🔰 دلنوشته ای به حاج قاسم سلیمانی: 🔸حاج قاسم سلیمانی را اگر نمی شناسید؛ باید بدانید که او تنها مرد بزرگی بود که نامش لرزه به تن هر دشمی می انداخت و باعث وحشت آنان می گشت. همان کسانی که هیچ گاه به خود اجازه ندادند، سردار ایرانی را در داخل مرزهای جمهوری اسلامی مورد هدف قرار دهند. چرا که نام این بزرگ مرد چنان وحشتی به جان جهانیان و دشمن خون خواه ایران و ایرانی انداخته بود که چنین جرأتی را هیچ گاه از خود بروز نداند.. 📩 ارسالی مخاطب ( مسابقه ارسال دلنوشته ای به حاج قاسم ) #گلزار_شهدای_کرمان #حاج_قاسم تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «دردانه ی کرمان» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل پنجم: روایات سوریه 🔸صفحه: ۳۶۱-۳۶۰-۳۵۹ 🔻ادامه قسمت: ۲۰۴ در آن یک هفته ،حاج حسین ،آنجا را به‌خوبی مدیریت کرد ؛طوری که فرمانده ی قرارگاه، بعد ها خیلی از حاج حسین تعریف و قدردانی کرد که چقدر در حفظ کهرباء تأثیر داشته و این نکته‌ را گفت که این ،اوّلین مقاومت جدّی در برابر هجوم سریع و گسترده ی دشمن به سمت دمشق بوده است ؛اوّلین نقطه ای که اجرا ی نقشه ی دشمن را متوقف کرد. بعد از پیروزی ،ابوحسین_فرمانده ی قرارگاه _آمد توی موقعیت کهرباء تا از حاج حسین گزارش بگیرد. همین که حاج حسین و مرا دید ،آمد سمت مان. هردو را محکم بغل کردو گریست. در این مدّت ،خیلی فشار متحمل شده بود. آنجا نماز شکر خواند. حاج حسین به من گفته بود «زمانی که توی عملیات بودیم ،بین خودم و خدا عهد کردم که از خودم هیچ گزارشی رد نکنم. ». برای همین، از خودش هیچ نگفت؛ فقط ازمن، ابوزینب و سیّد حکیم گفت. در آن یک هفته ای که آنجا بودیم، لودر آورده بودیم و خاکریز می زدیم. روزی ،حاج حسین ،در آیینه نگاه می کرد. وقتی یک تار موی سفید در ابرویش دید، گفت «شیخ، این موی سفید ابروم رو بردار!». خندیدم و گفتم «حاج حسین، تودیگه پیر شده ای! اخه این کارها چیه که می کنی؟!». گفت «نه،بابا! من جوون ام. این حرف ها چیه که می زنی؟! خودت پیر شده ای که چشم هات ،جوونی من رو نمی بینه. برو یه فکری به حال چشم هات بکن!». حاج حسین، خیلی با اخلاص هرروز زیارت عاشورا می خواند. دعاهای خیلی خاصی روی کاغذ نوشته بود و می خواند. هر جا بودیم، می‌گفت «نماز جماعت بخونیم. ». چندروز بعد ،فرمانده ی حرس جمهوری به موقعیت کهرباء آمد. از من پرسید «حاج حسین کیه؟». بهش گفتم «اون که تو ماشین نشسته. ». باهم رفتیم سمت ماشین. به حاج حسین گفتم «ایشون، فلانیه!». حاج حسین چون در آن وضعیت بد ،نیروهایش را تنها گذاشته و برگشته بود عقب. بهش‌ اعتنا نکرد و از ماشین پیاده نشد. فرمانده به من گفت «از حاج حسین بپرس از من چه می خواد ؟!». به حاج حسین گفتم. حاج حسین سر بالا باهاش حرف زد و ازش سخت ترین کار را خواست و گفت «دست نیروهات رو بگیر، برو بچسب به خاکریز. ». فرمانده گفت «باشه!». با نیروهایش به سمت خاکریز حرکت کرد. در را بودند که دوشکای دشمن شلیک کرد؛ ولی الحمداللّه کسی آسیب ندید. بعدها حاج حسین، چند مرتبه گفت «خدا من رو ببخشه که باهاش این طور حرف زدم. ». ارتش می گفت «اینجا بمونید …اینجا را خالی نکنید .» اما چون عملیات دیر العدس‌ در پیش بود، حاج قاسم دستور داد که «برگردید عقب!». زمان برگشت، حاج حسین، وسط مسیر گفت :بچّه ها، ببینید… خدا، ما را دور هم جمع کرد؛ من، تو، ابوزینب و سیّدحکیم…خیلی ترکیب خوبی شده ایم ها! از آنجا به بعد، در عملیات ها، کنار حاج حسین بودیم. ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman

📣 رسول الله (صلی الله علیه و آله): نزدیک‌ترین مردم به مقام نبوت، اهل جهاد و دانش‌اند. تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

🔰اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ و اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُ یَااَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یااَنصَارَدینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یااَنصارَرَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یااَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یااَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ،وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم. ♦️ یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴٠۲ #حاج_قاسم #گلزار_شهدای_کرمان تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

📹 سوال تکان‌ دهنده کودکی در غزه ؛ دارم خوابم می بینم یا واقعیت است!؟ کودکی که در هنگام خواب زخمی شده و از عمویش می پرسد : عمو دارم خواب میبینم یا بیدارم و واقعیت است ؟😭 #فلسطین تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

📸 حضور دانش آموزان دبستان پرتوی دانش از شهرستان ماهان در گلزار شهدای کرمان به همراه روایتگری اقای محمدحسینی از روایان گلزار. #گلزار_شهدای_کرمان #زائر تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

📣 اطلاعیه 🔹مراسم استقبال از پیکر مطهر ۸ شهید گمنام دفاع مقدس زمان: سه شنبه ۲۱ آذر ماه ساعت ۸:۳۰ مکان: فرودگاه تا معراج شهدا 🔹 مراسم وداع با شهدای گمنام زمان: شنبه ۲۵ آذرماه ساعت ۱۸:۳۰ مکان: بیت الزهرا سردار سلیمانی 🔹 اجتماع فاطمی در روز شهادت زمان: یکشنبه ۲۶ آذر ماه مکان: چهارراه ولیعصر(باغملی) تا میدان شهدا 🔹تشییع و تدفین شهداء دانشکده فنی واقع در بلوار جمهوری اسلامی بوستان شهید فرح رو ( خیابان مدیریت) #فاطمیه #شهید_گمنام تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

🎥صحبت‌های مادر شهید فلسطینی: «عزیزم خون تو رنگین‌تر از حسن و حسین نیست. آنها را هم کشتند و ذبح کردند. خدا به همراهت پسرم...». #طوفان_الاقصی #فلسطین تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

🎧 فایل صوتی 🎙واعظ: حاج آقا #دارستانی 🔖 چرا حضرت علی علیه السلام صبر کرد؟ #فاطمیه تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

📲 #استوری 🔹وقتی مجید از کربلا برگشت ازش پرسیدم: از امام حسین(؏) چی خواستی؟! گفت: یه نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل(؏) کردم یه نگاه به گنبد سیدالشهداء(؏) فقط بهشون گفتم: "آدمم کنید" 🕊 شهید مجید قربانخانی تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

▪️خداوند در شب معراج به پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: أَوَّلُ مَنْ يُحْكَمُ فِيهِمْ مُحسنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ فِي قَاتِلِهِ... 💬 (در قیامت) اولین کسانی که دادگاه محاکمه در موردشان برپا می‌شود حضرت محسن علیه‌السلام و قاتلش هست. سپس در مورد قنفذ؛ پس قنفذ و همراهش را می‌آورند و با تازيانه‏‌اى از آتش آن‌ها را مى‏‌زنند، اگر يكى از اين تازيانه‏‌ها در دريا بيفتد از شرق تا غرب دريا به غليان و جوش درمی‌آید و اگر بر كوه‏‌هاى دنيا بیفتد آن‌ها را ذوب و خاكستر می‌کند. پس با چنین تازيانه‏‌هایی آن‌ها را مى‏‌زنند. 📚 کامل الزیارات باب ۱۰۸، حدیث ۱۱. #فاطمیه تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

🔰 دلنوشته ای به حاج قاسم سلیمانی: ‍ ‍ 🥀 بِسْمِ اللّٰه القاصِمِ الجَبّارینْ 🥀 🔸نمیدانم از کجا شروع کنم و از کدام یکی از ویژگی های خوب و بی شمار شما بگویم؟ اینکه کارهایتان را فقط در راه رضای خدا و گمنام انجام میدادید، یعنی بی ادعا، یعنی قربه اله الله! چیزی که در دنیای امروزی بسیار کم و کمرنگ است کمتر کسی را میبینیم که واقعا برای خودِ خدا کاری را انجام دهد؛ این یکی از ویژگی های بارز شما بود. حرفتان این بود: کسی که باید ببیند میبیند.. اینکه کودکی در قنات ملک از همان دوران کودکی اش دنبال رضایت پدر و مادر و دوستان بود هرچه که بزرگتر هم میشد این احترام و رضایت برایش پررنگ تر میشد. جوری نبود که با گرفتن یک پُست و مقام و یا تعریف و تمجید دیگران خود را ببازد و یا مغرور شود ! مگر میشود مردی که اینگونه بی ریا و فقط برای خالقش و رضایت اطرافیانش کاری را انجام دهد نزد همه محبوب نشود؟! الحق که مقامِ شهادت برازنده ی همه ی مردان واقعیست...👌 چه خوبست که حاج قاسم برایمان الگو باشد و بدانیم چگونه قاسم سلیمانی های آینده باشیم... 📩 ارسالی مخاطب ( مسابقه ارسال دلنوشته ای به حاج قاسم ) #گلزار_شهدای_کرمان #حاج_قاسم تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

#آن_روزها 📸 گریه های حاج قاسم سلیمانی در روضه مادر سادات ▪️تصاویر منتشر نشده از مراسم ایام #فاطمیه ، بیت الزهرا (سلام الله علیها) کرمان. 📆 ۲۴ روز تا چهارمین سالگرد شهادت شهدای مقاومت #حاج_قاسم تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «دردانه ی کرمان» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل پنجم : روایات سوریه 🔸صفحه: ۳۶۴-۳۶۳-۳۶۲ 🔻قسمت: ۲۰۵ همرزم شهید: محمدرضاکاظمی حسین، در کارش، آدم وارد و کارشناسی بود. مدتی گردانی را به ایشان واگذار کرده بودند. فرمانده ایشان، شخصی به نام《ابوحسین》بود. حسین، فرمانده ی گردان بچّه های فاطمیون در قرارگاه حضرت زینب سلام الله عَلیها شد.یک بار من برای بازدید رفتم آنجا. ابوحسین را دیدم. از او درباره ی حسین پرسیدم. گفتم《آخرش آروم شد؟!》.خندید و گفت《حسین از وقتی اومده، من نیروهاش رو بهش تحویل داده ام.همه سرخط و آماده و منظم شده اند.》.ابوحسین به قدری به کار حسین نیاز داشت که وقتی وساطت کردم و از او برایش مرخصی خواستم، موافقت نکرد. گفت《اگه حسین بره، کار ما لنگ می مونه.》.حسین هم بی خیال مرخصی شد؛ تا این که زمان عملیات عقب افتاد. ابوحسین گفت《آقای بادپا، حالا می تونی بری مرخصی بگیری.》.این بار نوبت قبول نکردن حسین بود. گفت《تا کارم رو تموم نکنم، مرخصی نمی رم.》 و ماند تا سرانجام کار را تمام کرد! 🔻قسمت: ۲۰۶ روایات عملیات دیرالعدس همرزم شهید: حجت الاسلام قدمعلی اسحاقیان (شیخ ابوحسین) من و گروهی از روحانیون رزمی و تبلیغی، وارد سوریه شدیم. مدّتی با نیروهای فاطمیون بودیم. تا این که مامور شدیم با نیروهای گردان عمّار، به فرماندهی شهید صدرزاده، تا نزدیک های منطقه ی جولان برویم و در عملیّات دیرالعدس شرکت کنیم.گردان ما،نزدیک درعا مستقر شد.اوّلین بار،حاج حسین را در درعا،توی اتاق فرهنگی دیدم. معمولاً در اتاق فرهنگی استراحت می کرد.با هم احوال پرسی کردیم. صحبتی بین ما رد و بدل شد درباره ی شهدا و دوستانش که در زمان جنگ به شهادت رسیده بودند،و این که ما برای ادامه ی راه شهدا آمده ایم.صحبت های معنوی زیادی رد و بدل شد.خیلی از شخصیتش خوشم آمده بود.با هم وارد عملیّات دیرالعدس شدیم. بعد از این عملیّات، در عملیّات های دیگر هم با او بودم. همیشه وقتی کار عملیّات گره می خورد و سخت می شد، با آرامش آیه ی《اُفَوِضُ اَمری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرُ بِالعِباد》را می خواند و به بچّه ها می گفت《توکل کنید به خدا!نگران نباشید!همه چی درست می شه!》.بعضی اوقات، انسان به زبان می گوید خدایا، به خودت توکل می کنم؛ ولی حاج حسین واقعاً در عمل توکّل عجیبی داشت. قبل از هر کاری، از خدا مشورت می گرفت. قبل از عملیّات دیرالعدس،بهم گفت《شیخ ابوحسین،یه استخاره بکن،ببینیم خدا چی می خواد.》.قرآن را باز کردم.اوّل صفحه،آیه ی 12 سوره ی حدید بود:《یَومَ تَرَی المُومِنین و المُومناتِ یَسعی نورُهُم بَینَ اَیدیهِم و بِاَیمانِهم بُشریکُم الیَومَ جَنّاتِِ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالدینَ فیها ذلکَ هُوَ الفَوزُ العَظیم》. ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman

🔰امام رضا علیه السلام: سکوت دری از درهای حکمت است سکوت محبت می آورد و راهنمای هر خیری است. ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman