اندازه می ترسیدند.دست و پایشان مثل بیدی در باد می لرزید.😓 یکریز به مسئولان ایرانی دخیل می بستند؛ دخیل ، دخیل رفسنجانی، دخیل خامنه ای . 🙏 آن قدر می ترسیدند که اگر اسم مسئولان رده پایین ایران را بلد بودند ، دخیل آن ها هم می شدند! 😅 در کمرکش خاکریز به تماشای آن جمع ترسان و لرزان ایستادم. سپس پایین آمدم و به یکی از آن ها که به گریه افتاده بود، دو کلمه به عربی گفتم: "لا تَخَف!" ☺️ این را پشت خط در جزوه ای خوانده بودم که تعاون توزیع کرده بود. در آن جزوه ها، مکالمات ساده عربی آموزش داده می شد تا رزمنده ها اگر اسیری گرفتند، بتوانند با او ارتباط برقرار کنند.👌 گفتن عبارت "لا تخف" در آن لحظه های دِهشَت بار برای سرباز عراقی ، مثل نسیم خنکی بود که در هوهوی لُواری گرم به تشنه ای بوزد؛ زنده شد انگار! در چشمانش برقی از شادی درخشید.😃 حسی از سپاس گزاری وجودش را فرا گرفت. این دو کلمه شاید برای او به غیر از "نترس"، معانی فراوان دیگری هم داشت. او پشت "نترس" من انگار جملات امیدوار کننده و حیات بخش بسیاری دریافت کرده بود؛ «مثل شما در امان هستید، ما شما را نمی کشیم، ماهمه مسلمانیم.» سرباز عراقی فهمیده بود...... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرا
🦋 آغاز عملیات بیت المقدس {ادامه} اما به یاد آوردن این شنیده ها از دلسوزی ام برای آن اسیر عراقی کم نکرد، این بار با لبخندی به او فهماندم که قصد کشتنش را ندارم و او چه زود زبان لبخند مرا فهمید و آرام گرفت. نفربرها هنوز می سوختند و صدای انفجار فشنگ های داخلشان، مثل بلالی که روی آتش گرفته باشند، شنیده می شد. چند سرباز عراقی دیگر هم از میان تاریکی، دخیل گویان ، تسلیم شدند. در شگفت بودم آن ها چرا به جای فرار در تاریکی شب تن به اسارت می دهند! فرمانده بود یا معاونش یا دیگری نمی دانم؛ فقط شنیدم کسی که لوله ی تفنگش به سمت اسرا نشانه رفته بود با صدای بلند گفت: «کی حاضره این اسرا رو به پشت خط منتقل کنه؟!» هنوز سوال او تمام نشده بود که یک قدم به جلو برداشتم و گفتم:«من.» دستی محکم خورد روی شانه ام."حسن اسکندری" بود. باتندی گفت: " دیونه شدی احمد؟ می زنن ناکارت می کنن! بیکاری مگه؟!"🙄 بی راه هم نمی گفت. ساعتی دیگر، که آفتاب بالا می آمد و بیست اسیر عراقی گردن کلفت متوجه می شدند آن که در تاریکی شب پشت سرشان می آمده یک نوجوان شانزده ساله بوده، چه به روزگارم می آوردند !؟ منصرف شدم و با حسن از محل تجمع اسرا دور شدم. سپیده صبح، مثل همه جای دنیا، پر آتش ما راهم آرام آرام روشن می کرد. به سمتی که گمان می کردیم قبله است با لباس رزم و پوتین به ایستادیم؛ و باتیمم برخاک. هوا که روشن شد از مکالمات فرمانده گروهان،"ناصر رنجبر"، پشت بیسیم، تازه فهمیدیم دنیا دست کیست. از آن سوی خط نامرئی بیسیم کسی می گفت: «تیپ نور، که باید از سمت راست شما وارد عمل می شد، موفق به شکستن خط نشده.شما هم بیش از حد جلو رفتید.» ناصر گفت:«خب یعنی چی؟» صدا گفت:«یعنی اینکه شما در محاصره اید.اما اگر صبر کنید نیروی کمکی براتون می فرستیم!» خبردهان به دهان در طول خاکریز بلندی که پناهمان داده بود گشت :«ما در محاصره ایم!»😩 هوا که روشن تر شد...... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman