eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.4هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
9.2هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فرمان رهبر عزیز انقلاب رو با هم ببینیم... انتخاب با شماست مثل شب عاشورا... فردا شب که صندوقارو جمع کنند، دوست دارم رای بدم دیگه به درد کسی نمی‌خوره... حتی توابین هم باید ۴ سال دیگه صبر کنند... ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
📸 دیوارنگاره انتخاباتی میدان ولیعصر؛ مراقب قالتاق‌ها باشید 🔸در آستانه انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، از جدیدترین دیوارنگاره میدان حضرت ولیعصر (عج) با جمله‌ای از ؛ کاری از خانه طراحان انقلاب اسلامی رونمایی شد. 📌مراقب باشید آدم‌های قالتاق را در این دستگاه پیچیده راه ندهید. شهید بهشتی (ره) ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شهیدی که نگران رأی دادن همسرش در زایشگاه بود. حتما ببینید و نشر دهید. 👌 ♦️حاج حسین کاجی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔊 مردم عزیز کرمان.. ▫️همه شما فردا در گلزار شهدای کرمان دعوتید تا یاری گر انقلاب و ولایت فقیه باشید. تا به نیابت از شهدا رای بدهید. منتظر حضور گرم و پر شورتان پای صندوق های رأی هستیم 🇮🇷✌️ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
هم اکنون | حال و هوای برفی عصر پنجشنبه گلزار شهدای کرمان . ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ارسالی مخاطب محترم 📹 جمعه، روز هم عهدی ما با شهیده زهرا برهان نژاد... از شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان.🌹 ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🇮🇷 به عشق شهدا رای بدهید.. درست کردن آدم برفی توسط زائران شهدا در گلزار شهدای کرمان. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸به انـتـخـابـات داریم نزدیک می‌شويم... خانواده شهدای تروریستی ۱۳ دی کرمان همچنان پای آرمانهای انقلاب و شهدا ایستاده اند دعوت میکنم بشنوید صحبت های پدر کاپشن صورتی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
📸 حضور جناب آقای رحمان جلالی معاون سیاسی و امنیتی استانداری کرمان در گلزار شهدای کرمان . و بازدید از محل اخذ صندوق های رای در گلزار شهدا. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔰 ۱۰ اسفند ماه مصادف است با سالروز شهادت شهید محمود یوسفی شهید محمود محمدیوشهید احمد جعفری.. شادی روح پرفتوحشان صلوات🌹 ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
همیشہ‌دردودل‌ڪردم همیشہ‌غصہ‌مو‌خوردے... رفیق‌ شهیدم‌ تولدت مبارک💐 ♦️۱۰ اسفند ماه مصادف سالروز ولادت ... ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
همصدا مردم نوبتی نانشان را می‌گرفتند و می‌رفتند. یکی از وسط صف داد زد. -آقا چرا سیاسیش کردی این چه وضعیه؟ نانوا در حالیکه خمیر را توی دستش می‌چرخاند داد زد. -چیه آقا چرا شلوغ میکنی؟ مرد از توی صف جلو آمد و برگه‌ای را که به دیوار نانوایی چسبانده بود کند. توی دستش بالا برد و شروع کرد به خواندن نوشته:«من رأی میدهم آن هم به آدم درستش... جمع کن این مسخره بازیارو » مرد کناری‌اش همصدایش شد. -راست میگه اینقدر رای دادیم چی شد؟ نانوا چند نان داغ را انداخت روی توری جلو مشتری‌ها. اشاره کرد به نان‌ها و گفت:«برای همین نونی که می‌بری سر سفره‌ات، باید دویست و پنجاه میلیون پول میدادم تا مجوز نونوایی بخرم، رفتمم که بخرم، ولی شکر خدا قانون جدید اومد و مجوز دادن رو آزاد کرد. با دویست و پنجاه تومن ماشین گرفتم و نون و رسوندم دست شما... آره جانم، فرق می‌کنه به کی رای بدی» ✍نویسنده: زهرا یعقوبی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خوا
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خوا
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «دردانه ی کرمان» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل پنجم :روایات سوریه 🔸صفحه:۵۴۵-۵۴۶-۵۴۷-۵۴۸ 🔻قسمت:۳۰۸ هم رزم شهید: احمدسعیدزاده بعد از شهادتش، تمام دوستان حسین که در واحد اطلاعات عملیات بودیم. در منزل شهید بادپا جلسه ای گرفتیم. ازهمه ی بچّه های مدافع حرم هم دعوت کرده بودند. مراهم به عنوان راوی دعوت کرده بودند. شوکه شده بودم!پیش خودم می گفتم :توی اون جلسه چی باید بگم؟! زنگ زدم به آقای نژاد .گفتم «کمکم کن دست خالی توی این جلسه نرم.» آقای نژاد ، اطلاعاتی بهم داد. شکر خدا،جلسه به خوبی برگزار شد. آقای نژاد ،شب ،حسین راخواب می بیند؛ حسین می گوید خدا خیرت بدهد؛حق مطلب را ادا کردی.» وقتی خوابش را برایم بازگو‌ کرد،به یقین رسیدم که واقعاًشهدا ناظرند بر اعمال ما. قسمت:۳۰۹ هم رزم شهید: شیخ علی (ابو هدی) حاج حسین،اخلاق عجیب و غریبی داشت؛بدون روحانی ها نمی توانست باشد !انجا دانشگاهی بود که به «مقرولایت»معروف بود. حاج حسین ،دراین مقر،اتاق خیلی لوکس و بزرگی داشت که در آن ،سرویس بهداشتی و حمام هم بود. درهمان مقر، چهارپنج روحانی بودیم که یک اتاق سه در چهار فکسنی داشتیم. حاج حسین ،همیشه ان اتاق را ول می کرد و می آمد پیش ما می خوابید !وقتی هم می خواست حرم یا هر جای دیگری برود،بااین که خودش ماشین داشت و می توانست راننده داشته باشه، می آمد دست یکی از اخوندها را می گرفت و می گفت «من می خوام امروز برم حرم یا بازار …» یک روز شاکی شدم و گفتم «بابا،حاج حسین ول کن این اخوندهای مارا! کارشون دارم. چی چی هر جا می خوای بری،دست یه اخوند رو می گیری،باخودت می بری؟» با لحن شیرینش گفت«شیخ، توروخدا گیرنده!من نمی تونم بدون اخوند باشم. بذار باهاشون باشم. » حاج حسین،واقعاً شبیه هیچ کس نبود! قسمت:۳۱۰ هم رزم شهید: روح الله جلالوند(شیخ محسن) حاج حسین،روزی گفت: -من با امام حسین علیه السلام ارتباط خیلی عمیق،این طور که مردم ابراز می کنند،نداشتم. تااین که روزی از تلویزیون دیدم که یکی از دوستانم،خاطرات زیارت کربلایش رانقل می کند. بقیه ی دوستان دوران جنگم هم برنامه اش را دیده بودند. اونجا یه تلنگر خوردم. بعد از چند روز،یکی دیگه از دوستانم گفت«حاج حسین،من تُوی کربلابودم. خواب سیّدالشهدا رو دیدم که انگار داشتند منبر سبزی از مرمر برای شما می ساختند؛ولی آماده نشده بود. من اعتنایی نکردم. یک بار دیگر هم این خواب رادیدم. این بار پرسیدم این منبر برای کیه. گفتند مال حاج حسینه. حاج حسین،تو چه کار کرده ای که سیّدالشهدا داره برات همچین منبری می سازه؟!» من بهش جواب ندادم. فقط به دوستم گفتم «ازش نپرسیدی که این منبر کی آماده می شه ؟» گذشت. تااین که به دلم افتاد که چرا نمی رم کربلا؛ شاید خبری باشه! به خانمم گفتم «آماده شو؛ باهم بریم کربلا.» باهم رفتیم. شنیده بودم شب جمعه خیلی فضیلت داره. دوست داشتم برم اونجا شب زنده داری کنم. رفتم بالای سر نشستم. برخلاف همیشه، این بار قرآن نخوندم. ایستادم نماز بخونم. یک رکوع رفتم. اومدم تو حالت سجده. فکر کردم یکی از فقرا نشسته تا بعد از نمازم کمکی بهش بکنم. بعد ازسجده دیدم یه انگشتری عقیق کنار سجاده ام گذاشته اند. نمازم را تموم کردم. دیدم که شخصی با یه دشداشه داردمی رود. به دلم افتاد که ایشون رو دنبال نکنم. رو انگشتری نوشته بود«لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار» هدیه ی بسیار شیرینی بود برای من. این انگشتری دست من بود تا زمانی که وارد سوریه شدم. تلّ صبیحه که برای شناسایی رفته بودیم،این انگشتری از دستم افتاد. ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman