13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فیلم کامل روایت شهید سلیمانی از اتاق عملیات حزبالله با حضور ایشان و سید نصرالله و عماد مغنیه در آخرین مصاحبه با KHAMENEI.IR
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | علی آقا؛ سخنان شهید حاج قاسم سلیمانی در رابطه با شهید علی ماهانی از فرماندهان لشکر ۴۱ ثارالله
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
🔸این تربت دختریست که یک کشور
با کاپشن صورتی اش گریان شد ...
کاپشن صورتیمون،
مزارش هم صورتی شده 💔
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 رهبر انقلاب، در دیدار مردم آذربایجان شرقی: همه باید در انتخابات شرکت کنند. انتخابات رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی است. راه اصلاح کشور انتخابات است. ۱۴۰۲/۱۱/۲۹
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
12.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 رهبر انقلاب: کسانی که در میدان انتخابات وارد میشوند از بددهنی و توهین و سیاهنمایی اجتناب کنند. ۱۴۰۲/۱۱/۲۹
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
🔸رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد
نوکرت از در این خانه رود می میرد
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
سالروز شهادت
▪️هر کی برا خدا باشه،
خدا با همه خداییش مال اونه.
🇮🇷 شهید محمد حسین نعمت زاده
🇮🇷 شهید محمد مهدی حسینی
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خوا
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان»
🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خوا
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم »
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «دردانه ی کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل پنجم :روایات سوریه
🔸صفحه:522-521-520
🔻ادامه قسمت:291
عجله داشت.چیزی نگفت و رفت.تقریباً بیست دقیقه ای طول کشید.آنجا،شیخ علی را دیدم.سه چهار ماهی بود که همدیگر را ندیده بودیم.بیست دقیقه ای از اذان گذشته بود.گفتم:حتماً حاج حسین رفته بخوابه.ابوهدی گفت《بیا بریم اتاقم،اونجا با هم صحبت کنیم.》.با ابوهدی از اتاق محل استراحت مان به اتاق ابوهدی رفتیم و تا ساعت دو حرف زدیم.ما آنجا بودیم که حاج حسین برگشته و دیده بود من نیستم.همه ی اتاق های این ساختمان پنج طبقه را گشته بود تا مرا پیدا کند.تقریباً ساعت دو،همدیگر را دیدیم.گفت《کجایی؟!کجا رفتی؟!هنوز کلی از حرف هامون مونده.به من می گی پیر شده ای؟!تازه بین راه یادم اومد که به من گفتی پیر شده ام!کجا من پیرم؟!》.رفت جلوی آیینه.خودش را نگاه کرد.در ابروهایش،چند تار موی سفید بود.گفت《خودت گفتی!حالا خودت بیا با دست خودت،این ها رو بکن!من کجام پیره؟》.چند دقیقه زور زدم تا آن موها را دربیاورم.سرانجام کندم شان.بهش گفتم《باور کن پشیمون ام که گفتم پیر شده ای!اگه می دونستم این قدر تُو زحمت می افتم،می گفتم حاج حسین،یه ده سالی جوون تر شده ای!》.خندید و گفت:من هنوز جوون ام.تاصبح کنار هم بودیم.صبح زود،حاج حسین رفت حرم حضرت زینب سلام الله علیها تا توسل کند و استخاره بگیرد.من هم نماز صبح را که خواندم،حرکت کردم سمت حماه.حاج حسین،شب زنگ زد.گفت《من استخاره گرفتم؛خوب دراومد.می آم منطقه ی شما.برو با فرمانده تون صحبت کن.پیشنهاد،از طرف ایشون باشه،بهتره.》.گفتم《باشه.》.پیش فرمانده رفتم و گفتم《با وضعیتی که منطقه پیدا کرده،بهتره حاج حسین که با این منطقه آشنایی داره،بیاد اینجا و با ما کار کنه.》.فرمانده از پیشنهادم خیلی استقبال کرد.قرار شد حاج حسین بیاید پیش ما.درگیری ها در منطقه ی اثریا شروع شده و من هم به آنجا رفته بودم.دو سه روز از هم خبر نداشتیم.وقتی برگشتم،حاج حسین،شبش بهم زنگ زد.گفت《من آمادگی کامل دارم.اگه فرمانده نامه بزنه،من فردا صبح اونجام.》.با فرمانده صحبت کردم.گفت《باشه.بگو بیاد.》.
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
May 11