eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.3هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
9.9هزار ویدیو
33 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه @S_brhmn9271
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸سیاه پوش کردن حسینیه شهدای گمنام توسط خادمین گلزار شهدای کرمان ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «دردانه کرمان» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل : پنجم 🔸صفحه: ۳۴۴-۳۴۳ 🔻 ادامه ی قسمت ۲۰۴ چون ابوحسین گفته بود که با ابوزینب باش، در آن لحظات، با او بودم. ابوزینب، قد بلند و هیکلی بود. از لحاظ علم نظامی، چه در ساخت موشک و چه در تخریب، رتبه ی والایی داشت. روحیه اش خیلی قوی و شوخ طبع بود. در صورتش همیشه آرامش را می دیدی! در لحظات سخت، در هر میدانی پیدایش می شد‌. درست است که فرمانده ی تخریب بود؛ ولی هرجا که فرمانده ی محوری کم می‌آورد، ابوزینب به دادش می رسید و کمکش می کرد. چندین بار که بچه های فاطمیون در محاصره افتاده بودند، ابوزینب به تنهایی رفته و آن ها را از محاصره در آورده بود. خدا خیلی بهم عنایت کرده بود که کنار ابوزینب و حاج حسین بودم. ابوزینب، گروهی از نیروهای تخریبش را جمع کرده بود تا جلوی موقعیت کهرباء را مین گذاری کنند تا اگر دشمن خواست حمله کند، آنجا متوقف شود. منتظر حاج‌حسین بودیم تا حرکت کنیم. حاج حسین آمد. به من گفت شیخ، کجا می خوای بیایی؟! گفتم می خوام بیام تو میدون؛ همون جایی که شمایین! گفت ببین یه ویلای خوبی هست. نزدیکه! می خوای اونجا بذارمت؟ حالا اوضاع سخته. نمی خواد بیای جلو. با ناراحتی بهش گفتم یعنی حاجی، من از ایران این همه راه اومده ام تا بشینم توی ویلا؟! قرارمون این نبود! حاج حسین دید ناراحت شده ام، گفت، خوب باشه. بیا! چی بهت بگم؟ حاج حسین با ماشین رفت. من و ابو زینب و عده ای از بچه های فاطمیون که متخصص تخریب بودند هم با هم به سمت کهرباء حرکت کردیم. بیرون موقعیت کهرباء، خاکریزهایی زیگزاکی زده بودند. پشت همین زیگزاک ها رفتیم جلو. بولدوزری داشت آنجا خاکریز می زد تا طرف تل ۸۱ را که مشرف بر ما بود، ببندد. ابوزینب هم داشت نیروهایش را آماده می‌کرد تا جلوی خاکریز را مین گذاری کنند. یکهو از دو طرف بولدوزر، صدای تیراندازی خیلی شدید آمد! رگبار تیر بود. در آن وضع نمی دانستیم چه بر سر راننده بولدوزر آمده؛ شهید یا زخمی شده؟! بیست دقیقه ای گذشت. دیدم راننده آمد. کتفش را گرفته بود. پشت خاکریزها یک قناصه زن حرفه ای بود که ما را پیدا کرده بود؛ ولی چون ما پشت خاکریز بودیم، نمی توانست ما را بزند. برای همین، سیم های برق فشار قوی را هدف می گرفت و می زد. وقتی سیم ها پشت سرمان روی زمین می افتاد، جرقه های وحشتناکی می زد که زمین را روشن می‌کرد! ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔳 حضرت فاطمة(س): خداوند نماز را برای دور کردن از کبر واجب کرده است. 📚 کتاب من لا يحضره الفقيه، ج ۳ ص ۵۶۸ ص ۴۹۴۰ ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
🏴 السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ 🌱 مادرم از برگ گل نازک تر است... ▪️فرا رسیدن ایام شهادت مظلومانه حضرت زهرا (س) را به ساحت مقدس ولی عصر(عج) و همه شیعیان و محبین حضرتش، تسلیت عرض میکنیم.🥀 تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حضرت زهرا(س) الگوی خدمت بی‌منت به نیازمندان ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیره ی زندگی شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده... 🕊 شهید غلامرضا لنگری زاده ارادت زيادی به حضرت زهرا سلام علیها داشتند. 🔹اوایل زندگیشون من ازش سوال کردم غلامرضا تو چرا اومدی در خونه برای خواستگاری خواهر من؟ گفت: چون من می خواستم مَحرم حضرت زهرا سلام الله عليها باشم، اومدم خواستگاری دختر سیده ای اومدم در خونه ی سادات رو زدم خواستم داماد سادات باشم. ♦️راوی حجت الاسلام تاج الدینی برادر خانم شهيد غلامرضا لنگری زاده... تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman