🔹تنبیه
🔻رفته بود سینما؛ فیلم های جنگی و پلیسی را خیلی دوست داشت. وقتی برگشت، لباس هایش را عوض کرد و کلی عطر و ادکلن به خودش زد که پدر از بوی بد آنها که در سینما به وجود آمده بود، نفهمد کجا بوده؛ ولی پدر ماجرای سینما رفتنش را فهمید.
🔻طبق معمول میبایست تنبیه شود؛ اما تنبیه او با تنبیه بقیه برادرها فرق داشت. او میبایست چند جلد از کتابهای دکتر شریعتی، شهید مطهری و آیت الله مکارم شیرازی را بخواند و چند روز بعد، احادیث و آیات قرآن را که در آن ها بود، حفظ کند و به پدر درس پس بدهد.
🔻خواندن کتاب های مذهبی شده بود جزئی از زندگی اش؛ از یک طرف شیطنت میکرد و از طرف دیگر، پدر او را اینطوری تنبیه میکرد.
📚برگرفته از کتاب «گل محمدی» (خاطرات شهید محمدتقی ابوسعیدی)
#شهید_محمدتقی_ابوسعیدی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
💠 ابهت
🔹راننده اتوبوس صدای ضبط صوت ماشینش را که موسیقی مبتذل پخش میکرد، بلند کرده بود. محمدتقی بدون اینکه حتی یک کلمه حرف بزند، از انتهای اتوبوس رفت جلو و ضبط صوت را خاموش کرد!
با ابّهت و اقتداری که محمدتقی رفت جلوی ماشین و ضبط صوت را خاموش کرد، مگر کسی جرئت میکرد جلویش درآید و به او اعتراض کند؟
▫️برگرفته از کتاب "گل محمدی"
#شهید_محمدتقی_ابوسعیدی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
🔶قبر
🔹نشسته بود کنار حاجی رضامند و درباره اولین قبر گلزار شهدا که سر راه بود ، با هم صحبت می کردند.
حاجی می گفت: « من شهید میشوم و این قبر را هم برای خودم آماده کردم»
محمدتقی هم می گفت: «حاجی! باید این قبر را به من بدهید تا بعد از شهادت، من را درونش دفن کنند»
🔹حاجی که صراحت و سماجت محمدتقی کلافه اش کرده بود، گفت: «اصلا ببینم، تو چرا می خواهی در این قبر دفن شوی؟»
جواب داد: «می خواهم این جا باشم تا وقتی بچه حزب اللهی ها سر قبرم می آیند، به آن لگد بزنند؛ شاید گناهانم بخشیده شود»
آن روز حاجی رضایت نداد، اما محمدتقی چند ماه بعد در قبر پایین پای او دفن شد.
#شهید_محمدتقی_ابوسعیدی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
💠مقدسات ما؛ امام ما
🔸یکی از مسئولین شهر که عضو گروهک منافقین بود، در سخنرانی اش به امام توهین کرده بود.
🔸محمدتقی تازه از مأموریت برگشته بود که ماجرا را برایش تعریف کردم. فوری از خانه بیرون رفت و آنقدر در خیابان منتظر ماند تا آن بنده خدا از محل کارش بیاید بیرون.
🔸چشمش که به او افتاد، رفت جلو و یقه اش را گرفت! محکم گرفته بودش و بر سرش فریاد می زد: « تو بیخود کردی به مقدسات ما، به امام ما توهین کردی»
🔸آوازه این کار محمدتقی در شهر پیچید و چند روز بعد، آن مسئول از کارش برکنار شد.
🗣به روایت از آقای محمد رحیم ابوسعیدی
#شهید_محمدتقی_ابوسعیدی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
💠جایی برای محمدتقی
🔻غوغایی بود توی گلزار شهدا !
حدود صد شهید عملیات بیت المقدس تشییع می شدند. صدای گریه و زاری خانواده شهدا به آسمان می رسید! وقتی رفتم بالای قبر محمدتقی، برای چند لحظه مات و مبهوت ماندم! داشتم خاطرات روزگار گذشتهام را که با محمدتقی بودم، مرور می کردم.
🔻یادم آمد مدتی قبل از شهادتش که برای زیارت به گلزارشهدا آمده بودیم، همین جایی را که الان من ایستاده بودم نشانم داد و گفت: من دیگه بر نمی گردم.شهید میشم و همین جا دفنم میکنند.
حالا محمدتقی درست همان جایی بود که خودش گفته بود!
✍به روایت از : حسن نگارستانی
#شهید_محمدتقی_ابوسعیدی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
💠 گذری کوتاه بر زندگینامه #شهید_محمدتقی_ابوسعیدی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman