18.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بیانات رهبر انقلاب درباره ریشه حوادث تروریستی افغانستان در جلسهی درس خارج فقه دهم دی ماه سال ۹۶ که برای اتفاقات این روزهای افغانستان نیز صادق است.
#افغانستان_تسلیت
#رهبری
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
#شهید_شاخص ❤️ #شهید_علی_اکبر_محمد_حسینی 🕊در چهارمین روز عملیات از ناحیه پا مجروح شد. درحالی که میت
💠 سالروز تولد
🏷 عکس نوشته | شما باید مثل امام حسین (ع) باشید، نه مثل دشمنان امام حسین (ع) !
#شهید_علی_اکبر_محمد_حسینی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
♨️ تلنگر
#شهید_حسین_همدانے :
⛔️ نمےتوانیم با آمریڪایـے ها قـدم
بزنیم و انتظار شفـاعتـــ شهدا
را هـم داشـته باشیـم.
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | اگر بعضی از کارها با دیپلماسی قابل حل بود، هیچ کس مصلح تر از امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) نبود.
🎙 #حاج_قاسم
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم »
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖
"خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده"
🔹صفحه : ۱۹۹ _ ۱۹۸
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
💠 قسمت صد و چهل و یکم
«یک بازی کودکانه»
این همه فقط برای فرار از ماشین سواری زورکی بود. نقشه اش گرفت. عراقی ها اجازه دادند گوشه ای بنشیند و ما را تماشا کند.
نشستم پشت فرمان. پایم را که روی پدال فشار دادم ماشین برقی از جا کنده شد و محکم با ماشین جلویی برخورد کرد.
این تصادف آن قدر خنده دار بود که باعث شد برای یک لحظه همه چیز را به فراموشی بسپارم. فرمان را چرخاندم و یک بار دیگر پایم را روی پدال گاز فشار دادم. راه افتادم.
کودک درونم بیدار شده بود. می خواست از این بازی دلچسب لذت ببرد؛ اما من به سختی مقاومت می کردم. اخم و لبخند، باهم، در چهره هایمان دیده می شد.
با این حال اگر کسی در لبخند زدن زیاده روی می کرد، دیگران به او تذکر می دادند. حسن مستشرق، که اهل ساری بود؛ ماشین را تخته گاز به سمت یکی از فیلم بردارها، که در آن شلوغی داشت فیلم می گرفت، حرکت داد.
فیلم بردار بینوا چشم در چشمی دوربین داشت و از نقشه حسن بی خبر بود! حسن وانمود کرد کنترل ماشین از دستش خارج شده است.
باهمان سرعت رفت زیر پاهای فیلم بردار و او را سرنگون کرد. دوربین افتاد یک طرف و صاحبش یک طرف. حسن نقشش را آن قدر هنرمندانه بازی کرده بود که هیچ یک از عراقی ها درباره عمدی بودن آن اتفاق شک نکردند.
این نمایش هم تمام شد و از پارک خارج شدیم. یک راست برگشتیم به زندان و قصه آنچه را بر سرمان رفته بود برای صالح و سرهنگ و افسرها تعریف کردیم. وقتی شنیدند ما به زیارت کاظمین رفته ایم به حالمان غبطه خوردند.
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman